چندی است که سوالی سخت ذهنم را به خود مشغول کرده است. سوالی که از جنس فقه اکبر بوده و نگاهی به جهان بینی آدمیان دارد. در حقیقت این سوال از راز سرنوشت آدمیان در این کره خاکی است. در اسلام و البته تمام ادیان الهی امتحان دادن برای رسیدن به سعادتی جاودانه را رمز در این دنیا بودن و در این دنیا زیستن دانسته اند. امتحانی که با شناخت خدا شروع شده و سعادتی که با نیل به خدا حاصل می شود؛ و دیگر آن که طبق معارف دین اسلام، این دین تنها در متد شیعی آن سعادت بخش و روح افزاست و سایر ادیان و فرق ره به ناکجا آباد برده اند. با توجه به این که امروز شیعیان کمتر از ده درصد از ساکنان این کره خاکی را اشغال کرده اند این سوال به صورت جد مطرح می شود که سرنوشت بیش از نود درصد جمعیت این کره خاکی چه می شود؟ آیا امتحانی از آنها می شود و آیا سعادتی در انتظار آنان هست یا خیر؟ اگر اینان که نود درصد از ساکنان کره خاکی را تشکیل می دهند بعد از مرگ جام سعادت را می نوشند، این سوال مطرح می شود که چگونه اینان که سختی تکلیف به احکام دین را بر دوش خود نکشیدند به قله سعادت رسیده اند؟ اگر گویید: اینان به سعادت می رسند، ولی نه سعادتی در مرتبه متدینین به دین حق، و آنان که رنج تکلیف احکام دین را کشیده اند، مرتبه ای بالاتر و مقام والاتری است. اگر گویید: این نود درصد (غیر از شیعیان) اگر به وحی امتحان نمی شوند، ولی به عقل که امتحان می شوند و زندگی این افراد خالی از برگه سوال نیست؛ اگر گویید خود بشر باعث شده که گستره دین حق این گونه در جهان دیده شود؛ که جواب می دهیم: آری همین اشکال را نیز در مورد آنان می پرسیم و صد البته که همین جواب شما اشکال ما را پخته تر و بیان ما را نافذ تر می کند. طبق متون اسلامی، گفته شده که کودکان از دنیا رفته در آن جهان امتحان می شوند. حال سوال می کنیم که آیا فرقی دارد که این کودکان شیعه زاده هستند یا خیر؟ می پرسیم: واقعا در سعادت دو کودک که چند ماهی را از دنیا درک کرده اند چه فرقی دارد که والدینشان شیعه بوده اند یا نه و آیا این دخالت خلاف حکمت نیست. می پرسیم: واقعا بین کودک سیزده ساله بودایی و بیست ساله بودایی چه فرقی است که یکی در آن جهان دوباره امتحان می شود و دیگری با فرض عدم اتمام حجت امتحان نمی شود. و باز در تکمیل این سخن می پرسیم: اگر بر ضرورت نبوت و هدایت انسان ها دلیل عقلی داریم؛ چرا بسیاری از مردم امروز جهان را نبی نیست تا هدایت کند و رسولی نیست تا حق را تذکر دهد. و چرا باید نور هدایت تنها در نقطه خاصی از جغرافیای زمین بتابد؟ که جواب می دهیم چرا ثمره عملی ندارد؟ وقتی که بزرگ ترین توجیه دین در بین دین داران نیاز به برنامه برای سعادت است. آیا وقتی نود درصد از مردم را خالی از این برنامه سعادت می بینند در انحصاری بودن این برنامه تردید به دل راه نمی دهند و در ادامه زیربنای فکریشان مخدوش نمی شود؟ می دانم که این سوال جوابی دارد؛ جوابی که در خود معرفتی ارزشمند را جای داده است. منتظرم که پاسخ را از شما استاد ارجمند به دست آورم و تردید های بی پایان را پایانی بخشم. ان شاء الله.
برای روشن شدن پاسخ توجه به چند نکته لازم است:   1. تفاوت غیر از تبعیض است؛ و آنچه با عدالت ناسازگار است تبعیض است نه تفاوت.   برای اطلاع بیشتر به پاسخ 205 (سایت: 1198) (فلسفه وخودی اختلاف و تفاوت انسان ها) مراجعه کنید.   2. اصل وجود تفاوت لازمه وجودی جهان خلقت به ویژه خلقت جهان مادی است.   برای توضیح این مطلب چند نکته را متذکر می شویم:   الف. خلقت موجودات لازم و ضروری است؛ زیرا اگر خلقت موجودات لازم و ضروری نباشد و خداوند هیچ موجودی را خلق نکند، باید بپذیریم که خداوند دارای ظهور و بروز نباشد و در خفای مطلق و همیشگی بماند، و این   منافات با تجلی ذاتی و فیض بخشی همیشگی خداوند دارد. علاوه این که مستلزم این است که هیچ خیری در جهان محقق نشود. بنابراین، خلقت موجودات لازم و ضروری است و مناسب با اقتضای ذاتی حضرت حق است.   ب. ظهور و تجلی ذات خداوند مستلزم تفاوت در میان مخلوقات است؛ دلیل این مطلب نیز روشن است؛ چون مخلوقات بر اساس قاعده علیت و سنخیت بین علت و معلول و با رعایت مراتب از ذات باری تعالی تجلی و ظهور می یابند.   3. هر موجودی در حد خود کامل است و ابزار لازم برای رسیدن به کمال را دارد.   4. هر موجودی که از امتیازات بیشتری برخوردار است، در مقابل مسئولیت بیشتری دارد و هر موجودی که دارای امتیاز کمتری است مسئولیت کمتری دارد؛ گواه این مطلب از یک سو روایات فراوانی است که بیان می کند خداوند در قیامت از انسان جاهل هفتاد گناه را چشم پوشی می کند، ولی از عالم یک گناه را نمی بخشد. [1] از سوی دیگر آیات و روایاتی که بیان می دارد انبیا و اولیا با کوچک ترین کوتاهی و تقصیر مجازات می شوند؛ اعمالی که نسبت انسان های عادی گناه و معصیت محسوب نمی شود برای آنها بزرگ ترین معصیت محسوب می شود. [2] بنابراین، چه بسا انسان هایی که در محیط دور از اسلام زندگی می کنند با اعمال اندک خود به درجات بالایی برسند، ولی انسان هایی که در محیط شیعی زندگی می کنند برای رسیدن به آن درجات باید اعمال و تلاش بیشتری داشته باشند.   در نتیجه این فرض که در قیامت عده ای از انسان ها از خدا طلبکار هستند، جز خیال پردازی چیز دیگری نیست؛ و گرنه باید بگوییم همه انسان ها بلکه همه موجودات (به جز انسان های کامل؛ مانند پیامبران و ائمه) از خدا ناراضی و طلب کار باشند.   گواه بر این که هیچ انسانی در قیامت از خداوند طلب کار نیست؛ این است که قرآن وقتی حالات قیامت را بیان می کند، از شدت حسرت عده ای خبر می دهد، [3] حسرت و اندوه مربوط به جایی است که انسان در اثر کوتاهی و بی توجهی نعمتی را از دست بدهد.   چنان که در آن روز کافران آرزو می کنند که ای کاش خاک بودند. [4] یعنی اگر خاک بودند چون امکانات کمتری داشتند مسئولیت کمتری داشتند.   5. نکته دیگری که باید توجه داشت این است که بر حق بودن غیر از بهشت رفتن است؛ ممکن است افرادی از نظر اعتقاد و شناسنامه ای بر حق باشند، ولی در اثر اعمال بد و رسوخ نداشتن اعتقاد در اعماق قلبشان، اهل دوزخ باشند؛ چنان که ممکن است عده ای هر چند به اعتقاد صحیح دست نیافته اند، ولی در اثر حفظ پاکی فطری وارد بهشت گردند.   برای اطلاع بیشتر به 47 (سایت: 283) (جهنم و غیر مسلمان).     [1] الکافی، ج 1، ص 47. "حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ یَا حَفْصُ یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ". [2] برای اطلاع بیشتر به پاسخ 129 (سایت: 1029) (عصمت انبیا در قرآن) مراجعه شود. [3] زمر،56. "أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ فی‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ". [4] النبأ،40. "یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ تُراباً".  
