از نصایح لقمان به فرزندش این است: «آوازت را فرود آر، زیرا ناخوش‏ترین بانگها بانگ خران است». عبارت «ناخوش‏ترین بانگها بانگ خران است» علت بلند نکردن صدا است. وجه علت بودن این‌گونه است: ای فرزندم صدای خود را بالا مبر زیرا بلند کردن صدا نشانه بزرگی و قدرت انسان نیست، همان‌گونه که می‌بینیم صدای الاغ از همه صداها بلندتر است اما این بلندی نه نشانه کمال است و نه نشانه بزرگی، بلکه حتی نشان از زشتی صدا است و بلندی صدا در الاغ با زشتی صدای او همراه گشته است. گفتنی است که ذکر این‌گونه صفات در قرآن تنها جنبه تشبیهی داشته و مورد پذیرش همگان است و با توجه به عدم وجود فهم و عقل برای این حیوانات، باید اینها را در حد مثال‌هایی دانست که هیچ تحقیر و اهانتی در آن وجود ندارد. بنابر این به کار بردن این مثال‌ها و تشبیه‌ها هیچ اشکالی ندارد.
در آیه 19 سوره لقمان آمده است: (إنّ أنکر الأصوات لصوت الحمیر)؛ چرا خدا به نحو تحقیرآمیز در مورد صدای یکی از حیوانات سخن میگوید، در حالیکه از نظر تکوین فرقی بین این حیوان و سایر حیوانات نیست. به نظر میرسد که شأن و ادب و حکمت قرآن بسی بالاتر و متقنتر از این باشد که صرفاً به اعتبار ناخوشایندی ظاهری صدای الاغ آنرا مطرح کرده باشد؟
از نصایح لقمان به فرزندش این است: «آوازت را فرود آر، زیرا ناخوشترین بانگها بانگ خران است». عبارت «ناخوشترین بانگها بانگ خران است» علت بلند نکردن صدا است. وجه علت بودن اینگونه است: ای فرزندم صدای خود را بالا مبر زیرا بلند کردن صدا نشانه بزرگی و قدرت انسان نیست، همانگونه که میبینیم صدای الاغ از همه صداها بلندتر است اما این بلندی نه نشانه کمال است و نه نشانه بزرگی، بلکه حتی نشان از زشتی صدا است و بلندی صدا در الاغ با زشتی صدای او همراه گشته است. گفتنی است که ذکر اینگونه صفات در قرآن تنها جنبه تشبیهی داشته و مورد پذیرش همگان است و با توجه به عدم وجود فهم و عقل برای این حیوانات، باید اینها را در حد مثالهایی دانست که هیچ تحقیر و اهانتی در آن وجود ندارد. بنابر این به کار بردن این مثالها و تشبیهها هیچ اشکالی ندارد.