درباره آوردن غذای مسموم برای پیامبر گرامی اسلام(ص) و مسموم شدن ایشان و به شهادت رسیدنشان از طریق سم، روایات مختلف و متعددی هم در منابع شیعه و هم اهل سنت وجود دارد. کثرت این روایات به حدی است که نمی‌توان منکر شهادت پیامبر بر اثر مسمومیت شد. البته بین این روایات در برخی از موضوعات - مانند محل وقوع این حادثه و نیز شخصی که غذا آورده - اختلاف وجود دارد که می‌تواند بیان‌گر این مطلب باشد که جریان ترور پیامبر چندین مرتبه اتفاق افتاده است. برخی گفته‌اند در خیبر و گروهی نیز می‌گویند در مدینه انجام شده است.[1] برخی از این روایات مانند روایتی که از امام رضا(ع) ذکر شده،[2] سندشان صحیح و معتبر است. به هر حال، برای آگاهی بیشتر نمایه‌های «شهادت یا رحلت پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 4073 و «شهادت یا رحلت پیامبر اکرم (ص) در سوره آل عمران»، سؤال 18408 مراجعه کنید. اما مسئله خوردن غذای غیر مسلمان، خصوصاً ذبیحه آنها، نیاز به توضیحاتی دارد که ذکر می‌شود: 1. طبق آیه‌ای از قرآن کریم، خداوند خوردن غذای اهل کتاب را برای مسلمانان حلال کرده است: «امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده، و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است...».[3] هر چند که بیشتر مفسّران و فقهای شیعه خوردن ذبیحه آنان را استثنا کرده و آن‌را حرام می‌دانند،[4] ، چرا که منظور از آیه غیر از گوشت‌هایی است که ذبیحه اهل کتاب باشد، ولی تعدادی از علمای شیعه[5] و نیز بیشتر مفسران و علمای اهل سنت[6] ، قائل به حلال بودن گوشت حیوانی هستند که توسط اهل کتاب ذبح شده باشد؛ مشروط به این که هنگام ذبح، نام خدا را گفته باشند. 2. با این‌که در برخی از روایات، ذکر شده که خود آن زن، حیوان را ذبح کرده بود،[7] ولی در بیشتر نقل‌ها، به این مطلب اشاره‌ای نشده[8] خصوصاً در روایت معتبر در «قُرب الإسناد». لذا این احتمال وجود خواهد داشت که شاید این گوسفند توسط یک مسلمان ذبح شده باشد. 3. در برخی از نقل‌ها اشاره شده، زنی که برای پیامبر(ص) غذا آورد، در ظاهر مسلمان شده بود. در این صورت اشکال به طور کلی رفع می‌شود.[9] 4. این احتمال نیز وجود دارد که گوسفند توسط زن یهودی مسموم شده، ولی آوردن این غذا به نزد پیامبر، توسط یکی از اصحاب پیامبر[10] یا یکی از نزدیکان ایشان، صورت گرفته باشد و بنا بر مصالحی این بخش داستان، از نقل‌ها حذف شده باشد.[11] [1] . ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 33، ص 179، دار الحدیث، قم. [2] . حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 326، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1413ق. [3] . مائده، 5: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُم‏...». [4] . امام خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج 2، ص 146، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم، چاپ اول؛ گلپایگانی، لطف الله صافی، هدایه العباد، ج 2، ص 282، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1416ق؛ سیستانی، سید علی حسینی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 276، دفتر آیت الله سیستانی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [5] . صدوق، محمد بن علی بن بابویه، المقنع، ث 417، مؤسسه امام هادی، قم، چاپ اول، 1415ق؛ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الهدایه فی الاصول و الفروع، ص 312-313، مؤسسه امام هادی، قم، چاپ اول، 1418ق؛ عمانی، حسن بن علی بن ابی عقیل، مجموعه فتاوی ابن عقیل، بروجردی، عبدالرحیم، قم، چاپ اول. [6] . علاء الدین، أبو بکر بن مسعود بن أحمد الکاسانی الحنفی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج 5، ص 45، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1406؛ فخرالدین رازی ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏11، ص 293، دار احیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ سیوطی، چلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 261، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، چاپ ، 1404ق. [7] . ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محقق: تدمری، عمر عبد السلام، ج ‏1، ص 523، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ واقدی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات ‏الکبری، محقق: عبد القادر عطا، محمد، ج ‏2، ص 155، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، محقق: مارسدن جونس، ج ‏2، ص 677، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق. [8] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، محقق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏3، ص 15، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج‏ 4، ص 211، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل ‏النبوة، محقق: قلعجی، عبد المعطی، ج ‏4، ص 257،دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج ‏2،ص 337، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 56، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بی‌تا. [9] . تفسیر منسوب به إمام حسن عسکری(ع)، ص 177، مدرسة إمام مهدی(عج)‏، قم، چاپ اول، 1409ق. [10] . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 423، ‏اعلمی، ‏بیروت، چاپ اول، ‏‏1425ق‏. [11] . ر.ک: عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‏، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 200، المطبعة العلمیة، تهران،‏ چاپ اول، 1380ق.
علاوه در کتاب (واقدی)؛ (ابن هشام) در السیرة النبویّه، (دارالقلم، بیروت، ج 3، ص 352)، (طبری) در تاریخ خود (دارالکتب العلمیة، ج 2، ص 138) و (ابن اثیر) (الکامل فی التاریخ، دار الاحیاء التراث العربی، ج 1، ص 598 – 599) آمده است: چون رسول خدا(ص) خیبر را گشود و آرام گرفت، زینب، دختر حارث شروع به پرسوجو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زینب گوسفندی را کشت، و سپس زهر کشنده تبآوری را که با مشورت یهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آنرا مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا(ص) به منزل خود آمد پس متوجّه زینب شد از او پرسید، کاری داری؟ او گفت: ای ابوالقاسم! هدیهای برایت آوردهام (اگر چیزی را به پیامبر(ص) هدیه میکردند از آن میخوردند و اگر صدقه بود از آن نمیخوردند) پیامبر(ص) دستور فرمود تا هدیه او را گرفتند و در برابر آنحضرت نهادند. آنگاه فرمود: نزدیک بیایید و شام بخورید! یاران آنحضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پیامبر(ص)از گوشت بازو خوردند و (بُشْر بن براء) هم لرزید و... . در کتاب (فروغ ابدیت) نیز بعد از نقل این واقعه در پاورقی آمده است: (معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود میفرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی پس از فتح برای من آورد؛ زیرا اگرچه پیامبر(ص) اولین لقمه را بیرون انداخت، ولی آن زهر خطرناک با آب دهان پیامبر(ص) کمی مخلوط شد و روی دستگاههای بدن آنحضرت اثر خود را گذاشت. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 2، ص 664) سؤال: 1. این حدیث که در منابع معتبر شیعه هم هست آیا درست هست یا سندش ضعیف هست؟ 2. مگر گوشتی که در دست یهودی باشد نجس نیست؟ چنانچه در این حدیث هم قید شده که او گوسفند را ذبح کرد. پس چرا پیامبر ص این گوشت نجس را قبول کرد. 3. اگر سند حدیث ضعیف هست پس چرا علمای ما به این نکته در نقل این حدیث دقت نمیکنند که در فقه اسلام ذبح یهودی که نجس است. و ... لطفاً به سؤالم پاسخ جامع بدهید که در جوابش ماندم. متشکرم.
درباره آوردن غذای مسموم برای پیامبر گرامی اسلام(ص) و مسموم شدن ایشان و به شهادت رسیدنشان از طریق سم، روایات مختلف و متعددی هم در منابع شیعه و هم اهل سنت وجود دارد. کثرت این روایات به حدی است که نمیتوان منکر شهادت پیامبر بر اثر مسمومیت شد. البته بین این روایات در برخی از موضوعات - مانند محل وقوع این حادثه و نیز شخصی که غذا آورده - اختلاف وجود دارد که میتواند بیانگر این مطلب باشد که جریان ترور پیامبر چندین مرتبه اتفاق افتاده است. برخی گفتهاند در خیبر و گروهی نیز میگویند در مدینه انجام شده است.[1] برخی از این روایات مانند روایتی که از امام رضا(ع) ذکر شده،[2] سندشان صحیح و معتبر است. به هر حال، برای آگاهی بیشتر نمایههای «شهادت یا رحلت پیامبر اسلام(ص)»، سؤال 4073 و «شهادت یا رحلت پیامبر اکرم (ص) در سوره آل عمران»، سؤال 18408 مراجعه کنید.
