1. گروهی معتقدند که دانش دینی (یا علم دینی): علمی است که مورد نهی شارع نبوده و از طرفی برای جامعه اسلامی نافع باشد.[1] استاد مطهری در این باره می گوید: « جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی نافع و ضروری است، علم دینی بخوانیم.» [2] مانند علم فلسفه که درمورد «موجود بما هو موجود» یا به عبارت دیگر در مورد «هستی» سخن می گوید و این علم برای جامعه امروز بسیار مفید است. البته بعضی نیز قائلند: علم دینی آن است که مستند به منابع دینی باشد. 2. اعمال دینی: «اعمال»، جمع «عمل» است و عمل، به معنای هر کاری است که از روی آگاهی و اندیشه انجام گیرد.[3] با توجه به معنای فوق و پسوند دینی، عمل دینی عبارت است از: اموری که از جانب خدا و یا فرستاده او رسیده باشد. به عبارت دیگر عبارت است از هر کاری که از روی توجه و اندیشه صورت گیرد، و مطابق با نظر و دستورات دینی باشد؛ مانند این که شخصی نماز را با شرایطش انجام دهد. 3. عواطف دینی: عواطف، جمع عاطفه از ریشه "عطف" به معنای توجه و میل است. مقصود از عاطفه، کشش نفسانی یک انسان نسبت به انسان دیگر است؛ اگر این عواطف در مسیر درست و صحیح و دینی خودش قرار گیرد و با افراط مبارزه شود و تحت راهنمایی عقل قرار گیرد، عواطف دینی گویند؛ مانند رابطه مادر با فرزند. حالت هایی؛ مانند رحمت، رأفت و محبت به دیگران از نظر قرآن حالت های پسندیده ای هستند، که جزو عواطف دینی یک انسان محسوب می شوند.[4] 4. آثار دینی: اثر در لغت به معنای نشان به جای مانده از چیزی است.[5] بنابر این آثار دینی: یعنی آن علامت و نشانه هایی که از دین و آنچه به آن منتسب است بر جای می ماند. لازم به ذکر است که به علامت و نشانه هایی که به علت انجام یک عمل دینی بر جای می ماند، آثار اعمال دینی گفته می شود و به یک لحاظ می توان به این آثار، آثار دینی اطلاق کرد؛ یعنی آثاری که از منظر دین بر اعمال بار می شود؛ مانند ثواب ها و عذاب ها و اثراتی که در قرآن کریم و روایات به علت انجام یک عمل یا ترک یک عملی ذکر شده است؛ مانند این که خدای متعال در سوره عنکبوت در آیه 45 یکی از آثار نماز را دوری از فحشا و منکرات قرار داده است. 5. باور های دینی: هر اعتقادی که منشأ دینی داشته باشد باور دینی گویند؛ مانند باور داشتن به اصول دین از قبیل اعتقاد به خدا و معاد و نبوت و... . [1] . سایت اندیشه قم، بحث دین پژوهی، علم دینی و علم سکولار. [2] . مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص 146 و 147، انتشارات حکمت، 1356، ه ش. [3] . جبران مسعود الرائد، ترجمه، رضا اترابی نژاد، ج 2، ص 1220، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1376. [4] . شیروانی، علی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، ص 184 - 191، انتشارات دارالفکر، چاپ چهارم، 1384 ش؛ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 293 و 294، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1384، ه ش. [5] . جبران مسعود، الرائد، ترجمه، رضا اترابی نژاد، ج 1، ص 26.
این جانب جهت پایان نامه کارشناسی ارشد خود در مورد رشد اعتقادی دانش آموزان نیاز به تعریف عناوین زیر دارم:
2. اعمال دینی
4. باورهای دینی
5. آثار دینی، لطفاً در این زمینه مرا یاری فرمایید.