عنوان سوال:

چندی است که سوالی سخت ذهنم را به خود مشغول کرده است. سوالی که از جنس فقه اکبر بوده و نگاهی به جهان بینی آدمیان دارد. در حقیقت این سوال از راز سرنوشت آدمیان در این کره خاکی است. در اسلام و البته تمام ادیان الهی امتحان دادن برای رسیدن به سعادتی جاودانه را رمز در این دنیا بودن و در این دنیا زیستن دانسته اند. امتحانی که با شناخت خدا شروع شده و سعادتی که با نیل به خدا حاصل می شود؛ و دیگر آن که طبق معارف دین اسلام، این دین تنها در متد شیعی آن سعادت بخش و روح افزاست و سایر ادیان و فرق ره به ناکجا آباد برده اند. با توجه به این که امروز شیعیان کمتر از ده درصد از ساکنان این کره خاکی را اشغال کرده اند این سوال به صورت جد مطرح می شود که سرنوشت بیش از نود درصد جمعیت این کره خاکی چه می شود؟ آیا امتحانی از آنها می شود و آیا سعادتی در انتظار آنان هست یا خیر؟
اگر اینان که نود درصد از ساکنان کره خاکی را تشکیل می دهند بعد از مرگ جام سعادت را می نوشند، این سوال مطرح می شود که چگونه اینان که سختی تکلیف به احکام دین را بر دوش خود نکشیدند به قله سعادت رسیده اند؟
اگر گویید: اینان به سعادت می رسند، ولی نه سعادتی در مرتبه متدینین به دین حق، و آنان که رنج تکلیف احکام دین را کشیده اند، مرتبه ای بالاتر و مقام والاتری است.
اگر گویید: این نود درصد (غیر از شیعیان) اگر به وحی امتحان نمی شوند، ولی به عقل که امتحان می شوند و زندگی این افراد خالی از برگه سوال نیست؛
اگر گویید خود بشر باعث شده که گستره دین حق این گونه در جهان دیده شود؛
که جواب می دهیم: آری همین اشکال را نیز در مورد آنان می پرسیم و صد البته که همین جواب شما اشکال ما را پخته تر و بیان ما را نافذ تر می کند. طبق متون اسلامی، گفته شده که کودکان از دنیا رفته در آن جهان امتحان می شوند. حال سوال می کنیم که آیا فرقی دارد که این کودکان شیعه زاده هستند یا خیر؟
می پرسیم: واقعا در سعادت دو کودک که چند ماهی را از دنیا درک کرده اند چه فرقی دارد که والدینشان شیعه بوده اند یا نه و آیا این دخالت خلاف حکمت نیست.
می پرسیم: واقعا بین کودک سیزده ساله بودایی و بیست ساله بودایی چه فرقی است که یکی در آن جهان دوباره امتحان می شود و دیگری با فرض عدم اتمام حجت امتحان نمی شود.
و باز در تکمیل این سخن می پرسیم: اگر بر ضرورت نبوت و هدایت انسان ها دلیل عقلی داریم؛ چرا بسیاری از مردم امروز جهان را نبی نیست تا هدایت کند و رسولی نیست تا حق را تذکر دهد. و چرا باید نور هدایت تنها در نقطه خاصی از جغرافیای زمین بتابد؟
که جواب می دهیم چرا ثمره عملی ندارد؟ وقتی که بزرگ ترین توجیه دین در بین دین داران نیاز به برنامه برای سعادت است. آیا وقتی نود درصد از مردم را خالی از این برنامه سعادت می بینند در انحصاری بودن این برنامه تردید به دل راه نمی دهند و در ادامه زیربنای فکریشان مخدوش نمی شود؟
می دانم که این سوال جوابی دارد؛ جوابی که در خود معرفتی ارزشمند را جای داده است. منتظرم که پاسخ را از شما استاد ارجمند به دست آورم و تردید های بی پایان را پایانی بخشم. ان شاء الله.


