خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ...؛ مردان سرپرست زنانند به سبب آن‌که خداوند برخی را بر برخی دیگر (مردان را بر زنان در نیروی فکری و روانی و جسمی) برتری بخشیده و نیز مردان سرپرست همسران خویش‏‌اند به خاطر آن‌که از اموالشان (برای زنان) خرج می‏کنند. پس زنان شایسته مطیع و فرمانبرند و به پاس آن‌که خداوند (حقوق آنها را) نگه داشته، آنها هم (در غیاب شوهر حقوق و اسرار و اموال او را) نگه دارنده‌‏اند.[1] به دلالت این آیه شریفه، برتری داشتن مردان بر زنان در برخی از امور مانند تفکّر و تدبّر در اداره زندگی و تحمّل کارهای سخت، هم‌چنین به جهت دارا بودن مسئولیت پرداخت مهریه و تأمین مخارج زندگی، سبب اعطای ولایت در سرپرستی و ریاست در کانون خانواده به آنان از سوی پروردگار حکیم گردیده است.[2] زن نیز با قبول ازدواج و زندگی مشترک با مرد، تمام لوازم و مقررات دینی و شرعی مربوط به ازدواج را پذیرفته است که مدیریت مرد در زندگی نیز از جمله آن لوازم و مقررات است. بنابراین، همان‌گونه که در یک اداره برای ترک پست اداری باید از مدیر و سرپرست آن اداره و مرکز اجازه گرفت، برای بیرون رفتن از منزل که به منزله یک اداره است باید از مدیر آن، که شوهر باشد اجازه گرفت. و این مسئله نیز امر عجیبی نیست تا جای سؤال و تعجب باشد! چطور همین خانم برای خروج از یک اداره‌ای که مسئول و رییس آن اداره نسبت به او دغدغه عاطفی و فردی ندارد بلکه فقط در ساعات اداری با او یک رابطه کاری و نسبت به کار او جنبه ریاست و مسئولیت دارد خود را ملزم به اجازه و درخواست مرخصی می‌‌داند، اما بخواهد برای خروج از منزل، نسبت به کسی که خداوند حکیم او را رئیس و مسئول خانه و خانواده در تمام ساعات و لحظات زندگی مشترک قرار داده است و حتی دغدغه عاطفی و فردی نیز برای او نسبت به همسر و سلامت او وجود دارد، خود را موظف به اجازه و اطلاع و کسب تکلیف نداند؟ پس هر زن منطقی با اندک تفکر و تأملی می‌تواند فلسفه این اذن و اجازه را به روشنی درک نماید و نسبت به آن با کمال میل، تمکین نماید. البته این سخن بدین معنا نیست که زن باید مانند شاگرد مدرسه باشد و شوهر همانند ناظم یا معلمی باشد که زن موظف باشد برای هر کار و خارج شدن از منزل هر چند متعارف و جزیی، از مرد درخواست اجازه نماید و در صورت اجازه نگرفتن مورد مؤاخذه و سرزنش قرار گیرد، بلکه شوهر نیز وظیفه دارد همان‌گونه که در قرآن مجید آمده: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف»[3] با زنان به نحو متعارف برخورد نمایند؛ یعنی نسبت به برخی از امور مانند رفتن به بازار جهت خرید وسایل ضروری شخصی یا مورد نیاز منزل یا رفتن به خانه همسایه برای شرکت در مجالس مذهبی و امثال این کارها که نوع مردم انجام می‌دهند، مسامحه کند و زن را تحت فشار قرار ندهد تا بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش و سکونی که پروردگار حکیم به آن بشارت داده[4] دست یابند تا موجب برخورداری از رحمت پروردگار گردند. پس بر زنان و مردان مسلمان است که در اجرای احکام و دستورات الاهی اسلامی، افراط و تفریط نکنند و آن‌را با رأی و نظر شخصی خود تفسیر و تطبیق نکنند و اسلام را که یک دین وسط است و در تمام امور حد وسط را مراعات نموده، همان‌گونه که هست معرفی نمایند تا دیگران با دیدن رفتار آنان به پذیرش اسلام روی آورند، نه این‌که به گونه‌ای رفتار کنند که سبب اسلام گریزی شوند. درباره قوامیت مردان باید گفت: این قوامیت، گونه‌ای از گونه‌های سازماندهی زندگی زناشویی است که مرد را متصدی شئون زن کرده است. از طریق مسئولیت مالی وی بر خانواده و از خلال پاره‌ای از ویژگی‌های درونی که مرد را از زن در سطحی متمایز می‌دارد که قدرت وی را در رویارویی با موقعیت‌ها بیشتر می‌کند. سپردن این وظیفه و مسئولیت به مردان دلیلی بر برتری و فضیلت انسانی آنان و سبب امتیاز اخروی نیست؛ چرا که اسلام در مسیر تکامل، هیچ تفاوتی میان زن و مرد قایل نیست و پیمودن مسیر تکامل و رسیدن به مقام قرب الاهی، با تعقل، تقوا و عمل صالح امکان پذیر است و تنها ملاک و معیار و برتری در پیش‌گاه خدای متعال تقوا است، نه جنسیت. برای اطلاع بیشتر نمایه‌های زیر را مطالعه نمایید: 1. منع همسر از رفتن به خانه پدر بی‌بندبار، سؤال 35330. [1] . نساء، 34. [2] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 51 - 52، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [3] . «با زنان خود به طور متعارف و شایسته رفتار و معاشرت نمایید». نساء، 19. [4] . «و از نشانه‌‏های او این‌که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد، در این نشانه‌‏هایی است برای گروهی که تفکّر می‏‌کنند». روم، 21.
سلام؛ آیا زن به هنگام خارج شدن از منزل برای مدت کوتاه با اینکه میداند همسرش دلیلی برای مخالفت ندارد، باید از همسرش اجازه بگیرد؟ اگر اینطور باشد، یعنی زن هیچ اختیاری از خودش ندارد؟ وقتی بیرون رفتن زن هیچ حقی از مرد زایل نمیکند چه نیازی به اجازه گرفتن است؟! خواهشمندم به طور کامل پاسخ بدهید. خیلی از مردان مذهبی این اجازه گرفتن را عَلم کردهاند و از زنانشان انتظار دارند که حتی برای انجام یک کار کوچک ساده هم از آنان اجازه گرفته شود. آیا چنین انتظاری بجا است؟ آیا زن برای خود در اسلام شخصیت ندارد؟ آیا هر زن مسلمانی بعد از ازدواج باید اینقدر محدود شود؟!
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ...؛ مردان سرپرست زنانند به سبب آنکه خداوند برخی را بر برخی دیگر (مردان را بر زنان در نیروی فکری و روانی و جسمی) برتری بخشیده و نیز مردان سرپرست همسران خویشاند به خاطر آنکه از اموالشان (برای زنان) خرج میکنند. پس زنان شایسته مطیع و فرمانبرند و به پاس آنکه خداوند (حقوق آنها را) نگه داشته، آنها هم (در غیاب شوهر حقوق و اسرار و اموال او را) نگه دارندهاند.[1]
به دلالت این آیه شریفه، برتری داشتن مردان بر زنان در برخی از امور مانند تفکّر و تدبّر در اداره زندگی و تحمّل کارهای سخت، همچنین به جهت دارا بودن مسئولیت پرداخت مهریه و تأمین مخارج زندگی، سبب اعطای ولایت در سرپرستی و ریاست در کانون خانواده به آنان از سوی پروردگار حکیم گردیده است.[2] زن نیز با قبول ازدواج و زندگی مشترک با مرد، تمام لوازم و مقررات دینی و شرعی مربوط به ازدواج را پذیرفته است که مدیریت مرد در زندگی نیز از جمله آن لوازم و مقررات است.
بنابراین، همانگونه که در یک اداره برای ترک پست اداری باید از مدیر و سرپرست آن اداره و مرکز اجازه گرفت، برای بیرون رفتن از منزل که به منزله یک اداره است باید از مدیر آن، که شوهر باشد اجازه گرفت. و این مسئله نیز امر عجیبی نیست تا جای سؤال و تعجب باشد! چطور همین خانم برای خروج از یک ادارهای که مسئول و رییس آن اداره نسبت به او دغدغه عاطفی و فردی ندارد بلکه فقط در ساعات اداری با او یک رابطه کاری و نسبت به کار او جنبه ریاست و مسئولیت دارد خود را ملزم به اجازه و درخواست مرخصی میداند، اما بخواهد برای خروج از منزل، نسبت به کسی که خداوند حکیم او را رئیس و مسئول خانه و خانواده در تمام ساعات و لحظات زندگی مشترک قرار داده است و حتی دغدغه عاطفی و فردی نیز برای او نسبت به همسر و سلامت او وجود دارد، خود را موظف به اجازه و اطلاع و کسب تکلیف نداند؟ پس هر زن منطقی با اندک تفکر و تأملی میتواند فلسفه این اذن و اجازه را به روشنی درک نماید و نسبت به آن با کمال میل، تمکین نماید.
البته این سخن بدین معنا نیست که زن باید مانند شاگرد مدرسه باشد و شوهر همانند ناظم یا معلمی باشد که زن موظف باشد برای هر کار و خارج شدن از منزل هر چند متعارف و جزیی، از مرد درخواست اجازه نماید و در صورت اجازه نگرفتن مورد مؤاخذه و سرزنش قرار گیرد، بلکه شوهر نیز وظیفه دارد همانگونه که در قرآن مجید آمده: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوف»[3] با زنان به نحو متعارف برخورد نمایند؛ یعنی نسبت به برخی از امور مانند رفتن به بازار جهت خرید وسایل ضروری شخصی یا مورد نیاز منزل یا رفتن به خانه همسایه برای شرکت در مجالس مذهبی و امثال این کارها که نوع مردم انجام میدهند، مسامحه کند و زن را تحت فشار قرار ندهد تا بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش و سکونی که پروردگار حکیم به آن بشارت داده[4] دست یابند تا موجب برخورداری از رحمت پروردگار گردند.
پس بر زنان و مردان مسلمان است که در اجرای احکام و دستورات الاهی اسلامی، افراط و تفریط نکنند و آنرا با رأی و نظر شخصی خود تفسیر و تطبیق نکنند و اسلام را که یک دین وسط است و در تمام امور حد وسط را مراعات نموده، همانگونه که هست معرفی نمایند تا دیگران با دیدن رفتار آنان به پذیرش اسلام روی آورند، نه اینکه به گونهای رفتار کنند که سبب اسلام گریزی شوند.
درباره قوامیت مردان باید گفت: این قوامیت، گونهای از گونههای سازماندهی زندگی زناشویی است که مرد را متصدی شئون زن کرده است. از طریق مسئولیت مالی وی بر خانواده و از خلال پارهای از ویژگیهای درونی که مرد را از زن در سطحی متمایز میدارد که قدرت وی را در رویارویی با موقعیتها بیشتر میکند. سپردن این وظیفه و مسئولیت به مردان دلیلی بر برتری و فضیلت انسانی آنان و سبب امتیاز اخروی نیست؛ چرا که اسلام در مسیر تکامل، هیچ تفاوتی میان زن و مرد قایل نیست و پیمودن مسیر تکامل و رسیدن به مقام قرب الاهی، با تعقل، تقوا و عمل صالح امکان پذیر است و تنها ملاک و معیار و برتری در پیشگاه خدای متعال تقوا است، نه جنسیت.
برای اطلاع بیشتر نمایههای زیر را مطالعه نمایید:
1. منع همسر از رفتن به خانه پدر بیبندبار، سؤال 35330. [1] . نساء، 34. [2] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 51 - 52، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [3] . «با زنان خود به طور متعارف و شایسته رفتار و معاشرت نمایید». نساء، 19. [4] . «و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد، در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند». روم، 21.