1. گروهی معتقدند که دانش دینی (یا علم دینی): علمی است که مورد نهی شارع نبوده و از طرفی برای جامعه اسلامی نافع باشد.[1] استاد مطهری در این باره می گوید: « جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی نافع و ضروری است، علم دینی بخوانیم.» [2] مانند علم فلسفه که درمورد «موجود بما هو موجود» یا به عبارت دیگر در مورد «هستی» سخن می گوید و این علم برای جامعه امروز بسیار مفید است. البته بعضی نیز قائلند: علم دینی آن است که مستند به منابع دینی باشد. 2. اعمال دینی: «اعمال»، جمع «عمل» است و عمل، به معنای هر کاری است که از روی آگاهی و اندیشه انجام گیرد.[3] با توجه به معنای فوق و پسوند دینی، عمل دینی عبارت است از: اموری که از جانب خدا و یا فرستاده او رسیده باشد. به عبارت دیگر عبارت است از هر کاری که از روی توجه و اندیشه صورت گیرد، و مطابق با نظر و دستورات دینی باشد؛ مانند این که شخصی نماز را با شرایطش انجام دهد. 3. عواطف دینی: عواطف، جمع عاطفه از ریشه "عطف" به معنای توجه و میل است. مقصود از عاطفه، کشش نفسانی یک انسان نسبت به انسان دیگر است؛ اگر این عواطف در مسیر درست و صحیح و دینی خودش قرار گیرد و با افراط مبارزه شود و تحت راهنمایی عقل قرار گیرد، عواطف دینی گویند؛ مانند رابطه مادر با فرزند. حالت هایی؛ مانند رحمت، رأفت و محبت به دیگران از نظر قرآن حالت های پسندیده ای هستند، که جزو عواطف دینی یک انسان محسوب می شوند.[4] 4. آثار دینی: اثر در لغت به معنای نشان به جای مانده از چیزی است.[5] بنابر این آثار دینی: یعنی آن علامت و نشانه هایی که از دین و آنچه به آن منتسب است بر جای می ماند. لازم به ذکر است که به علامت و نشانه هایی که به علت انجام یک عمل دینی بر جای می ماند، آثار اعمال دینی گفته می شود و به یک لحاظ می توان به این آثار، آثار دینی اطلاق کرد؛ یعنی آثاری که از منظر دین بر اعمال بار می شود؛ مانند ثواب ها و عذاب ها و اثراتی که در قرآن کریم و روایات به علت انجام یک عمل یا ترک یک عملی ذکر شده است؛ مانند این که خدای متعال در سوره عنکبوت در آیه 45 یکی از آثار نماز را دوری از فحشا و منکرات قرار داده است. 5. باور های دینی: هر اعتقادی که منشأ دینی داشته باشد باور دینی گویند؛ مانند باور داشتن به اصول دین از قبیل اعتقاد به خدا و معاد و نبوت و... . [1] . سایت اندیشه قم، بحث دین پژوهی، علم دینی و علم سکولار. [2] . مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص 146 و 147، انتشارات حکمت، 1356، ه ش. [3] . جبران مسعود الرائد، ترجمه، رضا اترابی نژاد، ج 2، ص 1220، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1376. [4] . شیروانی، علی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، ص 184 - 191، انتشارات دارالفکر، چاپ چهارم، 1384 ش؛ مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 293 و 294، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1384، ه ش. [5] . جبران مسعود، الرائد، ترجمه، رضا اترابی نژاد، ج 1، ص 26.
