منابع تاریخی و جغرافیایی اشاره به واقعۀ شورش مردم شهر اصطخر فارس، در دورۀ خلافت حضرت علی(ع) نموده اند. اما در میان بعضی از منابع مانند (فارسنامه ابن بلخی) اشاره به کشتار شورشیان توسط عبد الله بن عباس و زیاد بن ابیه کرده اند. با بررسی دقیق گزارش های مزبور در می یابیم که شورش مردم در شهر اصطخر در این دوره بیش از یک بار به وقوع نپیوسته است. در این واقعه امام علی(ع) با مشورت ابن عباس که در این زمان والی منطقه بود، زیاد ابن ابیه را به منظور فرونشاندن غائله یاد شده به آن ناحیه مأمور نمودند. زیاد ابن ابیه اگر چه دارای سوابق آن چنانی بود، اما در این مأموریت با درایت توانست شورش را بدون خونریزی مهار ساخته و با مردم آن سامان به ملاطفت رفتار نماید. از این رو، مردم فارس او را به انوشیروان تشبیه نمودند. ضمن این که در این بررسی سستی گزارش ابن بلخی نیز که مستندی نداشته و برخی از منابع به تبع او آن را نقل نموده اند، روشن می شود.
سلام. من یک مطلبی در اینترنت دیدم با آن که جوابی برایش داشتم، اما چون دقیق و جامع و مانع نبود جواب ندادم. لطفا جوابی از جمله اشکال سندی یا... بدهید. اما مطلب: (علی و کشتار ایرانیان در زمان امام علی(ع))؛ مردم اصطخر چندین بار قیام کردند. علی در یکی از آن موارد عبدالله بن عباس را در رأس لشکری به آنجا گسیل داشت و شورش توده ها را در سیل خون فرونشاند (فارسنامه ابن بلخی، ص 136). در مورد دیگر که مردم اصطخر شورش کردند، امام علی(ع)، زیاد بن ابیه که از خونخواری و آدم کشی به انوشیروان دوم لقب گرفته بود، به آنجا گسیل داشت تا به سرکوبی این قیام بپردازند. در مورد جنایات و کشتار مردم اصطخر توسط زیاد بن ابیه کتاب ها و روایات زیادی نوشته و نقل شده است (رجوع کنید به کتاب مروج الذهب، جلد دوم ص29).
منابع تاریخی و جغرافیایی اشاره به واقعۀ شورش مردم شهر اصطخر فارس، در دورۀ خلافت حضرت علی(ع) نموده اند. اما در میان بعضی از منابع مانند (فارسنامه ابن بلخی) اشاره به کشتار شورشیان توسط عبد الله بن عباس و زیاد بن ابیه کرده اند. با بررسی دقیق گزارش های مزبور در می یابیم که شورش مردم در شهر اصطخر در این دوره بیش از یک بار به وقوع نپیوسته است. در این واقعه امام علی(ع) با مشورت ابن عباس که در این زمان والی منطقه بود، زیاد ابن ابیه را به منظور فرونشاندن غائله یاد شده به آن ناحیه مأمور نمودند. زیاد ابن ابیه اگر چه دارای سوابق آن چنانی بود، اما در این مأموریت با درایت توانست شورش را بدون خونریزی مهار ساخته و با مردم آن سامان به ملاطفت رفتار نماید. از این رو، مردم فارس او را به انوشیروان تشبیه نمودند. ضمن این که در این بررسی سستی گزارش ابن بلخی نیز که مستندی نداشته و برخی از منابع به تبع او آن را نقل نموده اند، روشن می شود.
- [سایر] من یک مطلبی در اینترنت دیدم با آنکه جوابی برایش داشتم، اما چون دقیق و جامع و مانع نبود جواب ندادم. لطفاً جوابی از جمله اشکال سندی یا ... بدهید. شاعری به نام (حویرث بن نقیذ) که با سخنان شیوا و افشاگریانه خود موجبات اذیت و آزار محمد پیامبر خدا را برانگیخته و همچنین شتر دختران محمد، فاطمه و ام کلثوم را رَم داده بود به فرمان محمد رسول خدا و توسط علی امام اول شیعیان، در جریان یک توطئه به قتل رسید. (تاریخ طبری، ج 3، ص 1188 و سیره ابن هشام، ج 2 ص 273).
- [سایر] سلام. من یک مطلبی در اینترنت دیدم با آن که جوابی برایش داشتم، اما چون دقیق و جامع و مانع نبود جواب ندادم. لطفاً جوابی از جمله اشکال سندی یا... بدهید. مردی به نام عقبه که به خاطر عدم پخش مساوی غنائم بین لشکر اسلام به صورت محمد(ص) تُف کرده بود، به وسیلۀ علی(ع) سر بریده شد. (تاریخ طبری، ج 5، ص 1103) با تشکر.
- [سایر] سلام ببخشید. من یک مطلبی در اینترنت دیدم با آنکه جوابی برایش داشتم، اما چون دقیق و جامع و مانع نبود جواب ندادم. لطفاً جوابی از جمله اشکال سندی یا... بدهید: عبدالله حضرمی با 70 نفر از همراهانش از ترس جان خود به دژی پناه برد. به دستور امام علی، دژ به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد زنده زنده در آتش سوختند؛ به طوری که بوی گوشت بریان شده این انسانهای نگون بخت در هوا پخش و مردم را آزار داد.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