در رد شبهه یاد شده به دو نکته باید توجه شود: نکته اول: فلسفه تجدید نبوت تبلیغی در امّت های گذشته، به ویژگی‌ های امت های آن عصر بر می ­گردد. پیامبران تبلیغی در عصری بودند که بشر هنوز قادر به تبلیغ شریعت زمان خود نبوده و توان این را نداشت که درباره شریعت خود تجزیه و تحلیل نمایند. عقل و علم بشر آن زمان قادر به چنین عملی نبود. به همین دلیل بود که کتاب های آسمانی انبیای گذشته به مرور زمان از بین می ‌رفت و آثاری از آنها باقی نمی ‌ماند و منجر به تحریف می‌شد. ولی امت پیامبر خاتم (ص) به درجه‌ای از علم و شناخت رسید که توانست (با رعایت اموری) اصول دینشان را حفظ کرده و در آن تفقه نمایند؛ از این رو، دیگر نیاز به انبیای تبلیغی نداشتند. شهید مطهری (ره) امت های انبیا گذشته را همانند کودک مکتبی مثال می‌زند که توان نگه داری کتاب خود را ندارد و پس از مدت کوتاهی آن را پاره ‌پاره می‌کند.[1] بنابراین، با توجه به رشد علمی و عقلی امت پیامبر خاتم (ص) و تربیت یافتن عالمان دینی،‌ پیامبری تبلیغی هم خاتمه یافته و عالمان دین جانشین پیامبران تبلیغی شدند. نکته دوم: مرحله اول؛ یعنی بلوغ عقلی امت پیامبر خاتم به تنهایی کارساز نیست بلکه این مس أله به امور زیادی مرتبط است که در رأس آن وجود امامان (ع) حدود سه قرن از ابتدای قرن اول تا زمان غیبت کبری است در این مدت امامان (ع) توانستند جمعیت زیادی از دانشمندان دینی را آموزش داده و تربیت نمایند تا جایی که بیش ا ز چهار هزار نفر تنها از محضر علمی امام صا د ق (ع) بهره بردند علاوه بر این بیان یک سری قواعد و اصول کلی و اساسی به عنوان راهکار در جهت استنباط احکام شرعی از طرف رسول گرامی اسلام و همچنین قرار دادن عقل به عنوان یکی از منابع احکام در این زمینه بسیار مؤثر بود.[2] [1] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 175، انتشارات صدرا. [2] . ر.ک: همان، ص 173 – 177.
پیامبران الهی دو دستهاند: دستهای از آنها دارای شریعت مستقل هستند که تعداد آنها از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند که عبارت¬اند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد بن عبدالله (ص)که به آنان پیامبران (اولوالعزم و تشریعی) اطلاق میگردد. دسته دیگری از پیامبران -که بیشتر آنها را تشکیل میدادند- دارای شریعت مستقل نبوده، بلکه مُبلَّغ شریعت پیشین بودند و غبار تحریف را از شریعت قبل از خود برمیداشتند و مروج آن بودند که به این دسته، از پیامبران (پیامبران تبلیغی) اطلاق میگردد. اسلام وقتی ختم نبوت را اعلام کرد. نه تنها به نبوت تشریعی، بلکه به نبوت تبلیغی هم خاتمه داد. سؤال این جاست که شریعت اسلام با رسیدن به کمال و جامعیت به نبوت تشریعی پایان داده است، ولی پایان یافتن نبوت تبلیغی را چگونه می توان توجیه کرد، حال آن که مردم هر عصر نیاز به هدایت و راهنمایی دارند. چه اشکالی دارد پیامبرانی همانند پیامبران سابق مبعوث شوند و فقط مُبلَّغ آخرین شریعت یعنی اسلام باشند.
در رد شبهه یاد شده به دو نکته باید توجه شود: نکته اول: فلسفه تجدید نبوت تبلیغی در امّت های گذشته، به ویژگی های امت های آن عصر بر می گردد. پیامبران تبلیغی در عصری بودند که بشر هنوز قادر به تبلیغ شریعت زمان خود نبوده و توان این را نداشت که درباره شریعت خود تجزیه و تحلیل نمایند. عقل و علم بشر آن زمان قادر به چنین عملی نبود. به همین دلیل بود که کتاب های آسمانی انبیای گذشته به مرور زمان از بین می رفت و آثاری از آنها باقی نمی ماند و منجر به تحریف میشد. ولی امت پیامبر خاتم (ص) به درجهای از علم و شناخت رسید که توانست (با رعایت اموری) اصول دینشان را حفظ کرده و در آن تفقه نمایند؛ از این رو، دیگر نیاز به انبیای تبلیغی نداشتند. شهید مطهری (ره) امت های انبیا گذشته را همانند کودک مکتبی مثال میزند که توان نگه داری کتاب خود را ندارد و پس از مدت کوتاهی آن را پاره پاره میکند.[1] بنابراین، با توجه به رشد علمی و عقلی امت پیامبر خاتم (ص) و تربیت یافتن عالمان دینی، پیامبری تبلیغی هم خاتمه یافته و عالمان دین جانشین پیامبران تبلیغی شدند. نکته دوم: مرحله اول؛ یعنی بلوغ عقلی امت پیامبر خاتم به تنهایی کارساز نیست بلکه این مس أله به امور زیادی مرتبط است که در رأس آن وجود امامان (ع) حدود سه قرن از ابتدای قرن اول تا زمان غیبت کبری است در این مدت امامان (ع) توانستند جمعیت زیادی از دانشمندان دینی را آموزش داده و تربیت نمایند تا جایی که بیش ا ز چهار هزار نفر تنها از محضر علمی امام صا د ق (ع) بهره بردند علاوه بر این بیان یک سری قواعد و اصول کلی و اساسی به عنوان راهکار در جهت استنباط احکام شرعی از طرف رسول گرامی اسلام و همچنین قرار دادن عقل به عنوان یکی از منابع احکام در این زمینه بسیار مؤثر بود.[2] [1] . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 175، انتشارات صدرا. [2] . ر.ک: همان، ص 173 – 177.