در این پرسش مسائلی ادعا و مطرح شده که قابل پذیرش نیست؛ در ذیل به آنها اشاره می شود: 1. لازم است دانسته شود که بر فرض پذیرش روایاتی که در آن به کفر و نفاق عده ای از صحابه حکم شده است، این کفر و نفاق به معنای بتپرستی و شرک به خداوند نیست. 2. یاری خداوند به کشور گشایی و قدرت ظاهری نیست و دادن قدرت به یک شخص به هیچ وجه دلیل بر حقانیت او نمی شود، چرا که در طول تاریخ تمام حکام جور و ستمگر دارای امپراطوری های گسترده در اقصی نقاط جهان بودند؛ اگر این قدرتها نشان یاری خداوند بود چرا چنین چیزی در سالهای مدیدی از گذشت بعثت پیامبر (ص) به ایشان عطا نشده بود. چنان که شکست در مورد کافران به این معنی نیست که در دنیا از نعمتهایی همچون ثروت و قدرت بی بهره بوده اند بلکه بسیاری از از کفار از نعمتهای دنیوی همچون قدرت و ثروت بهرمند بوده اند، ولی چیزی که قطعی است اینست که این نعمتها در آخرت به کار آنان نمی آید. 3. علاوه این که بسیاری از فتوحات که در زمان خلفا صورت گرفته به جهت حسن تدبیریست که امیر المومنین ع اندیشیدند. 4. در هر حکومتی این طبیعی است که یک عده مخالفین وجود داشته باشند و با فتنه در کار حکومت اختلاف ایجاد کنند و موجبات اختلال و تفرقه را در حکومت فراهم کنند. همه مخالفین مانند حضرت علی (ع) نیستند که در عین مخالفت سالیان متمادی برای حفظ اسلام و وحدت جامعه اسلامی لب فرو بندند و نه تنها اعتراضی نکنند، بلکه در پیشبرد مصالح اسلام و مسلمین کوشا باشند. 5. مهمترین چیزی که در حکومت علوی در حد امکان حاصل شد ظهور عدالتی بود که جهان تاکنون به خود ندیده است علاوه بر گسترش تقوی و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه.
شیعیان میگویند که خلفای راشدین کافر بودهاند، پس چگونه خداوند آنها را یاری کرد و کشورها را به دست آنها فتح نمود، و اسلام در زمان آنها با قدرت بود، و در هیچ زمانی اسلام به اندازهای که در دوران آنها قدرتمند بوده است، قدرت نداشته است. آیا چنین چیزی با سنت الهی که کفار و منافقین را شکست میدهد تطابق دارد؟! و در مقابل میبینیم که در دوران کسی که شما او را معصوم میدانید و ولایت و حکومت او را مرحمتی برای مردم قرار میدهید، دچار تفرقه گردید و با همدیگر به کارزار پرداخت، تا آن که دشمنان به اسلام و مسلمین چشم طمع دوختند، پس ولایت و حکومت معصوم کدام رحمت را برای امت به ارمغان آورد؟!
در این پرسش مسائلی ادعا و مطرح شده که قابل پذیرش نیست؛ در ذیل به آنها اشاره می شود: 1. لازم است دانسته شود که بر فرض پذیرش روایاتی که در آن به کفر و نفاق عده ای از صحابه حکم شده است، این کفر و نفاق به معنای بتپرستی و شرک به خداوند نیست. 2. یاری خداوند به کشور گشایی و قدرت ظاهری نیست و دادن قدرت به یک شخص به هیچ وجه دلیل بر حقانیت او نمی شود، چرا که در طول تاریخ تمام حکام جور و ستمگر دارای امپراطوری های گسترده در اقصی نقاط جهان بودند؛ اگر این قدرتها نشان یاری خداوند بود چرا چنین چیزی در سالهای مدیدی از گذشت بعثت پیامبر (ص) به ایشان عطا نشده بود. چنان که شکست در مورد کافران به این معنی نیست که در دنیا از نعمتهایی همچون ثروت و قدرت بی بهره بوده اند بلکه بسیاری از از کفار از نعمتهای دنیوی همچون قدرت و ثروت بهرمند بوده اند، ولی چیزی که قطعی است اینست که این نعمتها در آخرت به کار آنان نمی آید. 3. علاوه این که بسیاری از فتوحات که در زمان خلفا صورت گرفته به جهت حسن تدبیریست که امیر المومنین ع اندیشیدند. 4. در هر حکومتی این طبیعی است که یک عده مخالفین وجود داشته باشند و با فتنه در کار حکومت اختلاف ایجاد کنند و موجبات اختلال و تفرقه را در حکومت فراهم کنند. همه مخالفین مانند حضرت علی (ع) نیستند که در عین مخالفت سالیان متمادی برای حفظ اسلام و وحدت جامعه اسلامی لب فرو بندند و نه تنها اعتراضی نکنند، بلکه در پیشبرد مصالح اسلام و مسلمین کوشا باشند. 5. مهمترین چیزی که در حکومت علوی در حد امکان حاصل شد ظهور عدالتی بود که جهان تاکنون به خود ندیده است علاوه بر گسترش تقوی و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه.