با توجه به اینکه این موضوع، به بحث احراز وطن بر ‌می‌گردد. نظر مراجع تقلید نسبت به سؤال فوق مختلف است. گروهی از مراجع، با توجه به تولد فرزند در وطن اصلی والدین، آن محل را وطن فرزندان شمرده‌ و نماز آنها در آن‌جا را کامل می‌دانند. [1] اما برخی دیگر، این امر را در تحقق وطن برای فرزندان کافی ندانسته و نماز ایشان در وطن اصلی والدین خود را شکسته می‌دانند،[2] مگر اینکه آنجا را به عنوان وطن خود انتخاب نموده و یا سالی سه چهار ماه، هر چند به صورت پراکنده در آنجا سکونت داشته باشد.[3] ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[4] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): در فرض سؤال نمازشان در وطن شما شکسته است. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر آنها نیز در وطن اصلی شما متولد شده‌اند بله تابع شما هستند و در وطن اصلی نماز آنها تمام است. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): چنانچه فرزندانی که هنوز در منزل هستند صغیرند و همراه شما به وطن اصلی می‌آیند وطن آنها محسوب می‌شود و اگر کبیر هستند و بعد از بلوغ از وطن اصلی اعراض نکرده‌اند به این معنا که بنا گذاری بر عدم سکونت در آن محل ننموده‌اند و در ضمن هر سال برای ماندن در آنجا به آن محل می‌روند که عرفاً گفته می‌شود آنجا را ترک نکرده‌اند، حکم وطنیت باقی است. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): هرگاه شخصی قصد بازگشت به وطن سابق را جهت سکونت مستمر داشته باشد، ولی عملاً مدّت طولانی گذشته (مثلاً پنج سال) و هنوز بازنگشته، اعراض عملی حاصل شده، و نماز و روزه‌اش در آنجا شکسته است. مگر این‌که سالی سه چهار ماه، هر چند به صورت پراکنده در آنجا سکونت داشته باشد. وطن پدر، وطن فرزند محسوب نمی‌شود، همچنین وطن شوهر برای زن، مگر این‌که در آنجا برای مدّت طولانی و مستمر سکونت داشته باشد. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی): در صورتی که محل مذکور زادگاه فرزندان باشد و از آن اعراض نکرده باشند نمازشان کامل است. [1] . آیات عظام سیستانی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی. [2] . آیات عظام: خامنه‌ای، مکارم شیرازی. [3] . آیت الله مکارم شیرازی. [4] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
بنده چندین سال است که همراه با همسر و فرزندانم در قم ساکنم، ولی از وطن اصلیم اعراض نکردم و چند ماهی از سال را (هر چند به طور پراکنده ) در وطن اصلیم به سر میبرم. حال، سؤال اینست که آیا فرزندانم هم مانند من باید در سفرهای کمتر از ده روز به وطن اصلی من نماز را کامل بخوانند؟ ضمناً فرزندانم هنوز مستقل نبوده و در وطن اصلی من متولد شدند.
با توجه به اینکه این موضوع، به بحث احراز وطن بر میگردد. نظر مراجع تقلید نسبت به سؤال فوق مختلف است.
گروهی از مراجع، با توجه به تولد فرزند در وطن اصلی والدین، آن محل را وطن فرزندان شمرده و نماز آنها در آنجا را کامل میدانند. [1] اما برخی دیگر، این امر را در تحقق وطن برای فرزندان کافی ندانسته و نماز ایشان در وطن اصلی والدین خود را شکسته میدانند،[2] مگر اینکه آنجا را به عنوان وطن خود انتخاب نموده و یا سالی سه چهار ماه، هر چند به صورت پراکنده در آنجا سکونت داشته باشد.[3]
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[4]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
در فرض سؤال نمازشان در وطن شما شکسته است.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اگر آنها نیز در وطن اصلی شما متولد شدهاند بله تابع شما هستند و در وطن اصلی نماز آنها تمام است.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
چنانچه فرزندانی که هنوز در منزل هستند صغیرند و همراه شما به وطن اصلی میآیند وطن آنها محسوب میشود و اگر کبیر هستند و بعد از بلوغ از وطن اصلی اعراض نکردهاند به این معنا که بنا گذاری بر عدم سکونت در آن محل ننمودهاند و در ضمن هر سال برای ماندن در آنجا به آن محل میروند که عرفاً گفته میشود آنجا را ترک نکردهاند، حکم وطنیت باقی است.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
هرگاه شخصی قصد بازگشت به وطن سابق را جهت سکونت مستمر داشته باشد، ولی عملاً مدّت طولانی گذشته (مثلاً پنج سال) و هنوز بازنگشته، اعراض عملی حاصل شده، و نماز و روزهاش در آنجا شکسته است. مگر اینکه سالی سه چهار ماه، هر چند به صورت پراکنده در آنجا سکونت داشته باشد.
وطن پدر، وطن فرزند محسوب نمیشود، همچنین وطن شوهر برای زن، مگر اینکه در آنجا برای مدّت طولانی و مستمر سکونت داشته باشد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
در صورتی که محل مذکور زادگاه فرزندان باشد و از آن اعراض نکرده باشند نمازشان کامل است. [1] . آیات عظام سیستانی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی. [2] . آیات عظام: خامنهای، مکارم شیرازی. [3] . آیت الله مکارم شیرازی. [4] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، سیستانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست.
- [آیت الله سبحانی] حدود سی سال پیش، از زادگاه خود به شهر قم مهاجرت کرده و قم را به عنوان وطن انتخاب نمودم; در عین حال نسبت به زادگاهم ترک وطن ننموده ام و گاهی برای صله ی رحم به آنجا می روم. آیا اعراض از زادگاه برای اینجانب حاصل شده است؟ وظیفه ی نماز و روزه ی همسر و فرزندانم در آنجا چگونه است؟
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.