در تعریف عبادت گفته شده است: یعنی، خضوع در برابر کسی که اعتقاد به خالقیت یا ربوبیت یا تأثیر استقلالی او وجود دارد. احساس می شود این تعریف جامع افراد نیست؛ مثلاً کسی را تصور کنید که نماز می خواند، ولی اصلاً حضور قلب ندارد. در مورد چنین فردی می دانیم که به هر حال عبادت می کند، ولی واقعاً می توان گفت که چنین فردی حالت خضوع دارد؟ یا کسی را تصور کنید که در حال تفکر به یک امر گناه، وضو می گیرد یا بر یزید لعنت می فرستد، یا برای کسب ثواب به 10 نفر از فقرا غذا می دهد یا زنی را فرض کنید به خاطر خدا در حال خانه داری است؛ آیا واقعاً در چنین مواردی می توان تعریف فوق را جاری دانست؟ مثلاً در مورد وصیتی که همراه با فکر گناه است، ولی صحیح است چگونه می توان گفت حالت خضوع در برابر خدا دارد؟ لطفاً تعریف دقیق از عبادت را ذکر کنید. و تک تک این مثالها را پاسخ دهید.
عبادت به معنای خضوع و فروتنی در برابر خداوند است، اما عبادت غیر از حضور قلب است؛ زیرا حضور قلب که خود مراتبی دارد، بالاترین مرتبه اش این است که انسان در حال عبادت، عظمت الاهی و آنچه که از حقایق هستی را به آن اعتقاد دارد، از عمق جان و دل خود درک کند و همین درک، او را چنان غرق در عبادت نماید که فقط به وجه الله بنگرد. پس، انسان ممکن است کارهای پسندیده ای را در زندگی خود به قصد تقرب به خدا انجام بدهد، اما کمتر و کمرنگ تر حضور خدا و عظمت او را درک نماید، اما این بدین معنا نبوده که او هیچ اهل عبادت نیست، بلکه او به درجه ای از عبودیت و بندگی خداوند نایل شده است.
عنوان سوال:

در تعریف عبادت گفته شده است: یعنی، خضوع در برابر کسی که اعتقاد به خالقیت یا ربوبیت یا تأثیر استقلالی او وجود دارد. احساس می شود این تعریف جامع افراد نیست؛ مثلاً کسی را تصور کنید که نماز می خواند، ولی اصلاً حضور قلب ندارد. در مورد چنین فردی می دانیم که به هر حال عبادت می کند، ولی واقعاً می توان گفت که چنین فردی حالت خضوع دارد؟ یا کسی را تصور کنید که در حال تفکر به یک امر گناه، وضو می گیرد یا بر یزید لعنت می فرستد، یا برای کسب ثواب به 10 نفر از فقرا غذا می دهد یا زنی را فرض کنید به خاطر خدا در حال خانه داری است؛ آیا واقعاً در چنین مواردی می توان تعریف فوق را جاری دانست؟ مثلاً در مورد وصیتی که همراه با فکر گناه است، ولی صحیح است چگونه می توان گفت حالت خضوع در برابر خدا دارد؟ لطفاً تعریف دقیق از عبادت را ذکر کنید. و تک تک این مثالها را پاسخ دهید.


پاسخ:

عبادت به معنای خضوع و فروتنی در برابر خداوند است، اما عبادت غیر از حضور قلب است؛ زیرا حضور قلب که خود مراتبی دارد، بالاترین مرتبه اش این است که انسان در حال عبادت، عظمت الاهی و آنچه که از حقایق هستی را به آن اعتقاد دارد، از عمق جان و دل خود درک کند و همین درک، او را چنان غرق در عبادت نماید که فقط به وجه الله بنگرد. پس، انسان ممکن است کارهای پسندیده ای را در زندگی خود به قصد تقرب به خدا انجام بدهد، اما کمتر و کمرنگ تر حضور خدا و عظمت او را درک نماید، اما این بدین معنا نبوده که او هیچ اهل عبادت نیست، بلکه او به درجه ای از عبودیت و بندگی خداوند نایل شده است.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین