گفته می شود در عقاید نباید تقلید کرد. من در مراجعه به روایات (متون نقلی) در عقاید گیردارم و به دور مباحثه اصولیین و اخبارین بر می گردم، اگر اجتهاد لازم دارم تا به روایات بپردازم، در عقیده نیز همچنان لازم دارم و اگر نیاز ندارم به طریق اولی در آن لازم ندارم، مگر به درجه افتا و قضا (اعلم بودن در افتا و قضا) که در آن حرفی ندارم. همچنین در مورد احکام جدید برایم محرز است که رجوع به علما محرز است و با اخبارین بحث می کنم و ردشان می کنم. اما دور محرز در این جا است که باید مجتهد باشم، تا در رساله ام دوای درد عقیده ام را بیابم، و گرنه باید در عقاید به جز دلیل عقلی چیزی نداشته باشم، و این مورد توافق احدی نیست؛ چون بخشی از روایات عقلی است، پس رجوع نکردن به فقه در بخش احادیث دور است، و اگر باید به روایات رجوع نکرد، نباید ادله اجتهاد و مراجعه به مرجع و تقلید را پذیرفت جز با عقل که رجوع جاهل به عالم یا سیره عقلایی است که این دلایل عقلی و عقلایی نیز به نظر بنده مورد قبول نیست؛ زیرا در مراجعه به مجتهد یا اعلم باید تا حدی از دانش و علوم برخوردار باشم، تا مجتهد و اعلم را بتوانم بشناسم. همچنین اگر بخواهم به شخص سوم مراجعه کنم، در نتیجه سر از دور یا تسلسل در می آورد. پس اگر غیر مجتهدم، آیا اجازه دارم که در اعتقادم به روایات رجوع کنم؟
برای روشن شدن پاسخ این سؤال چند نکته را باید متذکر شویم:   1. منظور از عدم جواز تقلید در اصول دین، این است که در اصول دین نمی توان به گمان و ظن اکتفا کرد، بلکه اعتقاد باید بر اساس دلیل و یقین باشد،[1] اما در احکام و فروع دین تقلید کافی است؛ هر چند شخص از فتوای مجتهد و مرجع تقلید خود یقین و جزم به واقعیت پیدا نکند، و احتمال بدهد حکم واقعی در نزد خداوند و صاحب شریعت غیر از آن باشد.   2. آنچه در اول رساله های عملیه آمده است، عدم جواز تقلید در اصول دین است، نه در تمام مسائل اعتقادی.[2]   توضیح این که اعتقادات و عقاید اسلام دو بخش است: یک بخش آن اصول دین است و اعتقاد به آنها ضروری است، و برای تحقق اسلام و مسلمان بودن یک فرد ضرورت دارد. بخش دوم؛ مسائلی است که هرچند از نوع عقاید و اعتقادات است، ولی اعتقاد به آن واجب نیست و در مسلمان بودن شخص دخالتی ندارد. اصول اعتقادات؛ مانند اعتقاد به وجود خداوند، یا اعتقاد به نبوت انبیا و رسالت حضرت محمد (ص)، اعتقاد به معاد و قیامت که انسان ها پس از مردن دوباره زنده می شوند، تا به جزای پاداش اعمال خود برسند. بنابراین، اعتقاد انسان به این اصول باید بر اساس یقین و جزم باشد، گمان و تقلید از دیگران در این اصول کافی نیست.   بخش دوم عقاید؛ تفاصیل و جزئیات اصول دین است؛ مثل این که آیا صفات خداوند عین ذات او است؟ صفات خداوند چند قسم است، صفات فعلی چیست؟ صفات ذاتی چیست؟ علم خداوند به اشیا چگونه است؟ آیا در نبوت عصمت لازم است یا نه؟ محدوده عصمت چقدر است؟ آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ کیفیت بهشت به چه نحو است؟ آیا اهل جهنم برای همیشه در جهنم   هستند یا نه؟ اعتقاد به این جزئیات و تفاصیل ضرورت ندارد و در تحقق مسلمان بودن شخص دخالت ندارند؛ البته اگر کسی بخواهد در این مسائل مطلبی را به اسلام نسبت دهد، یا باید بر اساس تحقیق و اجتهاد خودش باشد، یا مستند به گفته متخصص در مسائل دینی.   3. این روشن است که انسان برای حصول اعتقاد و یقین به اصول دین نمی تواند به آیات و روایات - به عنوان دلیل تعبدی و نقلی - مراجعه کند؛ زیرا مستلزم دور است. بر خلاف احکام و فروع دین که دست یابی به آن بدون مراجعه به آیات و روایات امکان ندارد. بنابراین، مقایسه اصول دین با احکام، مقایسه ای نابجا است. آنچه که با احکام و فروعات می توان مقایسه کرد، تفاصیل و جزئیات عقاید است که تقلید در آن جایز است، هر چند تقلید بسیاری از آنها وجوب و ضرورت ندارد.   4. رجوع به مجتهد و شناخت مرجع تقلید، مستلزم دور و تسلسل نخواهد بود؛ زیرا راه شناخت مجتهد و مجتهد اعلم، منحصر در داشتن تخصص در علم فقه و معاشرت با آن مجتهد و اعلم نیست، بلکه از راه های دیگر؛ مانند شیوع و معروف بودن او در جامعه، یا نقل چند نفر که مورد اعتماد هستند، نیز می توان مجتهد و اعلم را شناخت. چنان که در همه رشته های تخصصی چنین است؛ مثلاً پزشک متخصص را از راه شیوع و معروف بودن او در جامعه، یا خبر دادن چند نفر مورد اعتماد می توان شناخت.   [1] . توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 11. [2] . همان .  
عنوان سوال:

گفته می شود در عقاید نباید تقلید کرد. من در مراجعه به روایات (متون نقلی) در عقاید گیردارم و به دور مباحثه اصولیین و اخبارین بر می گردم، اگر اجتهاد لازم دارم تا به روایات بپردازم، در عقیده نیز همچنان لازم دارم و اگر نیاز ندارم به طریق اولی در آن لازم ندارم، مگر به درجه افتا و قضا (اعلم بودن در افتا و قضا) که در آن حرفی ندارم. همچنین در مورد احکام جدید برایم محرز است که رجوع به علما محرز است و با اخبارین بحث می کنم و ردشان می کنم.
اما دور محرز در این جا است که باید مجتهد باشم، تا در رساله ام دوای درد عقیده ام را بیابم، و گرنه باید در عقاید به جز دلیل عقلی چیزی نداشته باشم، و این مورد توافق احدی نیست؛ چون بخشی از روایات عقلی است، پس رجوع نکردن به فقه در بخش احادیث دور است، و اگر باید به روایات رجوع نکرد، نباید ادله اجتهاد و مراجعه به مرجع و تقلید را پذیرفت جز با عقل که رجوع جاهل به عالم یا سیره عقلایی است که این دلایل عقلی و عقلایی نیز به نظر بنده مورد قبول نیست؛ زیرا در مراجعه به مجتهد یا اعلم باید تا حدی از دانش و علوم برخوردار باشم، تا مجتهد و اعلم را بتوانم بشناسم. همچنین اگر بخواهم به شخص سوم مراجعه کنم، در نتیجه سر از دور یا تسلسل در می آورد. پس اگر غیر مجتهدم، آیا اجازه دارم که در اعتقادم به روایات رجوع کنم؟


پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ این سؤال چند نکته را باید متذکر شویم:   1. منظور از عدم جواز تقلید در اصول دین، این است که در اصول دین نمی توان به گمان و ظن اکتفا کرد، بلکه اعتقاد باید بر اساس دلیل و یقین باشد،[1] اما در احکام و فروع دین تقلید کافی است؛ هر چند شخص از فتوای مجتهد و مرجع تقلید خود یقین و جزم به واقعیت پیدا نکند، و احتمال بدهد حکم واقعی در نزد خداوند و صاحب شریعت غیر از آن باشد.   2. آنچه در اول رساله های عملیه آمده است، عدم جواز تقلید در اصول دین است، نه در تمام مسائل اعتقادی.[2]   توضیح این که اعتقادات و عقاید اسلام دو بخش است: یک بخش آن اصول دین است و اعتقاد به آنها ضروری است، و برای تحقق اسلام و مسلمان بودن یک فرد ضرورت دارد. بخش دوم؛ مسائلی است که هرچند از نوع عقاید و اعتقادات است، ولی اعتقاد به آن واجب نیست و در مسلمان بودن شخص دخالتی ندارد. اصول اعتقادات؛ مانند اعتقاد به وجود خداوند، یا اعتقاد به نبوت انبیا و رسالت حضرت محمد (ص)، اعتقاد به معاد و قیامت که انسان ها پس از مردن دوباره زنده می شوند، تا به جزای پاداش اعمال خود برسند. بنابراین، اعتقاد انسان به این اصول باید بر اساس یقین و جزم باشد، گمان و تقلید از دیگران در این اصول کافی نیست.   بخش دوم عقاید؛ تفاصیل و جزئیات اصول دین است؛ مثل این که آیا صفات خداوند عین ذات او است؟ صفات خداوند چند قسم است، صفات فعلی چیست؟ صفات ذاتی چیست؟ علم خداوند به اشیا چگونه است؟ آیا در نبوت عصمت لازم است یا نه؟ محدوده عصمت چقدر است؟ آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ کیفیت بهشت به چه نحو است؟ آیا اهل جهنم برای همیشه در جهنم   هستند یا نه؟ اعتقاد به این جزئیات و تفاصیل ضرورت ندارد و در تحقق مسلمان بودن شخص دخالت ندارند؛ البته اگر کسی بخواهد در این مسائل مطلبی را به اسلام نسبت دهد، یا باید بر اساس تحقیق و اجتهاد خودش باشد، یا مستند به گفته متخصص در مسائل دینی.   3. این روشن است که انسان برای حصول اعتقاد و یقین به اصول دین نمی تواند به آیات و روایات - به عنوان دلیل تعبدی و نقلی - مراجعه کند؛ زیرا مستلزم دور است. بر خلاف احکام و فروع دین که دست یابی به آن بدون مراجعه به آیات و روایات امکان ندارد. بنابراین، مقایسه اصول دین با احکام، مقایسه ای نابجا است. آنچه که با احکام و فروعات می توان مقایسه کرد، تفاصیل و جزئیات عقاید است که تقلید در آن جایز است، هر چند تقلید بسیاری از آنها وجوب و ضرورت ندارد.   4. رجوع به مجتهد و شناخت مرجع تقلید، مستلزم دور و تسلسل نخواهد بود؛ زیرا راه شناخت مجتهد و مجتهد اعلم، منحصر در داشتن تخصص در علم فقه و معاشرت با آن مجتهد و اعلم نیست، بلکه از راه های دیگر؛ مانند شیوع و معروف بودن او در جامعه، یا نقل چند نفر که مورد اعتماد هستند، نیز می توان مجتهد و اعلم را شناخت. چنان که در همه رشته های تخصصی چنین است؛ مثلاً پزشک متخصص را از راه شیوع و معروف بودن او در جامعه، یا خبر دادن چند نفر مورد اعتماد می توان شناخت.   [1] . توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 11. [2] . همان .  





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین