هرگاه زنی کودکی را با شرایطی که در مسائل آینده گفته می شود شیر دهد، آن زن به حکم مادر اوست و آن مرد که شیر مربوط به اوست به حکم پدر او، پدر آن مرد به حکم جد و مادرش به حکم جده و برادرش عمو و خواهرش عمه و فرزندانش برادر و خواهر او محسوب می شوند، همچنین پدر آن زن به حکم جد مادری و مادرش جده مادری و برادرش دایی و خواهرش خاله، همچنین دختری را که زن شیر داده بر شوهر او حرام است (به شرط این که با آن زن نزدیکی کرده باشد) و نیز انسان نمی تواند با مادر رضاعی زن خود ازدواج کند زیرا به حکم مادر زن اوست. و به عبارت دیگر هنگامی که بچه ای را با شرایطی که می آید شیر دهد آن بچه به این عده محرم می شود: 1 خود آن زن و او را مادر رضاعی می گویند. 2 شوهر آن زن که شیر مربوط به اوست و او را پدر رضاعی گویند. 3 پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. 4 بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند یا به دنیا می آیند. 5 بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آنها را شیر داده باشند. 6 خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. 7 عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. 8 دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. 9 اولاد شوهر آن زن که شیر مربوط به اوست هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. 10 پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مربوط به آن شوهر است هر چه بالا روند. 11 خواهر و برادر شوهری که شیر مربوط به اوست اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. 12 عمو و عمه و دائی وخاله شوهری که شیر مربوط به اوست هر چه بالا روند اگر چه رضاعی باشند، همچنین عده دیگری که در مسائل بعد گفته می شود به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [سایر] سلام اقای مرادی من از شما مشاوره و کمک می خوام امیدوارم کمکم کنید 1.من دختری 26 ساله هستم لیسانسه و بیکار 2.من21 ساله بودم که با همکار بابام که اقایی 23 ساله بود اشنا و دوست شدم او تهرانی بود و من شهرستانی 3.او برای کار و زندگی به شهر ما امده 4.دوستی ما به قصد ازدواج بود 5.وضع مالی خانواده ما خیلی بالاتر بود به همین علت او گفت 2 سال به من فرصت بده تا اوضاع مالی ام بهتر بشه 6.مادرم در جریان دوستی ما بود و بسیار مخالف بود و او را در شان ما نمی دانست 7.من توی اون 2 سال خواستگارانی داشتم که بدون دخالت من و به دلایل مختلف به جایی نرسید 8.ان اقا قبلا به طور مرتب نماز نمی خواند اما بعد از دوستیمون مرتب نمازش رو میخواند 9.من به او گفتم که خانواده ام مخالف ازدواج ما هستند 10.برادر کوچکترم که فهمیده بود من به او علاقه دارم با او رفتار خوبی نداشت 11.یکسال و نیم از دوستی ما گذشته بود که کم کم رفتار او عوض شد 12.یک شب بدون دلیل با من دعوای سختی کرد و از فردا دیگه جواب تماسهای منو نداد 13.بعد از 2 هفته تماس گرفت و گفت اگر می خوای دوست می مونیم و اگر شد ازدواج می کنیم 14.من که توی این مدت خیلی به او وابسته شده بودم قبول کردم 15.تماس های او خیلی کم شد شاید 10 روز یکبار تماس میگرفت 16.وقتی من زنگ میزدم خیلی به سردی صحبت میکرد 17.یکسال رابطه ی ما کاملا قطع شد و من شب و روز گریه میکردم 18.بعد از 1 سال باز تماس گرفت من خیلی خوشحال شدم ما دوباره با هم بودیم و من دوباره ارامش داشتم 19.چند ماه قبل شنیدم او 2 سال قبل در تهران با زن بیوه ای اشنا شده که 10 یا 15 سال از او بزگتر است اون زن برای او ماشین خریده 20 . اون زن را به شهر ما می اید و چند روز خو نه ی او می مونه و او زن را به عنوان عمه اش معرفی می کند و فقط به دوستان نزدیکش می گه همسرمه 21. زن ادعا می کند همسر صیغه ای اوست 22. من بعد از شنیدن این ماجرا به حال مرگ افتادم با او قطع رابطه کردم اما خیلی سخت بود 23.بعد از چند ماه باز او تماس گرفت و ابراز علاقه کرد و گفت ان زن فقط دوستشه نه همسرش 24.ما با هم دوستیم البته من هیچ وقت تماس نمی گیرم و او به من زنگ میزند 25.هر وقت تماس نمی گیره یعنی یا می خواهد تهران بره یا اون زن می خواهد بیاید و من روزی هزار بار میمیرم 26.من خیلی دوسش دارم نمی تو نم ازش بگذرم چند ساله که کارم غصه و گریه است تو رو خدا راهنماییم کن بگو چیکار کنم 27.یادم رفت بگم که اون زن خبر داره ما با هم دوست بودیم و به یکی از دوستاش گفته اگر بخوان ازدواج کنن من از زندگیشون میرم اما الان خبر نداره ما با هم حرف می زنیم اقای مرادی من چیکار کنم چشمام ضعیف شده از بس گریه کردم من دوسش دارم هر بدی که می کنه باز از چشمشم نمی افته دعایی نیست که نخونده باشم نمازه حاجتی نیست که نخونده باشم از خدا می خوام به راه راست هدایتش کنه و اگه صلاح می دونه همسر من بشه شما بگو من چیکار کنم
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.
- اگر زن از شیر مربوط به شوهر خود کسانی را که در زیر گفته می شود شیر دهد شوهرش بر او حرام نمی شود، ولی بهتر است این کار را نکند: 1 برادر و خواهر خودش را. 2 عمو و عمه و دایی و خاله خودش را. 3 عمو زاده و دایی زاده خود را. 4 برادر زاده خود را. 5 برادر شوهر یا خواهر شوهر خود را. 6 خواهر زاده خود، یا خواهر زاده شوهرش را. 7 عمو و عمه و دایی و خاله شوهرش را. 8 نوه زن دیگر شوهر را.
- هرگاه زنی کودکی را شیر دهد با نه شرط سبب محرم شدن خواهد بود: 1 شیر از ولادت باشد، بنابراین اگر پستان بدون تولد فرزندی شیر پیدا کند و کودکی از آن بنوشد سبب محرمیت نمی شود. 2 بچه از زن زنده شیر بخورد، پس اگر پستان زن مرده ای را به دهان بگیرد و شیر بخورد اثری ندارد. 3 شیر آن زن از حرام نباشد، بنابراین اگر شیر بچه ای را که از زنا به دنیا آمده به بچه ای بدهند به کسی محرم نمی شود. 4 شیر را از پستان بمکد، ولی احتیاط واجب آن است اگر شیر را در گلوی بچه بریزند با آن زن و محارم او ازدواج نکند. 5 شیر را با چیز دیگر مخلوط نکنند. 6 شیر مربوط به یک شوهر باشد، بنابراین اگر زنی را که دارای شیر است طلاق دهد بعد شوهر دیگری کند و از او باردار شود و تا موقع وضع حمل شیری که مربوط به شوهر اول داشته باقی بماند و مثلاً کودکی را هشت دفعه از شیر مربوط به شوهر اول و هفت دفعه از شیر مربوط به شوهر دوم شیر دهد آن کودک به کسی محرم نمی شود، همچنین اگر زنی از شیر مربوط به شوهر اول کودکی را بطور کامل شیر دهد و بعد از شیر مربوط به شوهر دوم کودک دیگری را شیر دهد آن دو به یکدیگر محرم نمی شود. 7 کودک به واسطه بیماری شیر را قی نکند، ولی احتیاط واجب آن است در این صورت کسانی که به واسطه شیر دادن به آن بچه محرم می شوند با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمایند. 8 کودک پانزده مرتبه، یا یک شبانه روز بطوری که در مسأله بعد خواهد آمد شیر کامل بخورد، یا آن مقدار شیر به او بدهند که بگویند از آن شیر استخوانش محکم شده و گوشت در بدنش روییده است و احتیاط مستحب آن است که اگر ده مرتبه شیر بخورد کسانی که به واسطه شیر خوردن با او محرم می شوند با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه نیز به او ننمایند. 9 دو سال کودک تمام نشده باشد، بنابراین بعد از تمام شدن دو سال اگر به او شیر دهند به کسی محرم نمی شود، حتی اگر پیش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه و بعد از آن یک مرتبه شیر بخورد با کسی محرم نمی شود، ولی اگر از موقع زاییدن زن بیش از دو سال گذشته باشد و شیر او باقی باشد و بچه ای را شیر دهد احتیاط واجب آن است که با زنانی که به واسطه شیر خوردن با او محرم می شوند ازدواج نکند و نگاه محرمانه هم ننماید.
