سلام/ صراحت چاره کار است. 1. او را قاطع و محترمانه به کنترل رفتار و انتخاب واژگان مناسب و لحن محترمانه  و رعایت رابطه دانشجو و استاد توصیه کن. 2. در دانشگاه مطلقا در تنظیم روابطت، سن و سال تولد را دخیل نکن. فقط به پیشکسوت ها احترام بگذار و مراقب باش این رعایت احترام به اعتماد به نفس احساس ارزشمندی تو آسیب نزند. این نیاز به تکرار و تمرین دارد! 3. اگر این پسر مزاحم باشد که تمام و اگر خواستگار شماست. صراحتا بگو هیچ خواستگاریِ غیر رسمی ای را واقعی و محترمانه تلقی نمی کنی و او اگر برنامه زندگی اش روشن است و آماده ازدواج است باید کاملا رسمی و منطقی و فوری از طریق خانواده اش باید اقدام کند. و آنگاه شاید پاسخ شما منفی و شاید مثبت باشد (چون حتی شما در مورد مزاحمت فکر هم نمی کنید) هر یک از این 3 شرط رسمی و...اگر نباشد بی تردید این رفتار او را هرچند ظاهرش محترم و خوب باشد را یک مزاحمت تلقی کن! و مراقب باش کسی برای مسابقه و پز دادن در بین بچه های دانشگاه به شما نزدیک نشده باشد. (... پسری مخفیانه و با گوشه و کنایه از استادش خواستگاری غیر رسمی کرده و او را فریفته و دل استاد را نرم کرده و موافقت او را جلب کرده و بدون هیچ رابطه ی او را در بین دانشجویان به هرزگی و بی بندباری متهم کرده و او را مزاحم جلوه داده) که برای آبروی استاد خوبی مثل شما بسیار می تواند خطرناک باشد. البته امور را به خدا تفویض کن و نترس ولی از گوشه و کنایه بدت بیاید. ولی به خدا این حرفها را خیلی تکرار می کنم. خدایا کمکم کن این قوم اهل سرچ و جستجو و ریسرچ نیستند.
سلام حاج آقا.اعیاد گذشته مبارک. برای دومین بار مشکلم مطرح می کنم امیدوارم این دفعه جواب بگیرم. 1- دختری 26 ساله مجرد از خانواده ای متدین هستم که مشغول به تدریس در دانشگاه هستم. 2- این ترم دانشجویی 27 ساله دارم. که متاسفانه علاقه مند به استاد خود شده است. 3- از طرفی نمی خواهم نشان بدهم که معنای حرف ها و رفتار او را می فهم و از طرفی نمی دانم که با او چگونه باید برخورد کنم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
سلام/ صراحت چاره کار است.
1. او را قاطع و محترمانه به کنترل رفتار و انتخاب واژگان مناسب و لحن محترمانه و رعایت رابطه دانشجو و استاد توصیه کن.
2. در دانشگاه مطلقا در تنظیم روابطت، سن و سال تولد را دخیل نکن. فقط به پیشکسوت ها احترام بگذار و مراقب باش این رعایت احترام به اعتماد به نفس احساس ارزشمندی تو آسیب نزند. این نیاز به تکرار و تمرین دارد!
3. اگر این پسر مزاحم باشد که تمام و اگر خواستگار شماست. صراحتا بگو هیچ خواستگاریِ غیر رسمی ای را واقعی و محترمانه تلقی نمی کنی و او اگر برنامه زندگی اش روشن است و آماده ازدواج است باید کاملا رسمی و منطقی و فوری از طریق خانواده اش باید اقدام کند. و آنگاه شاید پاسخ شما منفی و شاید مثبت باشد (چون حتی شما در مورد مزاحمت فکر هم نمی کنید) هر یک از این 3 شرط رسمی و...اگر نباشد بی تردید این رفتار او را هرچند ظاهرش محترم و خوب باشد را یک مزاحمت تلقی کن! و مراقب باش کسی برای مسابقه و پز دادن در بین بچه های دانشگاه به شما نزدیک نشده باشد. (... پسری مخفیانه و با گوشه و کنایه از استادش خواستگاری غیر رسمی کرده و او را فریفته و دل استاد را نرم کرده و موافقت او را جلب کرده و بدون هیچ رابطه ی او را در بین دانشجویان به هرزگی و بی بندباری متهم کرده و او را مزاحم جلوه داده) که برای آبروی استاد خوبی مثل شما بسیار می تواند خطرناک باشد. البته امور را به خدا تفویض کن و نترس
ولی از گوشه و کنایه بدت بیاید.
ولی به خدا این حرفها را خیلی تکرار می کنم. خدایا کمکم کن این قوم اهل سرچ و جستجو و ریسرچ نیستند.
- [سایر] سلام اقای مرادی . این هم چهارمین پیام وهمچنان امیدوار به دریافت پاسخ.دختری 21 ساله و دانشجوی ترم 3 هستم . در فعالیتهای فرهنگی دانشگاه مشارکت دارم . 4 ماه است به یکی از کارمندان دفتر که پسری 24 ساله است علاقه مند شده ام. حجب وحیا ومذهبی و اجتماعی بودن او مرا جذب کرده است . در دل علاقه ی زیادی دارم به اواما در چند تا از برخوردهایم با او رفتار به نسبت تندی داشتم تا مبادا به احساسم پی ببرد و از غرورم کاسته شود . با توجه به این غرور و ان علاقه چه کنم؟ یک راهنمایی کامل می طلبم .
- [سایر] سلام حاج اقا لطفا خصوصی 1.دانشجوی سال اخر مهندسی 2.دختری 21 ساله در خانواده مذهبی 3.از نظر دیگران دختری بسیار خوب و باحیا!!! مشکل:بعد از 3سال اشنایی با اقایی چند ماه بیش متوجه شدم(خودش بهم گفت) بنج ساله ازدواج کرده و یه بچه دوساله داره.بعد کلی فکر کردن بالاخره بخاطر علاقه زیاد و ترس از اینده بدون اون (دلیل ترسم اینه که تو این مدت اشنایی مرتکب گناهان بزرگ وزیادی شدم)قبول کردم زن دوم و بنهانیش بشم حتی استخاره گرفتم(خودم که نه یه حاج اقا)خوب اومده! اما هنوز سر دوراهی موندم بدجوری ! به اینکه از هر نظر عالیه ایمان دارم ولی وجود خانمش اذیتم میکنه. حتی میدونم اگه ازش جدا شم همه زندگیش از هم میباشه امتحان کردم! مغزم دیگه جواب نمیده! توروخدا کمکم کنید!
- [سایر] سلام حاج آقا٬ وقتتان به خیر اولا ازصحبت های بسیار بسیار خوب وتاثیرگذار شما دربرنامه مردم ایران سلام کمال تشکررا دارم. من دختری 27 ساله هستم اهل یک شهر کوچک ٬ کاملا پایبند به آداب وسنن وبا اعتقادات مذهبی. مشکلی داشتم: من علاقه مند به پسری هستم ازاقوام دورمان وبه خاطر آشنایی که با خانواده ایشان وخودشان دارم می دانم ما از همه نظر با هم سنخیت داریم ٬ اما به خاطر حجب و حیایی که دارم و به خاطر اینکه کاملا مخالف روابط آزاد دختر و پسر و مسائلی مثل طرح کردن پیشنهاد ازدواج ازطرف دختر هستم نمی دانم باید چه کنم؟ خیلی دعا می کنم و ازخدا می خواهم صلاح مرا درازدواج با او قرار دهد اما نمی دانم چه حکمتی درکار است و یا شاید مرتکب گناهی شده ام که مانع استجابت دعایم می شود. می دانم که نه خود این آقا و نه خانواده اش با من خیلی مخالف نیستند و خانواده من هم با او مخالف نیستند اما این آقا به خاطر شکستی که درجریان یک نامزدی اجباری داشت الان معتقد است ازخانواده هایی که خیلی سطح بالاتر هستند باید همسر انتخاب کند. حال از شما سوالی دارم مگر همه نمی گویند عشق هدیه ایی است از طرف خداوند به انسان٬ پس در این میان تکلیف دخترانی مثل من وامثال من که به خاطر حجب و حیا نمی توانند عشق پاکشان که از جنس هوس نیست را ابراز کنند٬ چیست؟؟؟ لطفا راهنمایی ام کنید. با تشکر.
- [سایر] با عرض ادب و زیارت قبول 1. بیست و چهار ساله،3سال است که متاهلم ، 2.این ترم دوره کارشناسی کتابداری را به اتمام رساندم 3. علاقه مند به رشته روانشناسی، با مشورت با چند مشاور تصمیم گرفتم که در آزمون ارشد روانشناسی شرکت کنم. 4. پزشک متخصص معتقد است که بچه دار شوم چون احتمال بروز مساله در اینده وجود دارد 5.من فکر میکنم بهتر است الویت رابه بچه بدهم ولی از طرفی ادامه تحصیل، اضطراب جدایی فرزندم، از کجا معلوم 2سال دیگه شرایطم سختتر نباشه، گستردگی و فعالیت های رشته روانشناسی؟؟؟؟ کمی در انتخابم نگران و سردر گمم 6.همیشه راهنمایی های شما چراغی را در مسیر زندگی و نزدیکیم به خدا روشن کرده لطفا راهنماییم کنید. سپاسگزارم.در پناه خدا .
- [سایر] سلام این دومین نامه است که برای شما می نویسم یک مادر درمانده هستم که نمی دانم چرا این بلا بسرم آمده است یک خانواده مذهبی هستم اعتقاد به خدا وپیامبر وروز معاد اما مشکلم ... چندیست که دخترم 19 ساله عاشق پسری کوچکتر از خودش شده از راه چت ... این آقا پسر تا سوم راهمنایی درس خوانده و بیکار است ودارای بیماری صرع به گفته ی خودش می باشد ودخترم دانشجویی ترم 3 علوم اجتماعی میباشد هر چه من وپدرش از او می خواهم که ترک این مسله کند پنهانی ما با در ارتباط است با توجه به اینکه خانواده ی پسره با این ازدواج صد درصد مخالف هستند دختر اینترنتی را نمی خواهند و به تکاپو افتاده اند که پسرشان را زن بدهند من حاج آقا باید چه کاری به کنم که دخترم بفمد این عاقبتی ندارد با توجه به اینکه خانواده پسره شماره تلفن و ادرس ما را هم دارند شوهرم از سرشناسها... می باسد می ترسم بیانید در منزل و آبرور ریزی بکنند تو را به خدا کمکم کنید حرف شما برای دخترم حجت است خیلی به حرف اهمیت می دهد خدا خیرتان بدهد وهیچ وقت گرفتار نشوید
- [سایر] ( یا حق ) سلام آقای مرادی خسته نباشین. در مورد علاقه یک طرفه، به یکی از دوستان گفته بودین که علاقه واقعی یک آقا پسر رو باید از خواستگاری رسمی که ایشون به عمل میارن تشخیص داد. اما شاید مواردی وجود داشته باشه که اون آقا به خاطر شرایطشون(اشتغال به تحصیل+نرفتن به سبازی+نداشتن شغل) نتونن اقدام به خواستگاری کنن چون با این حال جواب خانواده دختر حتما منفیه. من خودم درگیر یک همچین موردی شده ام. ترم های اول دانشگاه حس کردم رفتار یکی از همکلاسی هام نسبت به من کمی متفاوت است، مدت زیادی سعی کردم به این رفتارها توجهی نشون ندم و درگیر این مسائل نشم اما بعد از یکی – دو ترم احساس کردم به ایشون علاقه مند شدم ، از اون مدت تا حالا خیلی سعی کردم فراموشش کنم ،بارها به خودم گفتم این یک توهم بیشتر نیست. الان ترم های آخر رو سپری می کنم در حالیکه تمام این مدت ذهنم مشغول بوده و روی درسام تاثیر گذاشته چون اصلا تمرکز ندارم. گاهی فکر می کنم اگر از طرف ایشون موضوع مطرح نشده شاید به دلایلی مثل اشتغال به تحصیل ،نرفتن به سربازی و نداشتن شغله. حالامن باید منتظر ایشون بمونم یا فراموشش کنم؟ چه جوری می تونم فراموشش کنم؟
- [سایر] به نام خدا سلام خدا قوت 1- من دختری 24 ساله ، اهل تهران، ساکن تهران ،فارغ التحصیل کارشناسی ارشد، مشغول به تحصیل برای دکتری هستم( در حال رفتن به خارج برای دکتری بودم اما بدلیل نگرانی خانواده منصرف شدم) 2- این اواخر یک پسر 30 ساله، دارای مدرک کارشناسی ، اهل سبزوار ، ساکن تهران که سابقا در شرکت پدرم کار می کردند پیشنهاد ازدواج با من را به پدرم داده اند. 3- خانوادهام تمام ویزگی های پسر را مثبت ارزیابی می کنند و با توجه به بالا رفتن سن من پاسخ منفی من را نادرست می دانند. 4- حقیقت این است که برای من مسایل تحصیلاتی و فرهنگی بسیار اهمیت دارد ؛ هر چند معتقدم ایشان پسر خوبی هستند اما برای ازدواج مناسب نمی دانم و حاضر به صحبت اولیه هم نیستم اگر راهنمایی کنید ممنون می شوم
- [سایر] به نام خدا سلام اول: دمتون گرم هیچ وقت بفکر بیخیال شدن سایتتون نباشید.دوم: اگه میشه سایتتون رو دست هیچ کس دیگه ای جز خودتون ندید. 1-پسر 18 ساله مذهبی صفت. 2- دانشجو ترم سه کاردانی کامپیوتر روزانه دانشگاه دولتی پسران ساوه 3-شاگرد اول کل دانشگاه در سال گذشته 4-شاغل در یک دفتر خدماتی با پدری تقریبا بازنشسته و بسیار متدین و امین محله. 5- وضع مالی خانوادگی متوسط. 6-احتمالا یا سربازی رو معافم یا در شهر خودمون در یک اداره مشغول میشم. 7- تنها فرد مجرد خانواده... 8- هیچ دختری رو مد نظرم ندارم. 9- می خوام برای این که حسابی ساخته بشم و پیشرفت کنم و شاید بشم سربازی برای اسلام اقدام به ازدواج کنم. 10- بابام حتی رسما در فامیل اعلام کرده که می خواد برام زن بگیره! ولی تا حالا با خودم صحبت نکرده... 11- راستشو بگم من به این نتیجه رسیدم که تو سختی ها حسابی ساخته می شم. 12 میدونم میگید زوده ولی لطفا راهنماییم کنید.
- [سایر] با سلام خدمت شما حاج اقا شما تنهاترین راهنماوسنگ صبور من هستید خواهش میکنم جواب نامه ام رو زود زود بدید من دختری 26 ساله ام که در خانواده متدین بزرگ شدم و خدا را شاکرم که اینجوری بزرگ شدم نه اهل دوست پسر و اینجور رابطه ها نبودم 2 سال پیش پسر عمویم رسما از من خواستگاری کرد ولی چون از لحاظ عقیدتی با هم اختلاف داشتیم جوابم منفی بود با سماجت او 6 ماه بعد بالاخره راضی شدم با او صحبت کنم تا شاید به توافق برسیم مادرم به خاطر شناخت خانواده پدریم راضی به این امر نبود از اشکالات بزرگ پسر عمویم این بود که به قول معروف پایه ثابت رقص در مجالس وعروسی ها بود واین رو تنها تفریح خودش میدونست که حاضر شد باه خاطر من با تفریحات دیگه جایگزین کنه در نماز وعبادت هم کاهل بود که راضی به خوندنش شد وحتی منو برای نماز صبح بیدار میکرد ولی کم کم ترکش کرد و هر بار بهانه ای می اورد من کم کم به او و او به من وابسته شدیم وچون دانشجوی شهر دیگری بودم این وابستگی شدیدتر شد و تقریبا هر روز با هم حرف میزدیم واو هر بار قول میداد که سر حرفهایش هست عید 87 انها به خواستگاری من امدند و قرار شد بعد پایان ترم ازمایش ژنتیک بدهیم دادیم و جوابش 2 روز قبل ماه رمضان امد و قرار شد تا پایان ماه رمضان دست نگه داریم ولی دیگه خبری از خانواده عموم نشد که نشد ولی ما همچنان در ارتباط بودیم واو یک بار مشغله کاری و یک بار دست تنگی رو ووووبهانه نیومدنش میکرد تا تیر88 که درسم تمام شد اونها زنگ زدند ولی خانواده من جواب ندادند و گفتند تاخیرشون بی دلیله وکار تموم شده اس 3هفته بعد در عروسی اقوام نزدیک با هم برخورد کردیم خانواده اش به خوبی برخورد کردند ولی خودش انگار که من و خانواده هم را نمیشناخت فردایش پدر ومادرش با روی نه چندان خوش امدند بعد همه گلایه ها من در خواست صحبت مجدد با او را دادم که انها گفتند مگه شما به توافق نرسیدید که رفتید ازمایش ؟چون بعد از تماس بی پاسخ خانواده انها او رابطه اش را با من قطع کرده بود من میخواستم حرف های نهایی اش را بشنوم ولی او گفت(با اس ام اس)که فقط به اصرار خانواده اش می اید برای صحبت و همه چی برایش تمام شده به خاطر جواب ندادن به تلفن خانواده اش!چند روز بعد امدند من گفتم که چرا به قولت وفادار نبودی ودر عروسی رقصیدی گفت ناراحت بودم ودر ضمن همه چی برام تمام سده بود کلی از حرفهایش تغییر کرده بود بعد هم که رفت اس ام اس داد که حلالم کن دیگه هم جواب زنگ واس ام اس مرا نداد من به خاطر علاقه ام خیلی التماسش را کردم ولی او گفت که نمیتوانم خودم را انطور که تو میخواهی عوض کنم یک بار هم به مرز بازگشت دوباره رسید ولی بعد دوباره برای همیشه خداحفظی کرد و رفت ومن وخانواده ام را با کوله باری از سوالات تنها گذاشت خانواده اش هم فعلا سکوت کرده اند من دارم از درون داغون میشم خیلی غصه این 2 سال رو میخورم نمیخوام خانواده ام بیشتر از این غصه مرا بخورند همه چی رو میریزم تو خودم من ساکن شهرستان کوچکی هستم وبه روانشناس و مرکز مشاوره دسترسی ندارم تو رو خدا کمکم کنید من هنوز به او علاقه مندم چطور فراموشش کنم؟