پاسخ به پرسش مطرح شده در بخش های زیر بیان می شود. الف. معنای (أشُد) و (استوی) 1. اصل واژۀ (أشُد)، از ریشۀ (شدّة) به معنای مرتبۀ قویّ و اعلا در چیز مورد نظر و در مقابل سستی است.[1] برخی گفته اند این کلمه به صورت جمع بوده و مفرد ندارد.[2] رسیدن به مرحله أشُد، به معنای این است که: انسان آن قدر زنده بماند و عمر کند تا نیروهای بدنش به حد قوّت و شدّت برسد.[3] به دیگر سخن؛ این مرحله وقتی تحقق پیدا می کند که تمام نیروهای ظاهری و باطنی انسان از جمیع جهات، به کمال رسیده باشد.[4] 2. (استوی) از ریشۀ (سوا) با توجه به جایگاه آن در جمله به معانی زیر می آید: یک. اگر دو فاعل یا بیشتر به آن اسناد داده شود، به معنای برابری است؛[5] مانند (استوی زید و عمرو فی کذا)؛ زید و عمر در آن برابر شدند. همان طور که در این آیۀ شریفۀ به این معنا آمده است: (آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند!).[6] دو. اعتدال چیزی در ذات خود؛[7] مثل آیۀ: (فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین)؛[8] همین که تو و هرکسی که با تو است در کشتی قرار گرفتی و به حال اعتدال درآمدی بگو سپاس آن خدایی را که ما را از ستمگران رهایی بخشید). و مانند (استوی فلان علی عمالته)؛ بر مزدش و اجرت عادلانهاش دست یافت.[9] هر گاه این واژه با حرف (علی) متعدّی شود، به معنای استیلاء و اقتدار است؛ مثل آیۀ: (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی)؛[10] همان بخشنده ای که بر عرش مسلّط است. نیز گفته شده معنایش این است که آنچه در آسمان و زمین است، تماماً بر اراده او و با تعدیل و تسویه نمودن آنها از سوی خدای تعالی، مستقرّ و معتدل گردید.[11] و هر گاه استوی با حرف (الی) متعدّی شود، اقتضای معنای پایان رساندن را دارد، یا چیزی به ذات خود به پایان و کمالش می رسد یا با حکم و تدبیر؛[12] مانند آیۀ (ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ)؛[13] آن گاه آسمانی که چون دود بود با امر و اراده اش به نهایت ذات و کمال خود رسید). ب. تفاوت میان دو واژۀ (أشُد) و (استوی) مفسران دربارۀ تفاوت این دو واژه، دیدگاه های مختلفی را مطرح کرده اند، که چند نمونه بیان می شود: 1. مرحلۀ (أشُد) در هجده سالگی است و استوی همان اعتدال و استقرار در امر حیات و زندگی است که غالباً بعد از رسیدن به مرحلۀ أشدّ حاصل می شود.[14] 2. (أشُد) به 33 سالگی یا رسیدن به بلوغ جنسی (حُلم) و (استوی) رسیدن به چهل سالگی است.[15] 3. (أشُد) به معنای رسیدن به کمال جسمی و (استوی) رسیدن به کمال عقلی و فکری است.[16] 4. در بارۀ تفاوت این دو مرحله، روایاتی نیز نقل شده است؛ مانند این که امام صادق(ع) فرمود: (أشُد، هجده سالگی و استوی زمان روئیدن محاسن است).[17] در میان این تعبیرات تفاوت زیادی نیست، و از مجموعه آن با توجه به معنای لغوی این دو واژه، تکامل نیروهای جسمی و فکری و روحی استفاده می شود.[18] ج. معنای دو واژۀ (أشُد) و (استوی) در آیات مزبور علامه طباطبایی[19] و برخی دیگر از مفسّران[20] در بارۀ تفاوت این دو واژه در آیات مزبور معتقدند منظور از (بلوغ أشدّ)، رسیدن به ابتدای سن جوانی است، نه اواسط و یا اواخر آن که از حدود چهل سالگی به بعد است، به دلیل آیه ای که در بارۀ موسی(ع) فرموده:(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی...)