اما مسئله خوردن غذای غیر مسلمان، خصوصاً ذبیحه آنها، نیاز به توضیحاتی دارد که ذکر میشود:
1. طبق آیهای از قرآن کریم، خداوند خوردن غذای اهل کتاب را برای مسلمانان حلال کرده است: «امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده، و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است...».[3] هر چند که بیشتر مفسّران و فقهای شیعه خوردن ذبیحه آنان را استثنا کرده و آنرا حرام میدانند،[4] ، چرا که منظور از آیه غیر از گوشتهایی است که ذبیحه اهل کتاب باشد، ولی تعدادی از علمای شیعه[5] و نیز بیشتر مفسران و علمای اهل سنت[6] ، قائل به حلال بودن گوشت حیوانی هستند که توسط اهل کتاب ذبح شده باشد؛ مشروط به این که هنگام ذبح، نام خدا را گفته باشند.
2. با اینکه در برخی از روایات، ذکر شده که خود آن زن، حیوان را ذبح کرده بود،[7] ولی در بیشتر نقلها، به این مطلب اشارهای نشده[8] خصوصاً در روایت معتبر در «قُرب الإسناد». لذا این احتمال وجود خواهد داشت که شاید این گوسفند توسط یک مسلمان ذبح شده باشد.
3. در برخی از نقلها اشاره شده، زنی که برای پیامبر(ص) غذا آورد، در ظاهر مسلمان شده بود. در این صورت اشکال به طور کلی رفع میشود.[9]
4. این احتمال نیز وجود دارد که گوسفند توسط زن یهودی مسموم شده، ولی آوردن این غذا به نزد پیامبر، توسط یکی از اصحاب پیامبر[10] یا یکی از نزدیکان ایشان، صورت گرفته باشد و بنا بر مصالحی این بخش داستان، از نقلها حذف شده باشد.[11] [1] . ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 33، ص 179، دار الحدیث، قم. [2] . حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 326، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1413ق. [3] . مائده، 5: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُم...». [4] . امام خمینی، سید روح الله، تحریر الوسیله، ج 2، ص 146، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم، چاپ اول؛ گلپایگانی، لطف الله صافی، هدایه العباد، ج 2، ص 282، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1416ق؛ سیستانی، سید علی حسینی، منهاج الصالحین، ج 3، ص 276، دفتر آیت الله سیستانی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [5] . صدوق، محمد بن علی بن بابویه، المقنع، ث 417، مؤسسه امام هادی، قم، چاپ اول، 1415ق؛ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الهدایه فی الاصول و الفروع، ص 312-313، مؤسسه امام هادی، قم، چاپ اول، 1418ق؛ عمانی، حسن بن علی بن ابی عقیل، مجموعه فتاوی ابن عقیل، بروجردی، عبدالرحیم، قم، چاپ اول. [6] . علاء الدین، أبو بکر بن مسعود بن أحمد الکاسانی الحنفی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج 5، ص 45، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1406؛ فخرالدین رازی ابو عبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 11، ص 293، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ سیوطی، چلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 261، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، چاپ ، 1404ق. [7] . ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، محقق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 1، ص 523، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ واقدی، محمد بن سعد بن منیع، الطبقات الکبری، محقق: عبد القادر عطا، محمد، ج 2، ص 155، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، محقق: مارسدن جونس، ج 2، ص 677، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق. [8] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، محقق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 15، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 211، دار الفکر، بیروت، 1407ق؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، محقق: قلعجی، عبد المعطی، ج 4، ص 257،دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2،ص 337، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بیتا؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 56، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بیتا. [9] . تفسیر منسوب به إمام حسن عسکری(ع)، ص 177، مدرسة إمام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق. [10] . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 423، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1425ق. [11] . ر.ک: عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 200، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول، 1380ق.