ایا من حقی بر گردن او دارم؟چطور گذشته تلخم را فراموش کنم؟خیلی حرف نگفته با درم چه کنم؟زود جوابم را بدهید که در مرز افسردگی ام من رابطه ام را با خدا نزدیک تر کرده ام دعا کنید خدا مرا ببخشد و دستم را بگیرد اگر او روزی برگشت شایسته گذشت هست؟(البته او گذشته پاکی هم نداشت که من در زمان علاقه مندی ام فهمیدم و چشم پوشی کردم!)
- [سایر] سلام حاج آقا خسته نباشید ببخشید اگر مزاحم شدم من از ارادتمندان شما ( درامامزاده علی اکبر چیذر) هستم. حاج آقا یه دفعه جواب منو دادید ولی چون جواب پیام اصلی رو ندادید دوباره می نویسم حاج آقا من پسری 27 ساله هستم با شرایط خوب مالی و شغلی و تحصیلاتی و... از خانواده ای خیلی مذهبی، من تا کنون به خواستگاری 8 دختر خانم رفته ام و 7 تای اونها رو نپسندیدم و خودم تمایلی نشون ندادم ولی حاج آقا بعد از اینکه به خواستگاری هشتمین نفر رفتم دیگه حال خودمو نمی دونم. پاک زده به سرم. دوست ندارم از یه واژه هایی استفاده کنم که سوء برداشت بشه اما من انتخاب خودم رو کردم من ایشان رو پسندیدم و همچنین خانواده من هم بسیار مشتاقند و همچنین پدر و مادر ایشان، اما خودشان رضایت نمیدهند. من تاکنون 15 بار به خواستگاری ایشان رفتم و هر بار تحقیر شدم و جواب منفی گرفتم. حاج آقا نمی دونم دلیل ایشون چیه. من از شرایط خوب مالی و شغلی برخوردارم. و دانشجوی دکترای مهندسی هستم. نمیخوام از خودم تعریف کنم منتهی دلیلی برای رد خودم از طرف ایشون نمی بینم. از نظر ظاهری هم مشکلی ندارم.حاج آقا ایشون حافظ قرآن هستند. انس با قرآن در رفتار و وجنات و سکناتشون تأثیر گذاشته. متانت و نجابت و خوش برخوردی و دارا بودن دلی پاک، من رو به ایشون علاقه مند کرده حالا بعد از 15 بار باز هم جواب منفی گرفتم . من ایشون رو میخوام.البته نمیگم که صورت ظاهرشون تأثیر نداشته ولی من از دیدن حرکات ایشون لذت میبرم و دوست دارم همسر آینده من ایشون باشند. ولی ایشون قبول نمیکنند. حاج آقا من با دوستام که صحبت و درددل میکنم به من میگن چون تو تو خیابون و دانشگاه به صورت دخترا نگاه نمیکنی حالا با دیدن یه دختر خودت رو باختی و نمیتونی خودت رو کنترل کنی. حاج آقا مگه نگاه کردن به نامحرم گناه نیست. آیا این دلدادگی من از نگاه کردن من به صورت ایشون ناشی میشه اصلا مگه گناه داره آدم از یکی خوشش بیاد. حاج آقا دیگه خیلی دارم تحقیر میشم ولی تمی تونم دست از اصرار بردارم. من چی کار باید بکنم تا ایشون رو به خودم علاقه مند کنم؟ چرا ایشون قبول نمیکنند؟ من چیزی کم ندارم. حاج آقا تورو خدا بگید من چه طوری میتونم ایشون رو مجاب کنم. ما قراره یه بار دیگه بریم به خواستگاری ایشون حاج آقا خیلی طولانی شد ببخشید برام خیلی دعا کنید