تحقیق و بررسی که درباره راویان این حدیث شده، به شرح زیر است: 1. عبد الواحِد بن مُحمَّد بن عُبدُوس نیسابُوری عَطَّار: از مشایخ شیخ صدوق است[1] که برای او طلب رحمت از خدا می‌کند. و همین «طلب رحمت» از دیدگاه برخی از فقها و علمای رجال، دلالت بر توثیق راوی می‌کند؛ پس عبد الواحد بن عبدوس نیسابوری عطار امامی و ثقه است. 2. علی بن محمد بن قتیبه نیسابوری: معروف به قتیبی نیسابوری است. او شاگرد فضل بن شاذان می‌باشد.[2] بنابر تحقیق، امامی و ثقه است. و به الفاظی همچون «فاضل» مدح شده و مورد اعتماد کشّی می‌باشد.[3] 3. حمدان بن سلیمان نیسابوری: از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری(ع)،[4] امامی و ثقه است.[5] 4. أَحمد بن عبد اللَّه بن جعفر مَدائنی: در منابع رجالی معروف، کسی به اسم أَحمد بن عبد اللَّه بن جعفر مَدائنی نداریم. 5. عبد الله بن فضل هاشمی: که نام آن عبد الله بن فضل نوفلی هم آمده است.[6] او از اصحاب امام صادق(ع) می‌باشد.[7] او نیز امامی و ثقه است.[8] همان‌طور که دیده شد، غیر از احمد بن عبد الله بن جعفر مدائنی، سایر راویان هم در منابع رجالی از آنها اسم برده شده و هم مورد توثیق واقع شده‌اند. با این‌حال، این روایت از جهت متنی میان فقها و محدّثان پذیرفته شده است و کسی را نیافتیم که به متن این حدیث اشکالی وارد کند؛ چرا که این روایت با روایات معتبر دیگری که درباره علت غیبت امام زمان(عج) نقل شده‌اند، موافق و هماهنگ است؛ لذا متن و دلالت حدیث پذیرفته می‌شود. ترجمه حدیث چنین است: عبد اللَّه بن فضل هاشمی گفت: از حضرت امام صادق(ع) شنیدم که ‌فرمود: «صاحب امر غیبتی دارد که چاره‌ای از آن نیست، هر گمراه و باطلی در آن تردید و شک می‌کند. محضرش عرض کردم: فدایت شوم چرا؟ فرمود: به خاطر امری که در بیانش مأذون نیستم. عرض کردم: حکمت در غیبت آن‌حضرت چیست؟ فرمود: حکمت در غیبت آن‌جناب همان حکمت در غیبت حجّت‌های گذشته حقّ تعالی می‌باشد که بعد از ظهورش آشکار خواهد شد، چنانچه حکمت کارهایی را که خضر(ع) مرتکب شد که عبارت بودند از شکستن و شکافتن کشتی، کشتن جوان، بپا داشتن دیوار برای موسی(ع) بعد از جداشدنش از خضر ظاهر گشت. ای پسر فضل! این امر، امری است از امور خدا و سرّی است از اسرار الهی و غیبی است از غیب‌های پروردگار و وقتی خدای -عزّ و جلّ- را حکیم دانستیم باید تمام افعالش را تصدیق نموده و معتقد باشیم همه آنها از روی حکمت صورت می‌گیرند، اگر چه وجه آنها را ما ندانیم».[9] [1] . حسینی تفرشی، سید مصطفی، نقد الرجال، ج 3، ص 167، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [2] . سبحانی تبریزی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 313، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [3] . علامه حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 94، دار الذخائر، قم، 1411ق؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 313؛ و ر.ک: شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب نکاح، ج 8، ص 2549 – 2551، مؤسسه پژوهشی رای‌پرداز، قم، چاپ اول، 1419ق. [4] . نقد الرجال، ج 2، ص 160. [5] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی، ص 138، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1407ق؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 62. [6] . موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 10، ص 278، مرکز نشر آثار شیعه، قم‏، 1410ق. [7] . همان. [8] . فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 223؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 111. [9] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 246، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 5، ص 104، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1425ق.
آیا این حدیث معتبر است که شیخ صدوق، در کتاب علل الشرائع این روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) یَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمَا لَا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ(ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَی(ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا یَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا. آیا (محمد بن قتیبه) و (احمد بن عبد الله بن جعفر المدائنی)، واقعاً غیر موثّق هستند؟
تحقیق و بررسی که درباره راویان این حدیث شده، به شرح زیر است:
1. عبد الواحِد بن مُحمَّد بن عُبدُوس نیسابُوری عَطَّار: از مشایخ شیخ صدوق است[1] که برای او طلب رحمت از خدا میکند. و همین «طلب رحمت» از دیدگاه برخی از فقها و علمای رجال، دلالت بر توثیق راوی میکند؛ پس عبد الواحد بن عبدوس نیسابوری عطار امامی و ثقه است.
2. علی بن محمد بن قتیبه نیسابوری: معروف به قتیبی نیسابوری است. او شاگرد فضل بن شاذان میباشد.[2] بنابر تحقیق، امامی و ثقه است. و به الفاظی همچون «فاضل» مدح شده و مورد اعتماد کشّی میباشد.[3]
3. حمدان بن سلیمان نیسابوری: از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری(ع)،[4] امامی و ثقه است.[5]
4. أَحمد بن عبد اللَّه بن جعفر مَدائنی: در منابع رجالی معروف، کسی به اسم أَحمد بن عبد اللَّه بن جعفر مَدائنی نداریم.
5. عبد الله بن فضل هاشمی: که نام آن عبد الله بن فضل نوفلی هم آمده است.[6] او از اصحاب امام صادق(ع) میباشد.[7] او نیز امامی و ثقه است.[8]
همانطور که دیده شد، غیر از احمد بن عبد الله بن جعفر مدائنی، سایر راویان هم در منابع رجالی از آنها اسم برده شده و هم مورد توثیق واقع شدهاند.
با اینحال، این روایت از جهت متنی میان فقها و محدّثان پذیرفته شده است و کسی را نیافتیم که به متن این حدیث اشکالی وارد کند؛ چرا که این روایت با روایات معتبر دیگری که درباره علت غیبت امام زمان(عج) نقل شدهاند، موافق و هماهنگ است؛ لذا متن و دلالت حدیث پذیرفته میشود. ترجمه حدیث چنین است:
عبد اللَّه بن فضل هاشمی گفت: از حضرت امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: «صاحب امر غیبتی دارد که چارهای از آن نیست، هر گمراه و باطلی در آن تردید و شک میکند.
محضرش عرض کردم: فدایت شوم چرا؟
فرمود: به خاطر امری که در بیانش مأذون نیستم.
عرض کردم: حکمت در غیبت آنحضرت چیست؟
فرمود: حکمت در غیبت آنجناب همان حکمت در غیبت حجّتهای گذشته حقّ تعالی میباشد که بعد از ظهورش آشکار خواهد شد، چنانچه حکمت کارهایی را که خضر(ع) مرتکب شد که عبارت بودند از شکستن و شکافتن کشتی، کشتن جوان، بپا داشتن دیوار برای موسی(ع) بعد از جداشدنش از خضر ظاهر گشت. ای پسر فضل! این امر، امری است از امور خدا و سرّی است از اسرار الهی و غیبی است از غیبهای پروردگار و وقتی خدای -عزّ و جلّ- را حکیم دانستیم باید تمام افعالش را تصدیق نموده و معتقد باشیم همه آنها از روی حکمت صورت میگیرند، اگر چه وجه آنها را ما ندانیم».[9] [1] . حسینی تفرشی، سید مصطفی، نقد الرجال، ج 3، ص 167، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [2] . سبحانی تبریزی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 313، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق. [3] . علامه حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 94، دار الذخائر، قم، 1411ق؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 313؛ و ر.ک: شبیری زنجانی، سید موسی، کتاب نکاح، ج 8، ص 2549 – 2551، مؤسسه پژوهشی رایپرداز، قم، چاپ اول، 1419ق. [4] . نقد الرجال، ج 2، ص 160. [5] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، محقق و مصحح: شبیری زنجانی، سید موسی، ص 138، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1407ق؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 62. [6] . موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 10، ص 278، مرکز نشر آثار شیعه، قم، 1410ق. [7] . همان. [8] . فهرست أسماء مصنفی الشیعة، ص 223؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 111. [9] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 246، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 5، ص 104، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1425ق.
- [سایر] در روایتی از امام رضا (ع) که شیخ صدوق از استادش علی بن احمد بن محمد بن دقاق در باب صفات ذات در عیون الاخبار، ج 1، ص 114، ح 10، آورده است که (لم یزل خدا عالما قادرا حیا و...) است و هر کس به فعلی بودن این صفات برای خدا قائل شود شیعه نیست. حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن محمد بن إسماعیل البرمکی قال حدثنا الفضل بن سلیمان الکوفی عن الحسین بن خالد قال سمعت الرضا ع یقول لم یزل الله تعالی عالما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا فقلت له یا ابن رسول الله إن قوما یقولون لم یزل الله عالما بعلم و قادرا بقدرة و حیا بحیاة و قدیما بقدم و سمیعا بسمع و بصیرا ببصره فقال ع من قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع الله آلهة أخری و لیس من ولایتنا علی شیء ثم قال ع لم یزل الله عز و جل علیما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا لذاته تعالی عما یقولون المشرکون و المشبهون علوا کبیرا. (عیونأخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 119) در مورد علی بن احمد بن محمد بن عمران سوال دارم که چیزی در کتب رجالی درباره ایشان نیامده است، اما در معجم رجال حدیث آقای خویی او را از مشایخ صدوق می دانند و ما می دانیم که همه ی مشایخ صدوق یکسان نیستند حتی برخی جزء مخالفانند. اما در امالی صدوق همین روایت از علی بن احمد بن موسی نقل شده است (امالی صدوق ،مجلس السابع والاربعون، حدیث 5 ) درباره او نیز در کتب رجالی چیزی نیافتم که آیا او همان دقاق است آیا اینجا تصحیف یا تحریف رخ داده است؟ در مورد فضل بن سلیمان هم که از راویان این حدیث است مطلبی نیامده است، او را هم بفرمایید.
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] در روایتی که در ذیل ذکر میشود، امام سجاد(ع) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید میگوید: (من بنده تو هستم)، در حالیکه این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب (تشیّع علوی و تشیّع صفوی) آمده است. متن روایت: (ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ(ع) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَی رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلی أَنَکَ عَبدٌ لِی، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله یا یَزیدُ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فی الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لی و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ(ع) ابنَ رسولُ الله صَلّی الله علیهِ و آلِه فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ(ع) مَعَ یَزید لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلی عَلی بن الحُسینِ(ع) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ(ع): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنی کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ لَعَنَهُ الله : بَلی فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین(ع): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید لَعَنَهُ الله : أَوَلی لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک).
- [سایر] سؤالی در خصوص صحت و سقم روایت زیر که در (بحار الانوار) آمده و درباره فتح شهر عمان توسط حضرت علی(ع) است، دارم؟ (جهت رفع شبهه): (المناقب لابن شهرآشوب فِی حَدِیثِ عَمَّارٍ لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ ص عَلِیّاً إِلَی مَدِینَۀِ عُمَانَ فِی قِتَالِ الْجُلَنْدَی بْنِ کِرْکِرَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ وَ ضَرْبٌ وَجِیعٌ دَعَا الْجُلَنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَۀِ السَّوْدَاءِ وَ الْبَغْلَۀِ الشَّهْبَاءِ فَتَأْخُ ذُهُ أَسِیراً أَوْ تَطْرَحُهُ مُجَ دَّلًا عَفِیراً أُزَوِّجْکَ ابْنَتِیَ الَّتِی لَمْ أَنْعَمْ لِأَوْلَادِ الْمُلُوکِ بِزِوَاجِهَا فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلَنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا وَ حَمَلَ بِالْأَفِیلَۀِ وَ الْعَسْکَرِ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا نَظَرَ الْإِمَامُ إِلَیْهِ نَزَلَ عَنْ بَغْلَتِهِ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ رَأْسِهِ فَأَشْرَقَتِ الْفَلَاةُ طُولًا وَ عَرْضاً ثُمَّ رَکِبَ وَ دَنَا مِنَ الْأَفِیلَۀِ وَ جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَۀٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ وَ جَعَلَتْ تَضْرِبُ فِیهِمْ یَمِیناً وَ شِمَالًا حَتَّی أَوْصَلَتْهُمْ إِلَی بَابِ عُمَانَ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلُ الْأَبْیَضُ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ فَزَعَقَ الْإِمَامُ زَعَقَتَهُ الْمَعْرُوفَۀَ عِنْدَ الْغَضَبِ الْمَشْهُورَةَ فَارْتَعَدَ الْفِیلُ وَ وَقَفَ فَ َ ض رَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَ رْبَۀً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ فَوَقَعَ الْفِیلُ إِلَی الْأَرْضِ کَالْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ أَخَ ذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ فَأَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ النَّبِیَّ ص فَارْتَقَی عَلَی السُّورِ فَنَادَی أَبَا الْحَسَنِ هَبْهُ لِی فَهُوَ أَسِیرُکَ فَأَطْلَقَ عَلِیُّ ع سَبِیلَ الْکِنْدِیِّ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا حَمَلَکَ عَلَی إِطْلَاقِی قَالَ وَیْلَکَ مُدَّ نَظَرَکَ فَمَ دَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَ َ ص رِهِ فَنَظَرَ إِلَی النَّبِیِّ ص عَلَی سُورِ الْمَدِینَۀِ وَ صَ حَابَتِهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ یَا عَلِیُّ قَالَ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ رَبَّکُمْ رَبٌّ عَظِیمٌ وَ نَبِیَّکُمْ نَبِیٌّ کَرِیمٌ مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلَنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً وَ قَتَلَ مِنْهُمْ کَ ذَلِکَ وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ وَ سَلَّمَ الْحِصْنَ إِلَی الْکِنْدِیِّ وَ زَوَّجَهُ بِابْنَۀِ الْجُلَنْدَی وَ أَقْعَدَ عِنْدَهُمْ . (قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُعَلِّمُونَهُمُ الْفَرَائِضَ)).