- غسلهای مستحب در شرع اسلام بسیار فراوان است و از جمله، غسلهای زیر است: 1 غسل جمعه که از مهمترین و مؤکّدترین غسلهای مستحب محسوب می شود و بهتر است که حتّی الامکان آن را ترک نکنند، وقت آن از اذان صبح روز جمعه است تا ظهر و اگر تا ظهر انجام نشود احتیاط آن است که بدون نیّت ادا و قضا و به قصد مافی الذّمّه تا عصر جمعه به جا آورند، و اگر در روز جمعه غسل نکنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضای آن را به جا آورند و کسی که می ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند می تواند روز پنجشنبه غسل را به نیّت مقدّم داشتن انجام دهد. همچنین در صورتی که احتمال دهد روز جمعه موفّق نشود تقدم آن مانعی ندارد. 2 غسل شبهای ماه مبارک رمضان و آن عبارت است از غسل شب اول ماه و تمام شبهای فرد (مانند شب سوم، پنجم و...) و از شب بیست یکم مستحب است همه شب غسل کنند، وقت این غسلها تمام شب است، هرچند بهتر است که همراه غروب آفتاب به جا آورند، ولی از شب بیست و یکم تا آخر ماه میان نماز مغرب و عشا انجام دهند و احتیاط آن است که تمام غسلهای ماه مبارک و غسلهایی را که در مسائل آینده می آید به قصد رجاء یعنی به امید مطلوبیت پروردگار به جا آورند. 3 غسل روز عید فطر و عید قربان و وقت آن از اذان صبح عید است تا غروب و بهتر است آن را پیش از نماز عید به جا آورند. 4 غسل شب عید فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح و بهتر است در اول شب به جا آورند. 5 غسل روز هشتم و نهم ذی الحجه که روز (ترویه) و روز (عرفه) نام دارد. 6 غسل روز (اول، نیمه، بیست و هفتم (روز مبعث) و آخر ماه رجب). 7 غسل روز هیجدهم ذی الحجه (عید غدیر). 8 غسل روز پانزدهم شعبان (میلاد ولی عصر عجل الله تعالی فرجه) و هفدهم ربیع الاول (میلاد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)) و غسل روز عید نوروز. 9 غسل بچه ای که تازه به دنیا آمده است. 10 غسل زنی که برای غیر شوهرش بوی خوش استعمال کرده و غسل کسی که در حال مستی خوابیده است. 11 غسل کسی که به تماشای کسی که به دار آویخته اند رفته و آن را دیده است، اما اگر تصادفا نگاهش بر او بیفتد، یا برای مطلب لازمی مانند شهادت دادن رفته باشد غسل ندارد. 12 غسل توبه یعنی هرگاه بعد از ارتکاب گناهی توبه کند، غسل به جا می آورد.
- مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در آینده گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول :خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم: شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم :بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم :بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم :خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم: دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پائین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم :پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال اوست، هر چه بالا روند. اگرچه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در آینده گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پائین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. صفحه 460 دوازدهم عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال اوست، هر چه بالا روند. اگرچه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مساله ذکر خواهد شد شیر دهد ان بچه به این عده محرم می شود اول خود ان زن و او را مادر رضاعی می گویند دوم شوهر زن که شیر از اوست و او را پدر رضاعی می گویند سوم پدر و مادر ان زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند چهارم بچه هایی که از ان زن به دنیا امده اند یا بعد به دنیا می ایند پنجم بچه های اولاد ان زن هرچه پایین روند چه از اولاد او به دنیا امده چه اولاد او ان بچه هارا شیر داده باشند ششم خواهر و برادر ان زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسطه شیر خوردن با ان زن خواهر و برادر شده باشند هفتم عمو و عمه ان زن اگرچه رضاعی باشند هشتم دایی و خاله ان زن اگرچه رضاعی باشند نهم اولاد شوهر ان زن که شیر از ان شوهر است هرچه پایین روند اگرچه اولاد رضاعی او باشند دهم پدر و مادر شوهر ان زن که شیر از ان شوهر است هرچه بالا روند اگرچه رضاعی باشند یازدهم خواهر و برادر شوهری که شیر از اوست اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند دوازدهم عمو و عمه و دایی و خاله شوهری که شیر از اوست هرچه بالا روند اگرچه رضاعی باشند و نیز عده دیگری که در مسایل بعد می اید به واسطه شیردادن محرم می شوند
- [امام خمینی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مساله گفته خواهد شد شیر دهد، آن بچه به این عده محرم می شود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم:شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پایین روند،چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. یعنی به واسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دایی و خاله شوهری که شیر مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نیز عده دیگری هم که در مسایل بعد گفته می شود، به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زنی بچهای را با شرایطی که در مسأله (2483) و بعد از آن، گفته خواهد شد شیر دهد، رابطههای رضاعی زیر پدید میآید، این روابط که نسبی آنها موجب محرمیت میشود رضاعی آنها نیز سبب محرمیت میگردد: 1 - آن زن مادر رضاعی کودک میشود. 2 - شوهر آن زن که شیر از اوست، پدر رضاعی کودک میشود. 3 - پدر و مادر آن مرد و اجداد او - اگر چه رضاعی باشند - جدّ و جدّه پدری رضاعی آن کودک میشوند. 4 - پدر و مادر آن زن و اجداد او - اگر چه رضاعی باشند - جدّ و جدّه مادری رضاعی آن کودک میشوند. 5 - پسران - نسبی و رضاعی - آن مرد یا زن، برادران رضاعی کودک و دختران - نسبی و رضاعی - آنها خواهران رضاعی او میشوند. 6 - نوادگان - نسبی و رضاعی - آن مرد یا زن، برادرزادگان و خواهر زادگان رضاعی کودک میشوند. 7 - برادر - نسبی و رضاعی - آن مرد عموی رضاعی و خواهر - نسبی و رضاعی - او عمه رضاعی کودک میشوند. 8 - برادر - نسبی و رضاعی - آن زن دایی رضاعی و خواهر - نسبی و رضاعی - او خاله رضاعی کودک میشوند. 9 - عمو و عمه و دایی و خاله آن مرد - هر چند با واسطه باشند - به ترتیب عمو و عمه و دایی و خاله پدر رضاعی کودک میشوند. 10 - عمو و عمه و دایی و خاله آن زن - هر چند با واسطه باشند - به ترتیب عمو و عمه و دایی و خاله مادر رضاعی کودک میشوند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر زنی بچه ای را با شرائطی که در مسأله (2483) گفته خواهد شد؛ شیر دهد؛ آن بچه به این عده محرم می شود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند. دوم: شوهر زن که شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند. سوم: پدر و مادر آن زن هرچه بالا روند اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هائی که از آن زن به دنیا آمده اند یا بعد به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هرچه پائین روند؛ چه از اولاد او به دنیا آمده چه اولاد او آن بچه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند؛ یعنی به واسطه شیر خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعی باشند. هشتم: دائی و خاله آن زن اگرچه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است؛ هرچه پائین روند؛ اگرچه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است هرچه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دائی و خاله شوهری که شیر مال او است هرچه بالا روند؛ اگرچه رضاعی باشند و نیز عده دیگر هم - که در مسائل بعد گفته می شود - به واسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زنی بچه ای را با شرایطی که در مسأله (2598) گفته خواهد شد، شیر دهد، آن بچه به این عدّه محرم می شود: اوّل: خود زن و او را مادر رضاعی می گویند. دوّم: شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی می گویند. سوّم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند. چهارم: بچه هایی که از آن زن به دنیا آمده اند، یا به دنیا می آیند. پنجم: بچه های اولاد آن زن هر چه پائین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، یا اولاد او آن بچّه ها را شیر داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند. یعنی بواسطه شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعی باشند. هشتم: دایی و خاله آن زن اگر چه رضاعی باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگر چه اولاد رضاعی او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. یازدهم: خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دایی و خاله زن شیرده و شوهر او (که شیر مال او است) هر چه بالا روند، اگر چه رضاعی باشند. و نیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود، بواسطه شیر دادن محرم می شوند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر زنی بچّه ای را با شرائطی که در مسأله 2470 گفته خواهد شد ، شیر دهد ، آن بچّه به این عدّه محرم می شود : اوّل : خود زن و آن را مادر رضاعی می گویند . دوّم : شوهر زن که شیر مال او است و او را پدر رضاعی می گویند . سوّم : پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند : اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند . چهارم : بچّه هائی که از آن زن بدنیا آمده اند ، یا بدنیا می آیند . پنجم : بچّه های اولاد آن زن هر چه پائین روند ، چه از اولاد او بدنیا آمده ، یا اولاد و آن بچّه ها را شیر داده باشند . ششم : خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند یعنی به واسطة شیر خوردن ، با آن زن خواهر و برادر شده باشند . هفتم : عمو و عمّة آن زن اگر چه رضاعی باشند . هشتم : دائی و خالة آن زن اگر چه رضاعی باشند . نهم : اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است ، هر چه پائین روند . اگر چه اولاد رضاعی او باشند . دهم : پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است ، هر چه بالا روند یازدهم : خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند . دوازدهم : عمو و عمّه و دائی و خاله شوهری که شیر مال او است هر چه بالا روند ؛ اگر چه رضاعی باشند . و نیز عدّة دیگری هم که در مسائل بعد گفته می شود ، به واسطة شیر دادن محرم می شوند .
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی بچهای را با شرائطی که در مسأله (2445) گفته خواهد شد ، شیر دهد ، آن بچه اگر پسر باشد به این عدّه از زنها ، و اگر دختر باشد به این عده از مردها محرم میشود : اول : خود زن ، و او را (مادر رضاعی) میگویند . دوم : شوهر زن که شیر مربوط به اوست ، و او را (پدر رضاعی) میگویند . سوم : پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند ، اگر چه پدر و مادر رضاعی او باشند . چهارم : بچههائی که از آن زن به دنیا آمدهاند ، یا بعد به دنیا میآیند . پنجم : بچههای اولاد نسبی آن زن هر چه پائین روند ، چه بچههای نسبی آنها باشند ، و چه بچههای رضاعی . ششم : خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعی باشند ، یعنی بواسطه شیر خوردن با آن زن ، خواهر و برادر شده باشند . هفتم : عمو و عمه آن زن ، اگر چه رضاعی باشند . هشتم : دائی و خاله آن زن ، اگر چه رضاعی باشند . نهم : اولاد شوهر آن زن که شیر مربوط به آن شوهر است ، هر چه پائین روند ، اگر چه اولاد رضاعی او باشند . دهم : پدر و مادر آن مرد ، هر چه بالا روند . یازدهم : خواهر و برادر آن مرد ، اگر چه خواهر و برادر رضاعی او باشند . دوازدهم : عمو عمه ، و دائی و خاله آن مرد ، هر چه بالا روند ، اگر چه رضاعی باشند . ونیز عدّه دیگری هم که در مسائل بعد گفته میشود بواسطه شیر دادن محرم میشوند .
- [آیت الله خوئی] اگر زنی بچهای را با شرایطی که در مسأل (2483) گفته خواهد شد شیر دهد، آن بچه به این عده محرم میشود: (اول): خود زن و آن را مادر رضاعی میگویند. (دوم): شوهر زن که شیر مال اوست و او را پدر رضاعی میگویند. (سوم): پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعی او باشند. (چهارم): بچههایی که از آن زن به دنیا آمدهاند، یا بعد به دنیا میآیند. (پنجم): بچههای اولاد آن زن هر چه پایین روند، چه از اولاد او به دنیا آمده، چه اولاد او آن بچهها را شیر داده باشند. (ششم): خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعی باشند یعنی به واسط شیر خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. (هفتم): عمو و عم آن زن اگرچه رضاعی باشند. (هشتم): دایی و خال آن زن اگرچه رضاعی باشند. (نهم): اولاد شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه پایین روند، اگرچه اولاد رضاعی او باشند. (دهم): پدر و مادر شوهر آن زن که شیر مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. (یازدهم): خواهر و برادر شوهری که شیر مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعی او باشند. (دوازدهم): عمو و عمه و دایی و خال شوهری که شیر مال اوست هر چه بالا روند، اگرچه رضاعی باشند و نیز عده دیگری هم که در مسایل بعد گفته میشود، به واسط شیر دادن محرم میشوند.