سلام،میدونم موضوعی که میخوام بگم تکراریه ولی داره داغونم میکنه،ماه رمضون امسال 1مزاحم تلفنی پیدا شدکه من طبق معمول rejectمیکردم ولی این مثه بقیه نبود یعنی خیلی گیرمیدادچندروزجواب اsmsشودادم که مدام درخواست دوستیشو رد میکردم تااینکه بعد1مدت که جواب نمیدادم smsداد که تومور مغزی داره بایدعمل کنه ودعاش کنم این در شرایطی بود که پسرعمه ام بخاطر این بیماری فوت کرده بود وتحت تاثیر قرارگرفتم اوایل باور نکردم اما اون خیلی ماهر بود جوری شرایطوجلوه میداد که بالاخره باور کردم خلاصه این بهونه شد براادامه دادن هرموقع هم میخواستم تموم کنم خودشو به مردن میزد بعد مدت ها ازاین رابطه دوستش باهام حرف زد و ابراز علاقه کرد و همه دروغای دوستشو برام روکردووقتی ازخودش پرسیدم انکار نکرد و گف اینجوری گفتم ازدستت ندم من باخودش تموم کردم ولی دوستش بخدا انقدر مقاومت کردم که حد نداشت دوستش برا اعتماد شماره خونشونم داد وخیلی اصرار کرد که منم بدم ولی ندادم میدونم ادم درستی نیست ولی واقعا وابستش شدم هزار بار خواستم تموم کنم ولی هربار که باهاش میحرفم دوباره خام حرفاش میشوم خیلی اصرار به دیدن داره ولی من زیربارنمیرم دیگه خسته شدم اون اولی هم هی ایجادمزاحمت میکنه و شمارمو به دوستاش میده واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم دوست دارم همون ادم قبلی بشم چون متوجه افت شدید معنوی شدم 1راهی بگید که بتونم این کابوسوتموم کنم خواهش میکنم.
سلام/ این سوال کاملا تکراری است. حتما ضابطه 12 را دقیقا عمل کن. باور کن خودت بیشترین سهم و نقش را داشتی  و خودت این شرایط را انتخاب کردی تصمیم بگیر و این روابط سیاه را قطع کن با قطع همیشگی شماره تلفن و قطع تماس و قطع هر نوع پاسخ. ریجکت خودش پاسخ است!
عنوان سوال:

سلام،میدونم موضوعی که میخوام بگم تکراریه ولی داره داغونم میکنه،ماه رمضون امسال 1مزاحم تلفنی پیدا شدکه من طبق معمول rejectمیکردم ولی این مثه بقیه نبود یعنی خیلی گیرمیدادچندروزجواب اsmsشودادم که مدام درخواست دوستیشو رد میکردم تااینکه بعد1مدت که جواب نمیدادم smsداد که تومور مغزی داره بایدعمل کنه ودعاش کنم این در شرایطی بود که پسرعمه ام بخاطر این بیماری فوت کرده بود وتحت تاثیر قرارگرفتم اوایل باور نکردم اما اون خیلی ماهر بود جوری شرایطوجلوه میداد که بالاخره باور کردم خلاصه این بهونه شد براادامه دادن هرموقع هم میخواستم تموم کنم خودشو به مردن میزد بعد مدت ها ازاین رابطه دوستش باهام حرف زد و ابراز علاقه کرد و همه دروغای دوستشو برام روکردووقتی ازخودش پرسیدم انکار نکرد و گف اینجوری گفتم ازدستت ندم من باخودش تموم کردم ولی دوستش بخدا انقدر مقاومت کردم که حد نداشت دوستش برا اعتماد شماره خونشونم داد وخیلی اصرار کرد که منم بدم ولی ندادم میدونم ادم درستی نیست ولی واقعا وابستش شدم هزار بار خواستم تموم کنم ولی هربار که باهاش میحرفم دوباره خام حرفاش میشوم خیلی اصرار به دیدن داره ولی من زیربارنمیرم دیگه خسته شدم اون اولی هم هی ایجادمزاحمت میکنه و شمارمو به دوستاش میده واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم دوست دارم همون ادم قبلی بشم چون متوجه افت شدید معنوی شدم 1راهی بگید که بتونم این کابوسوتموم کنم خواهش میکنم.


پاسخ:

سلام/ این سوال کاملا تکراری است. حتما ضابطه 12 را دقیقا عمل کن.
باور کن خودت بیشترین سهم و نقش را داشتی  و خودت این شرایط را انتخاب کردی تصمیم بگیر و این روابط سیاه را قطع کن با قطع همیشگی شماره تلفن و قطع تماس و قطع هر نوع پاسخ.
ریجکت خودش پاسخ است!





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین