دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر با اطمینان به عدم وجوب روزه باشد قضا کافی است دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): نماز ها و روزه ها را تدریجاً قضا کنید و نسبت به کفاره ی روزه ها مطابق مساله ی 1401 و 1402 توضیح المسائل ما عمل کنید و هر چه توانایی ندارید از شما ساقط است. دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): چنانچه می دانسته اید که روزه ماه رمضان پس از بلوغ بر شما واجب شده است و آغاز بلوغ را هم می دانسته اید کفاره واجب است. پاسخ حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است: بله،کفاره ی افطار عمدی؛ شصت روز روزه یا اطعام شصت فقیر برای هر روز است. و البته از این شصت روز روزه، باید سی و یک روز آن پی در پی باشد. محاسبه ی کفاره ی افطار عمدی، توسط دفتر آیت الله هادوی تهرانی: برای اطعام هر فقیر باید یک «مدّ» طعام به او داد. هر مد تقریباً برابر 750 گرم می باشد. پس حداقل مبلغ کفاره برای یک روز روزه معادل می شود با: قیمت طعام × 75/0 ×60 در ایران که اکنون قیمت هر کیلو گرم گندم حداقل 500 تومان است باید این مبلغ را در نظر گرفت. پس کفاره ی افطار یک ماه رمضان سی روزه برابر است با : 30×500×75/0×60 و در نتیجه کفاره ی 8 سال افطار عمدی برابر است با (تومان) 000/400/5 = 8×30×500×75/0 ×60
من از یک خانواده علوی که دارای علائق دینی خوبی نیست می باشم از پانزده سالگی به مدت هشت سال روزه نگرفتم و از بیست و چهار سالگی با واجبات و احکام آشنا شدم و به صورت کامل شروع به روزه گرفتن نمودم و هم اکنون شروع به قضای هشت سال روزه نمودم آیا کفاره روزه های این هشت سال بر من واجب است؟ امیدوارم توضیح کامل بدهید با تشکر فراوان و احترام
دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر با اطمینان به عدم وجوب روزه باشد قضا کافی است دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): نماز ها و روزه ها را تدریجاً قضا کنید و نسبت به کفاره ی روزه ها مطابق مساله ی 1401 و 1402 توضیح المسائل ما عمل کنید و هر چه توانایی ندارید از شما ساقط است. دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): چنانچه می دانسته اید که روزه ماه رمضان پس از بلوغ بر شما واجب شده است و آغاز بلوغ را هم می دانسته اید کفاره واجب است. پاسخ حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) به این شرح است: بله،کفاره ی افطار عمدی؛ شصت روز روزه یا اطعام شصت فقیر برای هر روز است. و البته از این شصت روز روزه، باید سی و یک روز آن پی در پی باشد. محاسبه ی کفاره ی افطار عمدی، توسط دفتر آیت الله هادوی تهرانی: برای اطعام هر فقیر باید یک «مدّ» طعام به او داد. هر مد تقریباً برابر 750 گرم می باشد. پس حداقل مبلغ کفاره برای یک روز روزه معادل می شود با: قیمت طعام × 75/0 ×60 در ایران که اکنون قیمت هر کیلو گرم گندم حداقل 500 تومان است باید این مبلغ را در نظر گرفت. پس کفاره ی افطار یک ماه رمضان سی روزه برابر است با : 30×500×75/0×60 و در نتیجه کفاره ی 8 سال افطار عمدی برابر است با (تومان) 000/400/5 = 8×30×500×75/0 ×60
- [سایر] مذهب اینجانب شیعه است و تقریبا به قواعد دینی عمل می کنم. مثلا به طور منظم نماز می خوانم و تا حد امکان قرآن نیز می خوانم، ولی کمتر به حجاب معتقدم. من شرایط خاصی از لحاظ خانوادگی دارم. پدر مادرم وجه ی اجتماعی خوبی ندارند و همینطور اخلاق و برخورد اجتماعی بدی دارند. و هیچگونه حمایت مالی از من نمی کنند و حتی تا جایی که بتوانند در کارم و تحصیلم اخلال ایجاد می کنند. من با همه ی رنج و مشقت و سختی خودم را تا این مرحله از زندگی پیش بردم. تا اینکه برای من موقعیت ازدواج پیش آمده که خوشبختانه آن آقا همه شرایط من را پذیرفته اند. لازم به ذکر است که ایشان هیچ ضعفی ندارند و تک پسر یک خانواده مرفه و تحصیل کرده هستند.که خودشان هم تحصیلات عالیه دارند و دارای موقعیت اجتماعی خوبی میباشند. اما متاسفانه مذهب ایشان الحق (اهل حق ) است. ایشان دارای اخلاقی بسیار پسندیده و نیکو هستند. می گویند حاضر هستند نماز بخوانند و روزه بگیرند و احکام شیعیان را رعایت کنند اما حاضر نیستند عنوان مذهب خود را تغییر دهند.فکر می کنند با این کار اصالت خود را از دست میدهندو این در حالیست که به مذهب من بسیار احترام می گذارند.حال سوال من این است که ازدواج ما موردی دارد؟ آیا می توان به امید اصلاح بعد از ازدواج اقدام به ازدواج کرد؟ در ضمن من نگران این هستم که شاید دیگر موقعیت به خوبی ایشان از لحاظ اجتماعی پیش نیاید. مرجع تقلید من آیت الله سیستانی هستند.
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.