این استدلال را نمی توان پذیرفت؛ به بیان منطقی این استدلال آمیخته با مغالطه (از نوع اشتراک لفظی) است؛ زیرا منظور از «دشمن» در این جمله که «دشمنان خود را دوست بدارید»، انسانها هستند که قابل هدایت و راهنمایی اند و محبت به آنها باعث هدایت و راهنمایی آنان خواهد شد؛ در واقع در این جا نیز با دشمن مبارزه می شود، چون آنچه مستحق دشمنی است، خود انسان‌ها نیستند، بلکه صفات زشت آنهاست؛ و گرنه این جمله را باید تناقض گویی محسوب کرد؛ زیرا امکان ندارد انسان نسبت به چیزی در همان جهتی که دشمن است، دوست باشد. اما منظور از «دشمن» در این جمله که «شراب از بزرگ‌ترین دشمنان انسان است» اشیاء و چیزهایی است که برای جسم و جان انسان، خطر و ضرر دارد؛ در این مورد نمی توان گفت به آنها نیز باید محبت کرد و آنها را دوست داشت و گرنه باید گفت «سم» و «زهر» نیز دشمن انسان است و باید آن را دوست بداریم.
دوستی دارم که همیشه این مطلب را بیان می کند: بزرگترین دشمن یک مرد (مشروبات الکلی) است، اما در کتاب مقدس انجیل آمده است که دشمن خود را دوست داشته باش. من قادر به تشخیص این مطلب نیستم، خواهشاً پاسخی بدهید تا بتوان وی را متقاعد نمایم.
این استدلال را نمی توان پذیرفت؛ به بیان منطقی این استدلال آمیخته با مغالطه (از نوع اشتراک لفظی) است؛ زیرا منظور از «دشمن» در این جمله که «دشمنان خود را دوست بدارید»، انسانها هستند که قابل هدایت و راهنمایی اند و محبت به آنها باعث هدایت و راهنمایی آنان خواهد شد؛ در واقع در این جا نیز با دشمن مبارزه می شود، چون آنچه مستحق دشمنی است، خود انسانها نیستند، بلکه صفات زشت آنهاست؛ و گرنه این جمله را باید تناقض گویی محسوب کرد؛ زیرا امکان ندارد انسان نسبت به چیزی در همان جهتی که دشمن است، دوست باشد. اما منظور از «دشمن» در این جمله که «شراب از بزرگترین دشمنان انسان است» اشیاء و چیزهایی است که برای جسم و جان انسان، خطر و ضرر دارد؛ در این مورد نمی توان گفت به آنها نیز باید محبت کرد و آنها را دوست داشت و گرنه باید گفت «سم» و «زهر» نیز دشمن انسان است و باید آن را دوست بداریم.