سلام/ درس خارج که نیست! رسانه عمومیِ ملّی است. حتما دقت فرمودید حتی متن حدیث را کامل نمی خوانم ترکیبی از ترجمه و متن -درحالی که کلام و حتی الفاظ عبارات اهل بیت علیهم السلام نور است اما ضرورت گفتگوی ساده تلویزیونی و پایبندی من به تمسک به احادیث جمعش می شود این که برخی اوقات فقط ترجمه را می گویم و کم پیش می آید که متن و ترجمه و نام منبع روایت را ذکر کنم آن هم مواقعی است که عبارت کوتاه به عنوان یک قانون یا یک حکمت اساسی در یاد مخاطب بماند مثلا المومنون عند شروطهم  اینجا عبارت ضرورت دارد چون مبنای احکام و ضوابط می شود و با این اصل کار داریم و یا مثلا کل شیء یحتاج الی العقل و العقل یحتاج الی الادب! از امیرالمومنین علیه السلام که عبارت تکان دهنده و موثر است . اما سند تا به حال بیان نکردم. اما حدیثی که دیشب عرض کردم از رسول خدا در "قرب الاسناد" است.
با سلام خدمت اقای مرادی من همیشه برنامه مردم ایران سلام رو نگاه می کردم والان هم برنامه پارک ملت . همیشه گفت وگو شما با جناب شهیدی فرد جذاب وجالب بوده وچون می دونم شما از انتقاد خوشتون میاد می گم شما روایت می گید در برنامه ولی آدرس نمی دیدچرا؟ آخه من خودم هم طلبه هستم حدیث شناسی خوندم وخیلی تاکید داشتن که حتما روایت ها باسندبیان بشه وشما تو تلویزیون حدیث می گید وبدون سند!!!!!!!! امیدوارم که ناراحت نشده باشید.
سلام/ درس خارج که نیست! رسانه عمومیِ ملّی است. حتما دقت فرمودید حتی متن حدیث را کامل نمی خوانم ترکیبی از ترجمه و متن -درحالی که کلام و حتی الفاظ عبارات اهل بیت علیهم السلام نور است اما ضرورت گفتگوی ساده تلویزیونی و پایبندی من به تمسک به احادیث جمعش می شود این که برخی اوقات فقط ترجمه را می گویم و کم پیش می آید که متن و ترجمه و نام منبع روایت را ذکر کنم آن هم مواقعی است که عبارت کوتاه به عنوان یک قانون یا یک حکمت اساسی در یاد مخاطب بماند مثلا المومنون عند شروطهم اینجا عبارت ضرورت دارد چون مبنای احکام و ضوابط می شود و با این اصل کار داریم و یا مثلا کل شیء یحتاج الی العقل و العقل یحتاج الی الادب! از امیرالمومنین علیه السلام که عبارت تکان دهنده و موثر است .
اما سند تا به حال بیان نکردم.
اما حدیثی که دیشب عرض کردم از رسول خدا در "قرب الاسناد" است.
- [سایر] با سلام و عرض ادب در قوانین ارسال پیام درج کردین که به ایمیل پاسخ نمیدین ولی مساله ای که براتون شرح میدم برام خیلی حیاتی هست ضمنا این متن کاملا خصوصی هست و نباید جایی منتشر بشه بنده شما رو وقتی ایران بودم تو برنامه مردم ایران سلام با اجرای جناب شهیدی فرد میشناسم و همیشه سعی میکردم بحث هاتون رو دنبال کنم بگذریم ووووووو من چندی پیش با... [... خصوصی...] ...الان سوال من این هست من چه کنم جناب اقای مرادی ممنون میشم من رو راهنمایی کنید با صمیمانه ترین سپاس ها صابر
- [سایر] سلام خیلی ذوق زده شدم خیلی وقت پیش ها برناه قبلیتون رو که با آقای شهیدی اجرا میکردین دیه بودم و همه جا ازتون تعریف میکردم تا اینکه رفتین و خبری نشد چند وقت پیش برنامه پارک ملت رو دیدم -آقای شهیدی هم آمده بودند یه کم خوشحال شدم بعد که عنوان کردند شما هم به این برنامه تشریف میارید خیلی خوشحال شدم. ولی به علت پخش دیر هنگام برنامه شما از برنامه ذیل ،موفق نشدم ببینمتون- اما امروز داشتم تو اینترنت دنبال صحبت های یکی از سخنرانان در تلویزیون میگشتم که دیدم یه لینک هم به نام شما سرچ شد ف اومدم اینجا شما رو دیدم - سوالات بچه ها رو دیدم ، خیلی واسم جالب بود. شما با بچه ها راحت هستین-جواب کوتاه اما پر معنی پس اگه اجازه بدین من هم یه سوالی بکنم راستیش چند وقتی بود که یه کار اشتباهی ( گناهی ) رو انجام میدادم ( لازم به ذکر هست من تو دوستام به عنوان یه فرد مذهبی معروف هستم)نماز و روزه هم جزو اعمالم هست. اما یه چند وقتی بود که دیگه اون اشتباه رو انجام نمیدادم ( ببخشید که از اشتباه نمی گم چون خجالت آوره)نمیدونم چی میشه که یهو یه دفعه باز اون کار رو انجام میدم ولی بعدش خیلی ناراحت میشم باز عزم رو جذب میکنم تا اشتباه دوباره تکرار نشه حال میشه بفرمائید چکارکنم که دیگه اصلا این اشتباه رخ نده حاج آقا هر چقدر هم فرد خوبی باشیم اما داریم تو این جامعه زندگی میکنیم نمیگم جامعه اوضاعش خرابه اما خوب هم نیست لطفا راهنمایی بفرمائید. بامداد جمعه-25 ماه رمضان سال 90
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق