همان طور که روز و روشنایی آیت و آفریده خداوند است؛ شب و ظلمت نیز آیت و آفریده خداوند است. خداوند می فرماید: " ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنیبخش ساختیم". معنای جعل در آیه مورد نظر به همان معنای خلق و ایجاد است، منتها از آن جایی که کلمه "خلقت" در اصل ماخوذ از "خلق الثوب" است و در معنای آن ترکیب یافتن از اشیای گوناگون ماخوذ است، و نور و ظلمت از ترکیب چیزی با چیز دیگر موجود نشده است، از این جهت در خصوص نور و ظلمت به جای "خلقت" تعبیر به "جعل" فرموده، و شاید از همین جهت بوده که خلقت را به ایجاد آسمان ها و زمین که در آن ترکیب راه دارد، اختصاص داده است. از طرفی در کنار عدم مطلق، عدم مضاف نیز داریم که منظور ،عدم مضاف به وجود است، مانند عدم شنوایی، عدم بینایی و...، شنوایی و بینایی که دو امر وجودی و موجود هستند و عدم آنان به تبع آنان قابل تصور است. برای ما تصور کسی که مبتلا به عدم شنوایی است به راحتی قابل تصور است، این نیست، مگر به این خاطر که این عدم به وجود اضافه شده است و عدم مضاف بهرهای از وجود دارد، اگر عدم محض بود هرگز قابل تصور نبود. جعل ظلمت نیز به این ترتیب است که خداوند با محو نور ظلمت را ایجاد می کند.
در آیه "جعل الظلمات و النور"، چنانچه ظلمات به معنای تاریکی تفسیر شود که در کتب تفسیری به معنای عدم نور آمده است، آیا عدم، جعل پذیر است؟ اگر این آیه دلالت به جعل دو اصل اولیه خلقت دارد یعنی نور و ماده اولیه ای که به صورت پودر سیاه بدون خاصیت است، آیا این معجزه قرآن نیست؟ خصوصا این که به صورت جمع، ظلمات بکار رفته که ماده قابل شماره است؟
همان طور که روز و روشنایی آیت و آفریده خداوند است؛ شب و ظلمت نیز آیت و آفریده خداوند است. خداوند می فرماید: " ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنیبخش ساختیم". معنای جعل در آیه مورد نظر به همان معنای خلق و ایجاد است، منتها از آن جایی که کلمه "خلقت" در اصل ماخوذ از "خلق الثوب" است و در معنای آن ترکیب یافتن از اشیای گوناگون ماخوذ است، و نور و ظلمت از ترکیب چیزی با چیز دیگر موجود نشده است، از این جهت در خصوص نور و ظلمت به جای "خلقت" تعبیر به "جعل" فرموده، و شاید از همین جهت بوده که خلقت را به ایجاد آسمان ها و زمین که در آن ترکیب راه دارد، اختصاص داده است. از طرفی در کنار عدم مطلق، عدم مضاف نیز داریم که منظور ،عدم مضاف به وجود است، مانند عدم شنوایی، عدم بینایی و...، شنوایی و بینایی که دو امر وجودی و موجود هستند و عدم آنان به تبع آنان قابل تصور است. برای ما تصور کسی که مبتلا به عدم شنوایی است به راحتی قابل تصور است، این نیست، مگر به این خاطر که این عدم به وجود اضافه شده است و عدم مضاف بهرهای از وجود دارد، اگر عدم محض بود هرگز قابل تصور نبود. جعل ظلمت نیز به این ترتیب است که خداوند با محو نور ظلمت را ایجاد می کند.