آنچه به عنوان شر از آن یاد می شود در عالم مجردات وجود ندارد، و این بحث به عالم ماده مربوط می شود. در تحلیل معنای خیر و شر چنین گفته اند: خیر چیزی است که هر شیئی بر حسب طبیعت خود آن را طلب می کند و آن را دوست دارد و هر گاه بین چند چیز مردد شود، بهترین آنها را بر می گزیند و شر در برابر خیر است. اشیا از جهت خیر و شر بودن بر پنج قسم هستند که دو قسم آن تحقق خارجی دارند و آن دو قسم عبارت اند از: خیر محض که وجود خداوند متعال است و خیر غالب. و آنچه که توأم با شر مورد تعلق کلمه ایجاد اراده الاهی قرار میگیرد و قضای الاهی هم بالذات شامل آن میشود، آن مقداری است که وجود به خود گرفته است، به بیان دیگر، استعداد و قابلیت گرفتن وجود را داشته است، و به عبارت روشن تر خدا خلق کرده، اراده الاهی ایجادش نموده و قضای الاهی بر آن رانده شده است. اما عدم هایی (شرهایی) که همراه آن است مستند به خدا نیست، بلکه مستند به نداشتن قابلیت بیشتر خود او و قصور استعداد او است.
معنای این جمله چیست؟ "چون خدای متعال کمال محض است، اراده او اصالتا به سوی کمال و خیر مخلوقات تعلق می گیرد و اگر لازمه وجود مخلوقی پیدایش شرور و نقص هایی در جهان باشد، جهت شر آن مقصود بالتبع خواهد بود؛ یعنی چون لازمه انفکاک ناپذیر خیر بیشتری است بالتبع آن خیر غالب مورد اراده الاهی قرار می گیرد. (اصول عقائد آیت الله مصباح، ص 162).
آنچه به عنوان شر از آن یاد می شود در عالم مجردات وجود ندارد، و این بحث به عالم ماده مربوط می شود. در تحلیل معنای خیر و شر چنین گفته اند: خیر چیزی است که هر شیئی بر حسب طبیعت خود آن را طلب می کند و آن را دوست دارد و هر گاه بین چند چیز مردد شود، بهترین آنها را بر می گزیند و شر در برابر خیر است. اشیا از جهت خیر و شر بودن بر پنج قسم هستند که دو قسم آن تحقق خارجی دارند و آن دو قسم عبارت اند از: خیر محض که وجود خداوند متعال است و خیر غالب. و آنچه که توأم با شر مورد تعلق کلمه ایجاد اراده الاهی قرار میگیرد و قضای الاهی هم بالذات شامل آن میشود، آن مقداری است که وجود به خود گرفته است، به بیان دیگر، استعداد و قابلیت گرفتن وجود را داشته است، و به عبارت روشن تر خدا خلق کرده، اراده الاهی ایجادش نموده و قضای الاهی بر آن رانده شده است. اما عدم هایی (شرهایی) که همراه آن است مستند به خدا نیست، بلکه مستند به نداشتن قابلیت بیشتر خود او و قصور استعداد او است.