پاسخ:

برای روشن شدن پاسخ توجه به چند نکته لازم است:   1. تفاوت غیر از تبعیض است؛ و آنچه با عدالت ناسازگار است تبعیض است نه تفاوت.   برای اطلاع بیشتر به پاسخ 205 (سایت: 1198) (فلسفه وخودی اختلاف و تفاوت انسان ها) مراجعه کنید.   2. اصل وجود تفاوت لازمه وجودی جهان خلقت به ویژه خلقت جهان مادی است.   برای توضیح این مطلب چند نکته را متذکر می شویم:   الف. خلقت موجودات لازم و ضروری است؛ زیرا اگر خلقت موجودات لازم و ضروری نباشد و خداوند هیچ موجودی را خلق نکند، باید بپذیریم که خداوند دارای ظهور و بروز نباشد و در خفای مطلق و همیشگی بماند، و این   منافات با تجلی ذاتی و فیض بخشی همیشگی خداوند دارد. علاوه این که مستلزم این است که هیچ خیری در جهان محقق نشود. بنابراین، خلقت موجودات لازم و ضروری است و مناسب با اقتضای ذاتی حضرت حق است.   ب. ظهور و تجلی ذات خداوند مستلزم تفاوت در میان مخلوقات است؛ دلیل این مطلب نیز روشن است؛ چون مخلوقات بر اساس قاعده علیت و سنخیت بین علت و معلول و با رعایت مراتب از ذات باری تعالی تجلی و ظهور می یابند.   3. هر موجودی در حد خود کامل است و ابزار لازم برای رسیدن به کمال را دارد.   4. هر موجودی که از امتیازات بیشتری برخوردار است، در مقابل مسئولیت بیشتری دارد و هر موجودی که دارای امتیاز کمتری است مسئولیت کمتری دارد؛ گواه این مطلب از یک سو روایات فراوانی است که بیان می کند خداوند در قیامت از انسان جاهل هفتاد گناه را چشم پوشی می کند، ولی از عالم یک گناه را نمی بخشد. [1] از سوی دیگر آیات و روایاتی که بیان می دارد انبیا و اولیا با کوچک ترین کوتاهی و تقصیر مجازات می شوند؛ اعمالی که نسبت انسان های عادی گناه و معصیت محسوب نمی شود برای آنها بزرگ ترین معصیت محسوب می شود. [2] بنابراین، چه بسا انسان هایی که در محیط دور از اسلام زندگی می کنند با اعمال اندک خود به درجات بالایی برسند، ولی انسان هایی که در محیط شیعی زندگی می کنند برای رسیدن به آن درجات باید اعمال و تلاش بیشتری داشته باشند.   در نتیجه این فرض که در قیامت عده ای از انسان ها از خدا طلبکار هستند، جز خیال پردازی چیز دیگری نیست؛ و گرنه باید بگوییم همه انسان ها بلکه همه موجودات (به جز انسان های کامل؛ مانند پیامبران و ائمه) از خدا ناراضی و طلب کار باشند.   گواه بر این که هیچ انسانی در قیامت از خداوند طلب کار نیست؛ این است که قرآن وقتی حالات قیامت را بیان می کند، از شدت حسرت عده ای خبر می دهد، [3] حسرت و اندوه مربوط به جایی است که انسان در اثر کوتاهی و بی توجهی نعمتی را از دست بدهد.   چنان که در آن روز کافران آرزو می کنند که ای کاش خاک بودند. [4] یعنی اگر خاک بودند چون امکانات کمتری داشتند مسئولیت کمتری داشتند.   5. نکته دیگری که باید توجه داشت این است که بر حق بودن غیر از بهشت رفتن است؛ ممکن است افرادی از نظر اعتقاد و شناسنامه ای بر حق باشند، ولی در اثر اعمال بد و رسوخ نداشتن اعتقاد در اعماق قلبشان، اهل دوزخ باشند؛ چنان که ممکن است عده ای هر چند به اعتقاد صحیح دست نیافته اند، ولی در اثر حفظ پاکی فطری وارد بهشت گردند.   برای اطلاع بیشتر به 47 (سایت: 283) (جهنم و غیر مسلمان).     [1] الکافی، ج 1، ص 47. "حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ یَا حَفْصُ یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ". [2] برای اطلاع بیشتر به پاسخ 129 (سایت: 1029) (عصمت انبیا در قرآن) مراجعه شود. [3] زمر،56. "أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی‏ عَلی‏ ما فَرَّطْتُ فی‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ". [4] النبأ،40. "یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی‏ کُنْتُ تُراباً".  





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین