در منابع روایی ما فصلی وجود دارد با عنوان «استحباب خوردن سحری». آنچه از مجموع روایات موجود در این باب استفاده می‌شود؛ این است که خوردن سحری برای روزه ماه رمضان مستحب است، و از آن‌جا که پیشوایان دین احکامی را که برای پیروان خود بیان می‌کردند، خود در درجه اول بدان‌ها ملتزم بودند، می‌توان فهمید که خوردن سحری در آن روزگاران مرسوم بود، و پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) و مسلمانان و مؤمنان با سحری روزه می‌گرفتند. در این مختصر به چند نمونه از احادیث در این زمینه اشاره می‌شود. 1. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) السَّحُورُ بَرَکَةٌ، لَا تَدَعْ أُمَّتِی السَّحُورَ وَ لَوْ عَلَی حَشَفَةٍ»؛[1] رسول خدا(ص) فرمود: سحری برکت است، و امّت من سحری را ترک نمی‌کنند، اگر چه با خرمای خشکیده‌‌‏ای باشد. 2. «و قال النبی(ص)‏ تعاونوا بأکل السحور علی صیام النهار و بالنوم عند القیلولة علی قیام اللیل»؛‏[2] پیامبر اسلام(ص) فرمود: از خوردن سحری برای روزه روز، و از خواب قیلوله برای شب زنده داری کمک بگیرید. 3. «و قال(ع)‏ لو أن الناس تسحروا ثم لم یفطروا إلا علی الماء لقدروا علی أن یصوموا الدهر»؛[3] امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم سحری می‏‌خوردند، و آن‌گاه جز با آب افطار نمی‏‌کردند، هر آینه می‏‌توانستند تمام روزگارشان را روزه بگیرند. آنچه در این روایت، بویژه در خور توجه است، اهمیت و برتری سحری نسبت به افطاری است؛ یعنی اگر انسان سحری کامل بخورد و روزه خود را فقط با آب افطار کند، اگر تمام عمر چنین روزه بگیرد، احساس ضعف و ناتوانی نخواهد نمود. 4. «و سأله أبو بصیر عن السحور لِمَنْ أَرَادَ الصَّوْمَ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ لَا یَتَسَحَّرَ إِنْ شَاءَ وَ أَمَّا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ أَنْ یَتَسَحَّرَ نُحِبُّ أَنْ لَا یَتْرُکَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ»؛‏[4] از امام صادق(ع) در باره «سحری» برای کسی که قصد روزه گرفتن دارد سؤال شد که آیا خوردن سحری بر او واجب است؟ آن‌حضرت فرمود: اگر بخواهد بدون سحری روزه بگیرد اشکالی ندارد، اما در ماه رمضان بهتر آن است که از سحری استفاده کند. ما خوش داریم که آن(خوردن سحری) در ماه رمضان ترک نشود. 5. «و روی عن أمیر المؤمنین(ع) عن النبی(ص)‏ أنه قال‏: إن الله تبارک و تعالی و ملائکته یصلون علی المستغفرین و المتسحرین بالأسحار فلیتسحر أحدکم و لو بشربة من ماء»؛[5] امیر المؤمنین علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل می‌فرماید: خداوند تبارک و تعالی، و فرشتگانش بر کسانی که در سحرها آمرزش می‌‏طلبند، و سحری تناول می‏‌کنند، درود می‏‌فرستند، پس هر یک از شما سحری تناول کنید، اگر چه با شربتی از آب باشد. اینها نمونه‌های از احادیثی است که بیانگر فضیلت خوردن غذا و نوشیدنی بویژه در سحرهای ماه مبارک رمضان است. این مسئله‌ به اندازه‌ای اهمیت دارد که مردی از امام صادق(ع) پرسید؛ آیا می‏توانم غذا بخورم، در حالی‌که در باره طلوع فجر شک دارم؟! امام فرمود: بخور تا زمانی که شک نداشته باشی؛[6] یعنی به خوردن سحری ادامه ده، تا زمانی که یقین به فجر(اذان صبح) پیدا کنی. بنابر این، پیشوایان دین مردم مسلمان را به خوردن غذا برای گرفتن روزه، بویژه در ماه مبارک رمضان تشویق می‌کردند، به گونه‌ای که حتی نوع غذای آن‌را نیز پیشنهاد داده‌اند: «و أفضل السحور السویق و التمر و مطلق لک الطعام و الشراب إلی أن تستیقن طلوع الفجر»؛[7] بهترین غذا برای سحری سویق[8] و خرما است، و خوردنی و نوشیدنی برای تو آزاد است، تا زمانی که یقین کنی که فجر طلوع نمود.[9] [1] . کلینی، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 95، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 135، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. ؛ حر عاملی، وسائل ‏الشیعة، ج 10، ص 143، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [2] . من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 136؛ وسائل ‏الشیعة، ج 10، ص 144، [3] . وسائل الشیعة، ج ‏10، ص 145. [4] . کافی، ج 4، ص 94. [5] . من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 136. [6] . همان. «و سأل رجل الصادق(ع)‏ فقال‏ آکل و أنا أشک فی الفجر فقال کل حتی لا تشک».‏ [7] . من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 136. [8] . آرد بو داده‏ شده. [9] . برای آگاهی بیشتر در این موضوع، ر. ک: کافی، ج 4، ص 94، «بَابُ أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ السَّحُور»؛ من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 135،«بَابُ ثَوَابِ السَّحُور»؛ وسائل ‏الشیعة، ج 10، ص 142، «بَابُ اسْتِحْبَابِ السَّحُورِ لِمَنْ یُرِیدُ الصَّوْمَ وَ تَأَکُّدِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ عَدَمِ وُجُوبِه».
با سلام؛ آیا حدیث یا روایتی در مورد خوردن سحری وجود دارد؟ خواسته اصلی من این است که میخواهم بدانم خوردن سحری در آن زمان معمول و امر عادی بوده، یا کسی که قصد روزه گرفتن داشت فقط شام میخورد، یا افطار میکرد و تا افطار روز بعد چیزی نمیخورد؟
در منابع روایی ما فصلی وجود دارد با عنوان «استحباب خوردن سحری». آنچه از مجموع روایات موجود در این باب استفاده میشود؛ این است که خوردن سحری برای روزه ماه رمضان مستحب است، و از آنجا که پیشوایان دین احکامی را که برای پیروان خود بیان میکردند، خود در درجه اول بدانها ملتزم بودند، میتوان فهمید که خوردن سحری در آن روزگاران مرسوم بود، و پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) و مسلمانان و مؤمنان با سحری روزه میگرفتند. در این مختصر به چند نمونه از احادیث در این زمینه اشاره میشود. 1. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) السَّحُورُ بَرَکَةٌ، لَا تَدَعْ أُمَّتِی السَّحُورَ وَ لَوْ عَلَی حَشَفَةٍ»؛[1] رسول خدا(ص) فرمود: سحری برکت است، و امّت من سحری را ترک نمیکنند، اگر چه با خرمای خشکیدهای باشد. 2. «و قال النبی(ص) تعاونوا بأکل السحور علی صیام النهار و بالنوم عند القیلولة علی قیام اللیل»؛[2] پیامبر اسلام(ص) فرمود: از خوردن سحری برای روزه روز، و از خواب قیلوله برای شب زنده داری کمک بگیرید. 3. «و قال(ع) لو أن الناس تسحروا ثم لم یفطروا إلا علی الماء لقدروا علی أن یصوموا الدهر»؛[3] امام صادق(ع) فرمود: اگر مردم سحری میخوردند، و آنگاه جز با آب افطار نمیکردند، هر آینه میتوانستند تمام روزگارشان را روزه بگیرند. آنچه در این روایت، بویژه در خور توجه است، اهمیت و برتری سحری نسبت به افطاری است؛ یعنی اگر انسان سحری کامل بخورد و روزه خود را فقط با آب افطار کند، اگر تمام عمر چنین روزه بگیرد، احساس ضعف و ناتوانی نخواهد نمود. 4. «و سأله أبو بصیر عن السحور لِمَنْ أَرَادَ الصَّوْمَ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ لَا یَتَسَحَّرَ إِنْ شَاءَ وَ أَمَّا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ أَنْ یَتَسَحَّرَ نُحِبُّ أَنْ لَا یَتْرُکَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ»؛[4] از امام صادق(ع) در باره «سحری» برای کسی که قصد روزه گرفتن دارد سؤال شد که آیا خوردن سحری بر او واجب است؟ آنحضرت فرمود: اگر بخواهد بدون سحری روزه بگیرد اشکالی ندارد، اما در ماه رمضان بهتر آن است که از سحری استفاده کند. ما خوش داریم که آن(خوردن سحری) در ماه رمضان ترک نشود. 5. «و روی عن أمیر المؤمنین(ع) عن النبی(ص) أنه قال: إن الله تبارک و تعالی و ملائکته یصلون علی المستغفرین و المتسحرین بالأسحار فلیتسحر أحدکم و لو بشربة من ماء»؛[5] امیر المؤمنین علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل میفرماید: خداوند تبارک و تعالی، و فرشتگانش بر کسانی که در سحرها آمرزش میطلبند، و سحری تناول میکنند، درود میفرستند، پس هر یک از شما سحری تناول کنید، اگر چه با شربتی از آب باشد. اینها نمونههای از احادیثی است که بیانگر فضیلت خوردن غذا و نوشیدنی بویژه در سحرهای ماه مبارک رمضان است. این مسئله به اندازهای اهمیت دارد که مردی از امام صادق(ع) پرسید؛ آیا میتوانم غذا بخورم، در حالیکه در باره طلوع فجر شک دارم؟! امام فرمود: بخور تا زمانی که شک نداشته باشی؛[6] یعنی به خوردن سحری ادامه ده، تا زمانی که یقین به فجر(اذان صبح) پیدا کنی. بنابر این، پیشوایان دین مردم مسلمان را به خوردن غذا برای گرفتن روزه، بویژه در ماه مبارک رمضان تشویق میکردند، به گونهای که حتی نوع غذای آنرا نیز پیشنهاد دادهاند: «و أفضل السحور السویق و التمر و مطلق لک الطعام و الشراب إلی أن تستیقن طلوع الفجر»؛[7] بهترین غذا برای سحری سویق[8] و خرما است، و خوردنی و نوشیدنی برای تو آزاد است، تا زمانی که یقین کنی که فجر طلوع نمود.[9]
[1] . کلینی، کافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 95، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 135، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. ؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 10، ص 143، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق. [2] . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 136؛ وسائل الشیعة، ج 10، ص 144، [3] . وسائل الشیعة، ج 10، ص 145. [4] . کافی، ج 4، ص 94. [5] . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 136. [6] . همان. «و سأل رجل الصادق(ع) فقال آکل و أنا أشک فی الفجر فقال کل حتی لا تشک». [7] . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 136. [8] . آرد بو داده شده. [9] . برای آگاهی بیشتر در این موضوع، ر. ک: کافی، ج 4، ص 94، «بَابُ أَنَّهُ یُسْتَحَبُّ السَّحُور»؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 135،«بَابُ ثَوَابِ السَّحُور»؛ وسائل الشیعة، ج 10، ص 142، «بَابُ اسْتِحْبَابِ السَّحُورِ لِمَنْ یُرِیدُ الصَّوْمَ وَ تَأَکُّدِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ عَدَمِ وُجُوبِه».
- [سایر] در مورد سال تولّد حضرت زهرا سلام الله علیها ظاهراً بین علماء و مورّخین اختلاف زیادی است که باعث حیرت بنده شده و میخواهم بدانم قویترین احتمال کدام است؟ الف. ظاهراً روایتی از امام صادق علیه السّلام هست که حضرت زهرا هنگام وفات 18 سال داشتند، و در نتیجه در سال 5 بعثت متولّد شدهاند. این روایت از نظر سند و وثاقت در چه حدّ است؟ ب. شیخ طوسی در مصباح المتهجّد آورده که حضرت زهرا در سال 2 بعثت متولّد شدهاند، امّا روایت سال 5 بعد از بعثت را نیز نقل کرده (چ بیروت 1411، ص 793). ج. اختلاف بین مورّخین شیعه و سنّی و اینکه اکثر اهل سنّت سال تولّد ایشان را سال 5 قبل از بعثت نقل کردهاند از چه روست و از نظر تاریخی چگونه بین این دو قول قضاوت کنیم؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552