؛ زیرا در این آیه کلمۀ (اسْتَوی) آمده تا برساند موسی به حد وسط أشُد رسیده بود. در آیه (حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ)،[21] چون می خواسته برساند در اواخر بلوغ اشد خود چنین و چنان گفت، کلمۀ (چهل سالگی) را هم اضافه کرده، و اگر بلوغ اشد به معنای چهل سالگی باشد، دیگر نیازی به ذکر (بَلَغَ) و تکرار آن نبود، بلکه می فرمود: (حتی اذا بلغ اشده اربعین سنة). پس دیگر مجالی برای گفته بعضی از مفسران نیست که گفته اند: منظور از بلوغ اشد رسیدن به سی و یا سی و سه سالگی است. و همچنین آن مفسر دیگر که گفته: منظور از آن رسیدن به چهل است. با این همه، می توان گفت: مقصود از رسیدن به مرحلۀ (أشُد) کمتر از چهل سالگی است، با اختلاف در مقداری که ذکر شده است، ولی منظور از (استوی) رسیدن به مرحلۀ چهل سالگی و بالاتر از آن است و همان گونه که قرآن کریم بیان فرموده، حکم نبوّت و علم را به همین ترتیب زمانی به یوسف(ع) و موسی(ع) داده شد؛ یعنی حکم نبوّت و علم به حضرت یوسف(ع) پیش از چهل سالگی داده شد، اما به حضرت موسی(ع) پس از این که او به حدّ رشد جوانی رسید و نیروهای جسمانی او محکم و مستحکم گشت و همچنین در بارۀ تدبیر امور زندگی به رشد رسیده و استقامت یافت، از سوی خداوند مورد تعلیمات غیبی حکمت، داوری و علم به صفات کامله قرار گرفت و پیوسته از الهامات معنوی بهرمند بود؛ در حالی که آنان هنوز رسول و فرستاده خدا نشده بودند؛ یعنی نبی بودند، اما مأمور به رسالت و ابلاغ دستورات الاهی نبودند. بنابراین، دو آیۀ مورد بحث -با توجه به معنای اشد و استوی که بیان شد- در مقام بیان سن دقیق حضرت یوسف(ع) و موسی(ع) نیست، بلکه به این موضوع می پردازد که در میان سالی حکم نبوّت و علم به آن دو بزرگوار داده شد. [1] . حسن، مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 27 و 28، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ اول، 1360ش. [2] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 79، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [3] . سید محمد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 14، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 28. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب (ألفاظ) القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص 439، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [6] . توبه، 19: (أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّه). [7] . المفردات فی غریب (ألفاظ) القرآن، ص 439. [8] . مؤمنون، 28. [9] . مفردات فی غریب القرآن، ص 439. [10] . طه، 5. [11] . مفردات فی غریب القرآن، ص 439. [12] . همان. [13] . فصلت، 11. [14] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 14. [15] . شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 371، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [16] . ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج 4، ص 236 و 237، نشر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق. [17] . شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 226، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق. [18] . تفسیر نمونه، ج 16، ص 40. [19] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 118. [20] . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 175، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ ابیاری، ابراهیم، الموسوعة القرآنیة، ج 10، ص 125، مؤسسه سجل العرب، 1405ق؛ رازی، محمد بن ابی بکر، أسئلة القرآن المجید و أجوبتها، ص 137، المکتبة العصریه، بیروت، چاپ اوّل، 1423ق. [21] . احقاف، 15: (... تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: (پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم...).
در آیه 22 سوره یوسف آمده: (وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین) و در آیه 14 سوره قصص در مورد حضرت موسی آمده: (وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین). این که در آیه دوم (استوی) هم اضافه شده، ناظر به چه معنایی است؟ آیا این دو آیه راجع به دو سنّ مختلف و متفاوت بین حضرت یوسف(ع) و موسی(ع) می باشد؟
پاسخ به پرسش مطرح شده در بخش های زیر بیان می شود. الف. معنای (أشُد) و (استوی) 1. اصل واژۀ (أشُد)، از ریشۀ (شدّة) به معنای مرتبۀ قویّ و اعلا در چیز مورد نظر و در مقابل سستی است.[1] برخی گفته اند این کلمه به صورت جمع بوده و مفرد ندارد.[2] رسیدن به مرحله أشُد، به معنای این است که: انسان آن قدر زنده بماند و عمر کند تا نیروهای بدنش به حد قوّت و شدّت برسد.[3] به دیگر سخن؛ این مرحله وقتی تحقق پیدا می کند که تمام نیروهای ظاهری و باطنی انسان از جمیع جهات، به کمال رسیده باشد.[4] 2. (استوی) از ریشۀ (سوا) با توجه به جایگاه آن در جمله به معانی زیر می آید: یک. اگر دو فاعل یا بیشتر به آن اسناد داده شود، به معنای برابری است؛[5] مانند (استوی زید و عمرو فی کذا)؛ زید و عمر در آن برابر شدند. همان طور که در این آیۀ شریفۀ به این معنا آمده است: (آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند!).[6] دو. اعتدال چیزی در ذات خود؛[7] مثل آیۀ: (فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَی الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین)؛[8] همین که تو و هرکسی که با تو است در کشتی قرار گرفتی و به حال اعتدال درآمدی بگو سپاس آن خدایی را که ما را از ستمگران رهایی بخشید). و مانند (استوی فلان علی عمالته)؛ بر مزدش و اجرت عادلانهاش دست یافت.[9] هر گاه این واژه با حرف (علی) متعدّی شود، به معنای استیلاء و اقتدار است؛ مثل آیۀ: (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی)؛[10] همان بخشنده ای که بر عرش مسلّط است. نیز گفته شده معنایش این است که آنچه در آسمان و زمین است، تماماً بر اراده او و با تعدیل و تسویه نمودن آنها از سوی خدای تعالی، مستقرّ و معتدل گردید.[11] و هر گاه استوی با حرف (الی) متعدّی شود، اقتضای معنای پایان رساندن را دارد، یا چیزی به ذات خود به پایان و کمالش می رسد یا با حکم و تدبیر؛[12] مانند آیۀ (ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ)؛[13] آن گاه آسمانی که چون دود بود با امر و اراده اش به نهایت ذات و کمال خود رسید). ب. تفاوت میان دو واژۀ (أشُد) و (استوی) مفسران دربارۀ تفاوت این دو واژه، دیدگاه های مختلفی را مطرح کرده اند، که چند نمونه بیان می شود: 1. مرحلۀ (أشُد) در هجده سالگی است و استوی همان اعتدال و استقرار در امر حیات و زندگی است که غالباً بعد از رسیدن به مرحلۀ أشدّ حاصل می شود.[14] 2. (أشُد) به 33 سالگی یا رسیدن به بلوغ جنسی (حُلم) و (استوی) رسیدن به چهل سالگی است.[15] 3. (أشُد) به معنای رسیدن به کمال جسمی و (استوی) رسیدن به کمال عقلی و فکری است.[16] 4. در بارۀ تفاوت این دو مرحله، روایاتی نیز نقل شده است؛ مانند این که امام صادق(ع) فرمود: (أشُد، هجده سالگی و استوی زمان روئیدن محاسن است).[17] در میان این تعبیرات تفاوت زیادی نیست، و از مجموعه آن با توجه به معنای لغوی این دو واژه، تکامل نیروهای جسمی و فکری و روحی استفاده می شود.[18] ج. معنای دو واژۀ (أشُد) و (استوی) در آیات مزبور علامه طباطبایی[19] و برخی دیگر از مفسّران[20] در بارۀ تفاوت این دو واژه در آیات مزبور معتقدند منظور از (بلوغ أشدّ)، رسیدن به ابتدای سن جوانی است، نه اواسط و یا اواخر آن که از حدود چهل سالگی به بعد است، به دلیل آیه ای که در بارۀ موسی(ع) فرموده:(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی...)؛ زیرا در این آیه کلمۀ (اسْتَوی) آمده تا برساند موسی به حد وسط أشُد رسیده بود. در آیه (حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ)،[21] چون می خواسته برساند در اواخر بلوغ اشد خود چنین و چنان گفت، کلمۀ (چهل سالگی) را هم اضافه کرده، و اگر بلوغ اشد به معنای چهل سالگی باشد، دیگر نیازی به ذکر (بَلَغَ) و تکرار آن نبود، بلکه می فرمود: (حتی اذا بلغ اشده اربعین سنة). پس دیگر مجالی برای گفته بعضی از مفسران نیست که گفته اند: منظور از بلوغ اشد رسیدن به سی و یا سی و سه سالگی است. و همچنین آن مفسر دیگر که گفته: منظور از آن رسیدن به چهل است. با این همه، می توان گفت: مقصود از رسیدن به مرحلۀ (أشُد) کمتر از چهل سالگی است، با اختلاف در مقداری که ذکر شده است، ولی منظور از (استوی) رسیدن به مرحلۀ چهل سالگی و بالاتر از آن است و همان گونه که قرآن کریم بیان فرموده، حکم نبوّت و علم را به همین ترتیب زمانی به یوسف(ع) و موسی(ع) داده شد؛ یعنی حکم نبوّت و علم به حضرت یوسف(ع) پیش از چهل سالگی داده شد، اما به حضرت موسی(ع) پس از این که او به حدّ رشد جوانی رسید و نیروهای جسمانی او محکم و مستحکم گشت و همچنین در بارۀ تدبیر امور زندگی به رشد رسیده و استقامت یافت، از سوی خداوند مورد تعلیمات غیبی حکمت، داوری و علم به صفات کامله قرار گرفت و پیوسته از الهامات معنوی بهرمند بود؛ در حالی که آنان هنوز رسول و فرستاده خدا نشده بودند؛ یعنی نبی بودند، اما مأمور به رسالت و ابلاغ دستورات الاهی نبودند. بنابراین، دو آیۀ مورد بحث -با توجه به معنای اشد و استوی که بیان شد- در مقام بیان سن دقیق حضرت یوسف(ع) و موسی(ع) نیست، بلکه به این موضوع می پردازد که در میان سالی حکم نبوّت و علم به آن دو بزرگوار داده شد. [1] . حسن، مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 27 و 28، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ اول، 1360ش. [2] . بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 79، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [3] . سید محمد حسین، طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 14، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 28. [5] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب (ألفاظ) القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص 439، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [6] . توبه، 19: (أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّه). [7] . المفردات فی غریب (ألفاظ) القرآن، ص 439. [8] . مؤمنون، 28. [9] . مفردات فی غریب القرآن، ص 439. [10] . طه، 5. [11] . مفردات فی غریب القرآن، ص 439. [12] . همان. [13] . فصلت، 11. [14] المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 14. [15] . شبّر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 371، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [16] . ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج 4، ص 236 و 237، نشر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق. [17] . شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 226، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق. [18] . تفسیر نمونه، ج 16، ص 40. [19] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 118. [20] . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 175، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ ابیاری، ابراهیم، الموسوعة القرآنیة، ج 10، ص 125، مؤسسه سجل العرب، 1405ق؛ رازی، محمد بن ابی بکر، أسئلة القرآن المجید و أجوبتها، ص 137، المکتبة العصریه، بیروت، چاپ اوّل، 1423ق. [21] . احقاف، 15: (... تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد میگوید: (پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم...).