- [سایر] تعریف دانش دینی، اعمال دینی، عواطف دینی، باورهای دینی، آثار دینی چیست؟
- [سایر] سلام. خدا قوت. عضو کلاس مجردها(لطفا بعضی جاهابه صلاحدیدتان خصوصی شود) 1)متولد 62،مذهبی، ولایی دانشجوی دکتری دانشگاه تهران،در حال نوشتن پایان نامه، مدرس دانشگاه و حوزه ی علمیه. 2) خواستگار بنده متولد 60، مذهبی، ... 3) تصور می کنم، تفاوت در زمینه ی تحصیلات و مالی قابل تامل است و در مسائل دیگر بعد از ارتباطات بیشتر مشخص می شود. 4)حاج آقا آرمان نوجوانی و جوانی من همیشه شهید چمران(ره)( روح بلند و چند بعدی بودن و ...) بوده. تصور می کنم این نوع گزینه ها با آرمان بنده اگر نگویم تفاوت ماهوی، حداقل تفاوت جدی دارند. 5) شما چه می فرمایید؟ با توجه به اینکه در کلاس مجردها گفتید که چه اشکال دارد که یک خانوم دکتر با یک مغازه دارازدواج کند.و این مسئله قابلیت تامل داره.(می دانم در کلاس مفصل بحث خواهد شد، امانمی توانم در پاسخ اولیه به ایشان زمان را باز نگه دارم.) با تشکر از لطفتان
- [سایر] سلام.گفتین خلاصه بگیم.چشم. 1)انسان-دختر 2)26 ساله 3)کارمند نظام بانکی دولتی 4)دانشحوی رو هوای کارشناسی ارشد اقتصاد(واحد پایان نامه اخذ ولی ناتمام مانده) 5)خانواده3نفره.مادروپدرومن و داغ از دست دادن برادر بزرگترم-3ساله گذشته 6)ساکن تهران و از خانواده تقریبامتوسط رو به بالا. خصوصی-خصوصی خواهشا خصوصی و محرمانه 7)... 8) 9)خانواده ام مذهبی و خودم به خاطر ایجاد حریم چادری هستم.ولی خیلی مقید نیستم . به حجب و حیا در صحبت و رفتارونگاه معتقد وپایبندم .تلاوت قرآن رو واجب میدونموانجام میدم 10)از زمانی که معنای ازدواج رو فهمیدم(19-20سالگی) خواستگارجدی نداشتم .احتماعی بودمو اهل فعالیت های اجرایی و گروهی ... .البته هرکسی درسرراهم قرارگرفت بعد ازمدتی میفهمیدم که متعهد و متاهل است. 11)برادرم در29سالگی به علت بیماری ناشناس فوت شد.(زمستان86) 12)پول دارم.کاردارم وپدرومادرم به شدت بهم محبت میکنند. 13)هیچ هدف و انگیزه ای ندارم وووو 14)همه مرا به انرژتیک بودن میشناسن ولی راهی برای ابراز ندارم.پرازعشقم ولی کسی رو ندارم که بهش ابراز کنم. 15)اونقدر خالی ام{از انگیزه،وقت،ذوق ووووو} که تمام فعالیت های اجتماعی ام را لغو کرده ام.کوهنوردی،فرهنگسراوکلاس زبان وووو 16)نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن،تنهایی و بی حوصلگی به شدت حساسم کرده وحالوهوای گریه که تقریبا2سه ماهه روزمره ام شده خانواده ام رو کلافه کرده. 17)درسال جاری3خواستگار داشتم که هرسه درجلسه اول ودوم باخانواده کنسل شده.البته از طرف اونا. 18)حس پوچی و نداشتن آرزو وانگیزه تا حدی اعتقاداتم رو هم تحت تأثیر قرار داده 19)سوال اصلی :راه حل وتدبیر برای رهایی از این حالوهواوقرار گرفتن در مسیر درست-سرزنده بودن وشادابی حتی در عبادت-رهایی از حس افسردگی و ناامیدی 20)نا امیدم از ایجاد رابطه ای که به ازدواج ختم شود .تقریباهمه اطرافیانم هم درموردم اینگونه فکر میکنند.چه کار کنم؟ توروخداجوابموبدین .اساسی درموندم.درموندم و گمشدم.فکرنبودن بهتره تا ازبودن با هیچی ووووتوروبه خدا کمکم کنید.محتاج راهنماییتون
- [سایر] بنام خدا با سلام. و ضمن عرض خدا قوت اینجانب دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. و از محضر جناب عالی چند سوال دارم. با توجه به اینکه انتخاب مسیر و سرنوشتم بستگی به پاسخهای جنابعالی دارد و موضوع بسیار برایم حیاتی است، تقاضامندم که به رغم طولانی بودن سوال هایم، عنایت بفرمایید: 1- آیا امکانش هست که همزمان به دورهٔ ارشد دانشگاه و دورهٔ بلند مدت حوزه وارد بشوم؟ 2- اگر نه، آیا امکانش هست که سال 94 وارد حوزه بشوم و مجدد کنکور ارشد بدهم تا از سال 95 در کنار درس حوزه دوره ارشد را هم بخوانم؟ 3- چگونه می توان مدرسه مورد نظر را انتخاب کرد؟ به فرض اگر من بخواهم وارد مدرسهٔ شهیدین قم بشوم چگونه می توانم انتخاب کنم؟ 4- با توجه به اینکه بنده تا حدی با زبان عربی آشنا هستم و درس های آغازین ادبیات عرب برای بنده چیزی جز تکرار دانسته ها نیست و هیچ سودی برایم ندارد و آزارنده و کسلبار است، آیا امکان دارد که برای بعضی از درس ها به امتحان آن درس بسنده کنم و در کلاس ها حضور نیابم؟! 5- آیا امکان حرکت با سرعتی فراتر از چارچوب تعیین شده هست؟ به عبارت دیگر آیا می توان در حوزه علمیه جهشی درس خواند؟ (بنده با حوزه شهید بهشتی و دورهٔ سفیران هدایت آشنا هستم و هیچ رغبتی برای شرکت در آنها ندارم) 6- اگر در تیر 94 دورهٔ کارشناسی را به پایان برسانم و ظرف یکسال درس های سطح یک را بخوانم، آیا می توانم مشمول ماده 18 بشوم و آیا کمیتهٔ موارد خاص مرا تأیید خواهد کرد؟ 7- آیا می توان در حین تحصیل در دورهٔ بلند مدت، مشمول ماده 18 شد؟ برای مثال فرض کنید که ثبتنام کنم و تا پایان پایهٔ یک یا پایهٔ دو، بتوانم مواد آزمون ماده 18 را بخوانم، در این صورت می توانم آزمون داده و بدون شرکت در پایه های بعدی مدرک سطح یک را بگیرم؟! 8- سطح یک دورهٔ بلند مدت چقدر طول می کشد؟ 9- چنانچه قصد پوشیدن لباس مقدس روحانیت را نداشته باشم، چه مزیت هایی از نظام آموزشی حوزه را از دست می دهم؟ 10- تفاوت نظام جدید آموزشی حوزه با دانشگاه در چیست؟ برای مثال چقدر بین حضور و غیاب و سیستم امتحانات حوزه و دانشگاه فرق هست؟ در پایان پیشاپیش از شما سپاسگزارم که به رغم وقتگیر بودن سوالاتم عنایت لازم را فرموده و پاسخ می دهید. دعاگوی حضرت عالی هستم.
- [سایر] با سلام.خانمی هستم 48 ساله که از شما در مورد چند مساله سوال داشتم ،میخواهم با اطلاعات مفیدتان مرا در این زمینه یاری کنید.امیدوارم خداوند مهربان آنگونه که لایقش هستید شما را تحت حمایت و لطفش قرار دهد.با تشکر فراوان. خانم نصرا... زاده از استان مازندران 1)آیا قران را میتوان با ترجمه فارسی آن خواند ،حتی در ماه مبارک رمضان ترجمه فارسی آن را ختم کرد یا در مجالس ختم هم به همین صورت خواند؟ 2)همسر من 58 ساله و بسیار پای بند به دستورات دینی می باشد،مقدار خرجی که متقبل میشویم از حقوق همسرم بیشتر است به عبارت ساده تر خرجمان بیشتر از دخلمان است و هیچ پس اندازی برایمان نمیماند(دارای 4 فرزند ،2 محصل و 2 دانشجوی ارشد میباشیم که مجرد هستند )دلم میخواهد بدانم چگونه خمس و زکات خود را بپردازیم؟البته با همفکری خودمان از دی ماه 85 ،ماهیانه مبلغی در حدود ده هزار تومان به یک آدم نیازمن میپردازیم (پنج هزار تومان برای خمس و زکات و پنج هزار تومان برای کفاره روزه)،ایا اینکار ما صحیح میباشد و یا باید مبلغی جداگانه برایش در نظر بگیریم،لطفا در زمینه خمس و زکات ما را راهنمایی کنید.
- [سایر] سلام 1.دانشجوترم اول ارشد24ساله 2. 4ماه نامزدم(نامزدی دانشجویی خواستگاری سنتی ). 3.مشخصات نامزدم : دانشجو ارشد، غریب ، بیکار ،در حال حاضر بی پول، آینده نامعلوم 4. مشکل بزرگ من بیکاری و بی پولی نامزدم است در صورتیکه قبل از نامزدی بیکاری را مشکل بزرگی نمی دیدم اما الان خیلی درگیرم به دلایل زیر : 1.مقایسه نامزدم با خواستگاران قبلی واینکه من می توانستم با شخص مناسبتری ازدواج کنم 2.تحت تاثیر حرفای دیگران در مورد همسر پولدار وو قرار می گیرم 3.احساسم نسبت به نامزدم به خاطر توان مالی کم و بیکاریش وآینده نا مشخصم خیلی کم شده است 4.وقتی ذهنم درگیر کار و پول می شود نمی تونم به ایشون ابراز علاقه کنم و به امید داشتن ازدواجی که از نظر مالی تامین و تمام امکانات زندگی را داشته باشم فکر میکنم 5.و تنها مشکلم با این شخص بخاطر پول است و گرنه من جذب صداقت ، ایمان ، تلاش و شخصیت ایشون شدم اما به دلیل حس حسادتم و مقایسه خودم با دیگران و این احساس که من لیاقتم از زندگی بیشتر است ،به پایان نامزدی با ترس از عواقب نامزدی نافرجام فکر میکنم. از شما استاد بزرگوار خواهشمندم پاسخی برای آرام شدنم بدهید و اینکه کدام راه را انتخاب کنم ، خیلی به مشاوره نیاز دارم، لطفا راهنماییم کنید. منتظر پاسخ شما هستم با تشکر
- [آیت الله مکارم شیرازی] با توجّه به عمومیّت یافتن استفاده از موادّ مخدّر، و مفاسد مترتّب بر آن، نیاز است که احکام مربوط به این موضوع به صورت واضح مشخّص شود، و در اختیار عموم قرار گیرد. مستدعی است در خصوص موارد زیر نظر مبارک را مرقوم فرمایید. 1 حکم استفاده از انواع موادّ مخدّر، مانند: تریاک، هروئین، مرفین، حشیش، چرس، ماری جوانا، ال، اس، دی، و موادّی که اثراتی به مانند این مواد دارند، برای معتاد و غیر معتاد چیست؟ 2 حکم خرید و فروش موادّ مخدّر چیست؟ آیا شخص در صورت فروش یا خرید مواد، مالک پول دریافتی، یا مادّه خریداری شده می شود؟ 3 حکم شرکت در جلساتی که در آن از موادّ مخدّر استفاده می شود چیست؟ در مواردی که احتمالِ خطرِ معتاد شدن وجود داشته باشد چه می فرمایید؟ 4 ارتباط جوانان با افراد معتاد، به ویژه در مواردی که می تواند زمینه ای برای اعتیاد آنان باشد، چه حکمی دارد؟ 5 حکم ازدواج با افراد معتاد چیست؟ آیا سختگیری خانواده ها در خصوص شرط عدم اعتیاد مرد برای ازدواج، می تواند مجوّز شرعی داشته باشد؟ 6 آیا بر افراد واجب است که از باب امر به معروف و نهی از منکر، افراد معتاد را به ترک اعتیاد وادار سازند؟ 7 آیا بودن مجوّز پزشک، و به بهانه استفاده دارویی و با تشخیص شخصی، می توان از موادّ مخدّر استفاده کرد؟ 8 حکم استفاده تفنّنی و سرگرمی از موادّ مخدّر، به خصوص تریاک چیست؟ به ویژه که امروزه استفاده تفنّنی از این مواد، بیشترین کمک به فروشندگان این مواد است، و آنها را در گسترش آن یاری می کند. 9 با نظر به این که شروع اعتیاد اکثر افراد معتاد به موادّ مخدّر از سیگار بوده، و علّیّت مُقدِّمی آن برای اعتیاد به این مواد غیر قابل انکار است، حکم استفاده از سیگار، به خصوص برای نوجوانان و جوانان چیست؟
- [سایر] سلام فوری لطفا 27ساله کارشناس گرافیک شاغل خواستگاری 30 ساله ترم آخر کارشناسی ارشدوشاغل در بخش پژوهشی دانشگاه دارم(توسط یکی از آشنایان معرفی شده) 2مرتبه باهم ملاقات داشتیم .بار اول از ظاهرش اصلا خوشم نیامد و شرایط باعث شد که برای باردوم ملاقات کنیم . باردوم متوجه شدم که ظاهرش را می توانم بپزیرم. اماااااااااااااااااااااااا چیز های دیگری دیدم که نمی دانم جزئی از شخصیتش است یا شرایط ایجاب می کند 1.عمدا یک cd خریدم برای دیدن عکس العمل حتی تعارف به حساب کردن هم نکرد(توضیح:من احتیاج مالی ندارم ولی مرد خسیس را دوست ندارم) آیا خسیس است یا در این مرحله لزومی برای این کار ندیده؟ 2.خیلی سوال میکند. فضول و بد دل یا مداخله گر است یا کنجکاو برای انتخاب؟ 3.از خودش تعریف می کند نمی دانم خودشیفته است یا احساس حقارت دارد یا می خواهد برای جلب نظرم خودش را خیلی خوب جلوه دهد؟ 4.اسرار به ادامه تحصیلم دارد نمی فهمم چرا؟ من موافقم که درس بخوانم ولی کلا با مجبور بودن در تمام موارد مسئله دارم 3.تا کمی بعد از غروب با هم صحبت می کردیم فقط تا قسمتی از راه همراهیم کرد . مرد مسئولی نیست که یه خانم رانرسوند یا در این مرحله لزومی ندید.(البته وسیله ندارد ولی حداقل می توانست برایم تاکسی بگیرد) 4. جلسه اول گفت برای مقطع دکترا برای چند سال برنامه زندگی در کشور دیگری را دارد. جلسه دوم من اعلام کردم نمی توانم کردم گفت خیلی هم جدی نبوده از کجا بفهم بدها مجبورم نمی کند. 5.حرفی زد که من در جواب گفتم با این حرف شما مخالفم سعی در ترجمه حرفش و این که من اشتباه می کنم برآمد قبل از اینکه من منظورم را بیان کنم بعد که گفتم پذیزفت ولی شک کردم که مبادا اهل جبهه گرفتن باشد یا روراست بگم نمیخوا رو بده. 6.در کل آدم عاطفی زود رنج حساس با توقع حمایت همه جانبه دارم.برام مهم که احساس کنم یه مرد ازم حمایت میکنه.احساس امنیت از کجا بفهمم این آقا این شخصیت رو داره یا نه از اون دسته مرد هایی که با خود رای یا بی مهره یا بد اخلاقه و یا در گیر کار و درس یا چیز های دیگه مثل بد دلی یا خساست متقابلا اهل محبت کردن و احترام گذاشتن هستم.ولی در کل اسیر نیستم حالا اسرارمی خوان با خانواده بیان می گن خانواده براشون مهمه که اگه راست بگن یه امتیاز مثبت داره من هم موافقم چون خانواده برام اهمیت دارن ولی سر انتخاب این آقا یک دنیا شاید دارم. گرفتاری های شما را درک می کنم ولی خیلی به کمکتون نیاز دارم خواهش می کنم راهنماییم کنید . ممنون از لطفتون و به شدت التماس دعا
- [سایر] با سلام و وقت بخیر شاید متن پیامم کمی طولانی شود ببخشید لطفا شماره ی 6 خصوصی باشد جستجو کردم ولی به جواب قانع کننده برای خودم نرسیدم 1 . 17 ساله 2 . سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی مدرسه استعداد های درخشان 3 . عاشق دانشگاه خوب رفتن و رشته ی فیزیک و هم عاشق حوزه رفتن و فلسفه! 3 . مرحله ی اول جامعه الزهرای قم قبول شدم 4 . اگه حوزه برم با اعتراض اطرافیان روبرو خواهم شد به خاطر بدبینی آنها و انتظارشان از من به دلیل موفقیت در رشته های دانشگاهی خانواده ام هم زیاد راضی نیستند 4 . واقعا مردد هستم که حوزه بروم یا نه از یک طرف احساس مسئولیت و علاقه و اینکه دوست دارم مدتی دور از اطرافیان و تنها در یک محیط معنوی باشم (و از این یکنواختی زندگی بیرون بیایم و حال و هوایم عوض شود) من رو به این سمت سوق میده و از طرف دیگه احساس مسئولیت در مقابل جامعه ی دانشگاهی و تاثیر کزاری مثبت در آن و علاقه و خواست دیگران مانع ام میشه و من رو سوق میده به این سمت که پیش دانشگاهی و بعد از آن دانشگاه رو ادامه بدم 5 . راستش درس نمیخونم یعنی حس اش نیست و البته چون بیشتر فکر و ذهنم با مطالب دینی و فلسفه و ... درگیره و بیشتر از درسم، برای اینها وقت مییگذارم و فعلا روحیاتم بیشتر با این فضا سازگاری دارد 6 . 7 . احساس میکنم با توجه به علاقه ای که به دروس حوزوی دارم شاید بتوانم موفق و تاثیرگزار باشم البته به یک شناخت کاملتر از خودم احتیاج دارم(چرا که میدانم برای حوزه رفتن خیلی باید دقت کنیم چرا که مسئله ی حساسی است و در صورت توجه نکردن حتی رفتار یک طلبه میتواند مخرب و آسیب زننده هم باشه و خودم اینگونه افراد را دیده ام ) 8 . درسته که به ظاهر شرایط علیه حوزه رفتنم هست ولی راستش من نمیخواهم این را قبول کنم! علاقه و احساس نیاز و نیز احساس مسئولیت چیز دیگری به من میگوید... 9 . و نکات بسیار دیگر که مجال بیان نیست 10 . خلاصه اینکه میترسم هم از رفتنم و هم از نرفتنم! 11 . استخاره هم خواهم کرد ولی مشورت را قدم اول میدانم 12 . اگر هم حوزه بروم در کنار آن و یا سالهای بعد انشاءالله دانشگاه هم خواهم رفت چون واجب میدانم! لطفا مرا برای تمامی مشکلاتی که گفتم به خصوص شماره 6 و تصمیم نهایی راهنمایی کنید میدانم که بسیار طولانی بود ولی برای مشورت گرفتن بهتر لازم دانستم بسیار بسیار معذرت و بسیار بسیار ممنون یا حق
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )