1. این‌باور مشهور که «حضرت عباس(ع) تنها در لحظه شهادت، امام حسین(ع) را با عنوان "برادر" مخاطب قرار داده، ولی قبل از آن، تنها ایشان را با عباراتی؛ مانند "مولای" و "سیدی" خطاب می‌کردند»، نه تنها منشأ روایی و تاریخی معتبری ندارد، بلکه در نقلی معتبر آمده است که ایشان در گفت‌وگوی خود با امام حسین(ع) در عصر تاسوعا از خطاب «یا اخی» و یا همان «برادرم» استفاده کردند.[1] اساساً استفاده از عناوینی؛ نظیر «برادرم»، «پدرم» و ... در میان اعضای خانواده، عاطفی­تر از عناوین و القاب احترام­آمیز و تشریفاتی است. روایت ذیل نیز شاهدی بر این مدعا است: از حضرت فاطمه زهرا(س) نقل است: هنگامی که آیه 63 سوره نور نازل شد که شما پیامبر(ص) را مانند دیگران مخاطب قرار نداده، (بلکه با احترام از ایشان یاد کنید)، برایم دشوار بود که به پدرم بگویم «پدر جان»! و حضرتشان را با عبارت «یا رسول الله» صدا می‌کردم. روزی پدرم رو به من کرده و فرمود: دخترم! این آیه در مورد تو و مانند تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از تو هستم! این آیه خطاب به افراد جفاکار و متکبر است! از این بعد با همان «پدر جان» صدایم کن، چون هم بیشتر به دلم می‌نشیند و هم خدا از آن راضی‌تر است. [2] 2. گرچه احترام به ائمه اطهار(ع) امری واجب و پسندیده است، اما ذکر نام امام بدون عناوین احترام‌آمیز، همواره دلالت بر بی‌احترامی نمی‌کند. برای نمونه؛ در روایات بسیاری، اصحاب ائمه از سید الشهداء(ع) تنها با نام «حسین» یاد می‌کردند و واکنشی منفی از امامان مشاهده نشده است: «عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَ ...»؛ زید بن شحام می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: کسی که قبر حسین! را زیارت کند ثوابش چیست؟ آن‌حضرت فرمود:«مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت نماید». زید شحام گفت: برای کسی که یکی از شما اهل بیت را زیارت کند، چه پاداشی در نظر گرفته شده؟ فرمودند: «مثل کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است».[3] 3. استفاده امروزه مداحان از نام مبارک امام حسین(ع) را می‌توان از دو منظر بررسی کرد: الف. در بسیاری موارد این اسم تنها برای ایجاد آهنگ در مداحی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ نفس آهنگین کردن مداحی‌ها، عمل مناسبی بوده و طبیعتاً در جذب بیشتر افراد مؤثّر خواهد بود، اما این‌که از این نام به گونه‌ای استفاده گردد که تنها نوع آهنگ، برجسته شده و خود نام، تحت الشعاع آهنگ قرار گیرد، مورد پذیرش نیست. ب. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اللَّه»‏؛ همانا ذکر ما از اذکار الهی است و زمانی که ما یاد شویم (چون برگزیده خداییم) خدا نیز یاد شده‏ است؛[4] بر این اساس، اگر مداحی نام امام حسین(ع) را به این قصد، بر زبان آورده و تکرار کند، ایرادی متوجه او نخواهد بود، اگرچه با صدایی زیبا باشد. [1] . «و قال العبّاس بن علی [علیه السّلام‏]: یا اخی: أتاک القوم!»؛ برادرم: لشکر به طرف شما آمده است. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی‏، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 90، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [2] . شامی، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص 462، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1420 ق. [3] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 147، نجف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 186، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
با توجه به اینکه حضرت عباس(ع) در مدت عمر شریفشان همواره سید الشهدا(ع) را با کلمات مولای و سیدی خطاب میکردند (البته بهجز لحظات آخر عمر شریفشان) آیا مناسب است نام گرامی حضرت حسین(ع) به صورت ممتد و پشت سرهم (آنگونه که امروزه در مجالس مذهبی مرسوم است) برده شود؟ آیا این به دور از ادب نیست؟
1. اینباور مشهور که «حضرت عباس(ع) تنها در لحظه شهادت، امام حسین(ع) را با عنوان "برادر" مخاطب قرار داده، ولی قبل از آن، تنها ایشان را با عباراتی؛ مانند "مولای" و "سیدی" خطاب میکردند»، نه تنها منشأ روایی و تاریخی معتبری ندارد، بلکه در نقلی معتبر آمده است که ایشان در گفتوگوی خود با امام حسین(ع) در عصر تاسوعا از خطاب «یا اخی» و یا همان «برادرم» استفاده کردند.[1]
اساساً استفاده از عناوینی؛ نظیر «برادرم»، «پدرم» و ... در میان اعضای خانواده، عاطفیتر از عناوین و القاب احترامآمیز و تشریفاتی است.
روایت ذیل نیز شاهدی بر این مدعا است:
از حضرت فاطمه زهرا(س) نقل است: هنگامی که آیه 63 سوره نور نازل شد که شما پیامبر(ص) را مانند دیگران مخاطب قرار نداده، (بلکه با احترام از ایشان یاد کنید)، برایم دشوار بود که به پدرم بگویم «پدر جان»! و حضرتشان را با عبارت «یا رسول الله» صدا میکردم.
روزی پدرم رو به من کرده و فرمود: دخترم! این آیه در مورد تو و مانند تو نازل نشده است. تو از من هستی و من از تو هستم! این آیه خطاب به افراد جفاکار و متکبر است! از این بعد با همان «پدر جان» صدایم کن، چون هم بیشتر به دلم مینشیند و هم خدا از آن راضیتر است. [2]
2. گرچه احترام به ائمه اطهار(ع) امری واجب و پسندیده است، اما ذکر نام امام بدون عناوین احترامآمیز، همواره دلالت بر بیاحترامی نمیکند. برای نمونه؛ در روایات بسیاری، اصحاب ائمه از سید الشهداء(ع) تنها با نام «حسین» یاد میکردند و واکنشی منفی از امامان مشاهده نشده است: «عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَ ...»؛ زید بن شحام میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: کسی که قبر حسین! را زیارت کند ثوابش چیست؟
آنحضرت فرمود:«مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت نماید». زید شحام گفت: برای کسی که یکی از شما اهل بیت را زیارت کند، چه پاداشی در نظر گرفته شده؟ فرمودند: «مثل کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است».[3]
3. استفاده امروزه مداحان از نام مبارک امام حسین(ع) را میتوان از دو منظر بررسی کرد:
الف. در بسیاری موارد این اسم تنها برای ایجاد آهنگ در مداحی مورد استفاده قرار میگیرد؛ نفس آهنگین کردن مداحیها، عمل مناسبی بوده و طبیعتاً در جذب بیشتر افراد مؤثّر خواهد بود، اما اینکه از این نام به گونهای استفاده گردد که تنها نوع آهنگ، برجسته شده و خود نام، تحت الشعاع آهنگ قرار گیرد، مورد پذیرش نیست.
ب. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ إِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا ذُکِرَ اللَّه»؛ همانا ذکر ما از اذکار الهی است و زمانی که ما یاد شویم (چون برگزیده خداییم) خدا نیز یاد شده است؛[4] بر این اساس، اگر مداحی نام امام حسین(ع) را به این قصد، بر زبان آورده و تکرار کند، ایرادی متوجه او نخواهد بود، اگرچه با صدایی زیبا باشد. [1] . «و قال العبّاس بن علی [علیه السّلام]: یا اخی: أتاک القوم!»؛ برادرم: لشکر به طرف شما آمده است. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی، ص 193، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 90، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [2] . شامی، یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص 462، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1420 ق. [3] . ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص 147، نجف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 186، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا این نظر فقهی مورد قبول حضرتعالی هست که هر شخص باید به امام زمان خود اقتدا کند به اینگونه که امام حسین (علیه السلام) در زمان مولا علی (علیه السلام) و حضرت امام حسن (علیه السلام) به این دو امام زمان خود اقتدا کرده و مردم دوره هر امام به امام زمان خود به این علت است که مقام حضرت سلمان از ابوذر بالاتر و حضرت مقداد از سلمان بالاتر زیرا به میزان اقتدا و اطاعت از امام زمان خود دارای درجه ای از ایمان می باشند بنابر این ما باید در زمان غیبت مولا صاحب الزمان (عج) به ایشان اقتدا کرده و در پس پرده غیبت سطح فکری فرهنگی مذهبی خود را بالا برده و خود و به طبع مردم و جامعه را آماده ظهور کنیم؟ اگر این نظر را قبول ندارید لطفا دلایل خود را بیان نمایید؟ با توجه به روایتی از امام صادق (علیه السلام) در مقدمه صحیفه سجادیه که هر قیامی تا قبل از قیام قائم آل محمّد(ص) بر اندوه ما و شیعیان ما می افزاید و در طوفان بلا هلاک می شود، نظریه فقهی سوال اول تعمیم داده نمی شود زیرا نمونه بارز آن انقلاب ما می باشد که بسیاری از شیعیان در جریان انقلاب و بعد از ان در 8 سال جنگ به شهادت رسیده و مسلماً قلب مولا صاحب الزّمان (عج) را به درد آورده و حال نیز به حقوق اشخاص منتقد تجاوز و به آنان برچسب بی دینی زده می شود که این عمل بدینجا رسیده که خیل عظیمی از مردم دین گریز و بعضاً منکر امام زمان (عج) شده اند و مطمئناً این نیز قلب امام زمان(ع) را به درد می آورد. آخر این انقلاب چه ثمره ایی داشت برای ما؟ لطفاً منطقاً جواب دهید؟ اگر این نظریه ها را رد می کنید پس حال که مردم به خیابانها آمده اند کار درستی است؟
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.