سلام آقای مرادی من 19 سالمه و دانشجوی مهندسی پلیمر دانشگاه علوم تحقیقاتم نمیدونم چه طور بگم بگم دارم دغ میکنم بگم دارم نابود میشم\" نمیدونم! من دارم از دست خونوادم رنج میکشم خونه که نه بهتره بگم یه ساختمون فقط برای اینکه شبمون رو توش صبح کنیم پدر مادرم اصلا به من محبت نمیکنن محبت از نظر اونا فقط ختم میشه به اینکه هیچ وقت گشنت نذاشتیم داریم شهریه دانشگاتو میدیم هفتگی انقدر بهت پول میدیم و ........... ولی هیچ وقت از خودشون نپرسیدن که ما{مخصوصا پدرم} وقتی به بچم فحش میدیم ممکنه ناراحت بشه وقتی جلوی همه تحقیرش میکنیم فکرم نمیکنم آخرین باری که منو با لفظ عزیزم خطاب کرده باشن یا منو بوسیده باشن یادشون باشه بارها شده که پدرم منو با الفاظ بسیار زشتی که بعضی از اونها رو حتی معنیشون رو نمیدونم خطاب کرده و با اینکه ما یه خونواده ی مذهبی هستیم این بی مهری ها و این بی توجهی ها باعث شده که برادرم سالهاست که نماز نمیخونه و دنباله دختر بازیه که مورد دوست دخترشو فقط من میدونم و پدر مادرم هیچ اطلاعی ازش ندارن و حالا من تنها موندم بین اینها منی که از دیدن برادرم از صداش از همه چیش متنفرم و وقتی میبینمش واقعا احساس خفگی بهم دست میده و آرزو دارم دیگه نبینمش مادرم برام خیلی کار میکنه و من ممنونشم ولی از لحاظ عاطفی اصلا به من نمیرسه و بارها بهش گفتم که محبت فقط لباس شستن و غذا درست کردن و .... اینا نیست ولی نه تنها گوش نکرده بلکه دعوامم گرده و میگه تو نمیبینی محبتای من رو و کار من شده فقط گریه و همین الانم که دارم مینویسم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم و تنها آرامش بخش من خدا و شهدا هستند و من موندم توی یه برزخ و شما اولین نفری هستید که بهتون میگم و منتظر کمک شمام با تشکر
سلام/ در مورد افراد خانواده بعدا نظرم را می گویم. معلوم است که آنها از نان و غذا و لباس و پول و ... کوتاهی نمی کنند. شما چطور؟ فهرستی کامل، دقیق و مفصلی با شماره بندی یعنی 1. 2. 3. 4. 5. و جداگانه در مورد محبت کردنت، حمایت عاطفی و حمایت کلامی و حمایت فکری و حمایت و همراهی عملی خودت در خصوص پدرت و مادرت و برادرت برام بنویس. منتظرم. چقدر کام انسان های طلبکار، تلخ است و چقدر تا رسیدن به آرامش فاصله دارند؛ فاصله ای که هر روز بیشتر می شود و مرگ در میانه ی این فاصله قرار دارد.
عنوان سوال:

سلام آقای مرادی من 19 سالمه و دانشجوی مهندسی پلیمر دانشگاه علوم تحقیقاتم نمیدونم چه طور بگم بگم دارم دغ میکنم بگم دارم نابود میشم\" نمیدونم! من دارم از دست خونوادم رنج میکشم خونه که نه بهتره بگم یه ساختمون فقط برای اینکه شبمون رو توش صبح کنیم پدر مادرم اصلا به من محبت نمیکنن محبت از نظر اونا فقط ختم میشه به اینکه هیچ وقت گشنت نذاشتیم داریم شهریه دانشگاتو میدیم هفتگی انقدر بهت پول میدیم و ........... ولی هیچ وقت از خودشون نپرسیدن که ما{مخصوصا پدرم} وقتی به بچم فحش میدیم ممکنه ناراحت بشه وقتی جلوی همه تحقیرش میکنیم فکرم نمیکنم آخرین باری که منو با لفظ عزیزم خطاب کرده باشن یا منو بوسیده باشن یادشون باشه بارها شده که پدرم منو با الفاظ بسیار زشتی که بعضی از اونها رو حتی معنیشون رو نمیدونم خطاب کرده و با اینکه ما یه خونواده ی مذهبی هستیم این بی مهری ها و این بی توجهی ها باعث شده که برادرم سالهاست که نماز نمیخونه و دنباله دختر بازیه که مورد دوست دخترشو فقط من میدونم و پدر مادرم هیچ اطلاعی ازش ندارن و حالا من تنها موندم بین اینها منی که از دیدن برادرم از صداش از همه چیش متنفرم و وقتی میبینمش واقعا احساس خفگی بهم دست میده و آرزو دارم دیگه نبینمش مادرم برام خیلی کار میکنه و من ممنونشم ولی از لحاظ عاطفی اصلا به من نمیرسه و بارها بهش گفتم که محبت فقط لباس شستن و غذا درست کردن و .... اینا نیست ولی نه تنها گوش نکرده بلکه دعوامم گرده و میگه تو نمیبینی محبتای من رو و کار من شده فقط گریه و همین الانم که دارم مینویسم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم و تنها آرامش بخش من خدا و شهدا هستند و من موندم توی یه برزخ و شما اولین نفری هستید که بهتون میگم و منتظر کمک شمام با تشکر


پاسخ:

سلام/ در مورد افراد خانواده بعدا نظرم را می گویم. معلوم است که آنها از نان و غذا و لباس و پول و ... کوتاهی نمی کنند. شما چطور؟ فهرستی کامل، دقیق و مفصلی با شماره بندی یعنی 1. 2. 3. 4. 5. و جداگانه در مورد محبت کردنت، حمایت عاطفی و حمایت کلامی و حمایت فکری و حمایت و همراهی عملی خودت در خصوص پدرت و مادرت و برادرت برام بنویس.
منتظرم.
چقدر کام انسان های طلبکار، تلخ است و چقدر تا رسیدن به آرامش فاصله دارند؛ فاصله ای که هر روز بیشتر می شود و مرگ در میانه ی این فاصله قرار دارد.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین