خانواده به عنوان یکی از موضوعات مهم احکام اجتماعی اسلام، بسیار مورد توجه و تأکید آیات و روایات بوده است. خانواده از معدود مسائل اجتماعی است که جزئیات بسیاری از آن در اسلام مطرح شده است که برخی برای شکل‌گیری، برخی برای استحکام و برخی دیگر برای جلوگیری از فروپاشی این مهم می‌باشد. هر خیانتی ناپسند است امّا زمانی که در بنیان خانواده قرار گیرد، زشتی دو صد چندان خواهد داشت که آسیب‌های فردی و اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد. در مورد زنای محصنه (زن شوهردار) نکاتی وجود دارد که در ذیل بدان می‌پردازیم: 1. حکم زنای محصنه، سنگسار است.[1] 2. بحث سنگسار در زمانی است که ماجرای زنا علنی شده و چهار شاهد (با شرایط سختی که وجود دارد) بر این موضوع شهادت دهند و یا این‌که یکی از طرفین در پیش قاضی، بر این امر اقرار کنند. اما حکم دیگری در این موضوع وجود دارد و در هر صورت باید اجرا شود؛ چه در صورت اثبات زنا در دادگاه و چه در غیر آن: «زن شوهردار اگر زنا دهد، به مرد زنا کننده حرام ابدی می‌شود».[2] 3. مخاطب این حکم عموماً دو طرف زنا می‌باشند و کم اتفاق می‌افتد که به حکم قضایی منجر شود؛ زیرا عموماً این عمل تنها میان خود طرفین باقی ‌مانده و کسی از آن اطلاع پیدا نمی‌کند، آنها خود باید به این وظیفه عمل کرده و در مقابل خداوند جواب دهند و نمی‌توان از نظام قضائی کشور انتظار داشت که این حکم را جز در موارد اثبات در دادگاه، اجرایی کند. 3. منابع احکام الهی محدود به قرآن نیست و منابع دیگری نیز برای استنباط احکام الهی وجود دارد. روایات و عقل (به معنای فقهی آن) نیز از منابعی می‌باشند که احکام بسیاری را ثابت می‌کنند به نحوی که بسیاری از احکام، مورد اتفاق شیعه و سنی می‌باشد ولی در قرآن ذکر نشده است. 4. موضوع مورد بحث نیز چنین می‌باشد و از طریق روایات، آن حکم به دست می‌آید. روایات به صراحت بیان می‌کنند که مرد زنا کننده به زن شوهر دار زنا دهنده، حرام ابدی می‌باشد: امام رضا(ع): «اگر مرد مجرّد یا متأهلی با زن شوهرداری زنا کند و بعد از این‌که این زن از شوهر خود طلاق گرفت و یا این‌که شوهرش مُرد، بخواهد با او ازدواج کند، هرگز به او حلال نمی‌شود و در قیامت به شوهر آن زن گفته می‌شود هر مقدار از حسنات این مرد زانی می‌خواهی بگیر»؛[3] «زمانی که یک مرد با زنی ازدواج کند [و نزدیکی صورت گیرد] و بداند که این زن شوهر دارد، این دو را از یکدیگر جدا می‌کنند و هرگز این دو به یکدیگر حلال نمی‌شوند».[4] 5. حرام ابدی بودن یک مرد و یک زن، تنها در فرض زنا نیست؛ بلکه حتی ازدواج با فرض رسیدن خبر اشتباه مرگ شوهر زن و مشخص شدن اشتباه، آن زن با مردی که جدیداً با او ازدواج کرده حرام ابدی می‌شود با آن‌که هیچ کدام گناهی انجام نداده‌اند. امام باقر(ع): «زمانی که به زنی، خبر فوت شوهرش را بدهند و یا این‌که خبر دهند شوهرش او را طلاق داده و این زن عدّه نگه داشته و ازدواج مجدّدی کند اما (بطلان خبر روشن شده و)شوهر اول بیاید، او بر مرد دوم مقدم بوده (و زن از شوهر دوم جدا شده) ... و مرد دوم هرگز نمی‌تواند با او ازدواج کند».[5] روایات دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارند.[6] 6. در این‌که ازدواج(و نزدیکی) در زمان عده نیز موجب حرمت ابدی می‌شود یا نه، میان فقها اختلافاتی است که البته عموم آنها حکم به حرمت ابدی داده‌اند و روایاتی نیز در این باب وجود دارد: امام باقر(ع): «زنی که در عده شوهر خود می‌باشد و در این زمان با مرد دیگری ازدواج کرد، این دو به یکدیگر حرام ابدی می‌شوند حال عالم به حکم باشد و یا جاهل ... »[7] روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارند.[8] [1] . برای اطلاعات بیشتر ر.ک: 6072؛ توبه و اجرای حد زنا 8263؛ سنگسار در زمان پیامبر (ص) [2] . برای اطلاعات بیشتر ر.ک: 2343؛ زنا با زن شوهردار در عده و حرمت ابدی [3] . «فقه الرضا علیه السلام‏ من زنی بذات بعل محصنا کان أو غیر محصن ثم طلقها زوجها أو مات عنها و أراد الذی زنی بها أن یتزوج بها لم تحل له أبدا و یقال لزوجها یوم القیامة خذ من حسناته ما شئت‏»؛ الفقه المنسوب للإمام الرضا(علیه السلام)، ص 278، مشهد، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1406ق. [4] . «أن الرجل إذا تزوج المرأة و علم أن لها زوجا فرق بینهما و لم تحل له أبدا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 429، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 449، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق. [5] . «أبی جعفر(ع) قال: إذا نعی (خبر فوت) الرجل إلی أهله أو خبروها أنه طلقها فاعتدت ثم تزوجت فجاء زوجها بعد فإن الأول أحق بها من هذا الآخر دخل بها أو لم یدخل بها و لها من الأخیر المهر بما استحل من فرجها قال و لیس‏ للآخر أن‏ یتزوجها أبدا»؛ مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علی‌پناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 9، ص 217، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [6] . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 7، ص 489، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ طوسی، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 3، ص 190، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1390ق. [7] . «أبی عبد الله(ع) قال: إذا تزوج الرجل المرأة فی عدتها و دخل بها لم تحل له أبدا عالما کان أو جاهلا ...»؛ حلّی، یحیی بن سعید، نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه و النظائر، ص 94، قم، منشورات رضی، چاپ اول، 1394ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 20، ص 186، ‌تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. [8] . ر.ک: الکافی، ج ‏5، ص 427؛ شیخ حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة(ع)، ج 7، ص 181، مشهد، آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، 1414ق.
بنابر کدام آیه قرآن یا دلیل عقلانی وقتی کسی بعد از زنا با زن شوهردار، توبه میکند و بر آن میماند، ازدواجش با همان زن که از شوهرش طلاق گرفته حرام است؟ خدا بر این گناه بزرگ جای بخشش گذاشته چگونه بنده خدا آنرا نمیبخشد؟! (اشاره بر توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج 2، ص 471، مسئله 2401،2402،2403)؛ لطفاً مرا قانع کنید.
خانواده به عنوان یکی از موضوعات مهم احکام اجتماعی اسلام، بسیار مورد توجه و تأکید آیات و روایات بوده است. خانواده از معدود مسائل اجتماعی است که جزئیات بسیاری از آن در اسلام مطرح شده است که برخی برای شکلگیری، برخی برای استحکام و برخی دیگر برای جلوگیری از فروپاشی این مهم میباشد.
هر خیانتی ناپسند است امّا زمانی که در بنیان خانواده قرار گیرد، زشتی دو صد چندان خواهد داشت که آسیبهای فردی و اجتماعی بسیاری را به دنبال دارد.
در مورد زنای محصنه (زن شوهردار) نکاتی وجود دارد که در ذیل بدان میپردازیم:
1. حکم زنای محصنه، سنگسار است.[1]
2. بحث سنگسار در زمانی است که ماجرای زنا علنی شده و چهار شاهد (با شرایط سختی که وجود دارد) بر این موضوع شهادت دهند و یا اینکه یکی از طرفین در پیش قاضی، بر این امر اقرار کنند. اما حکم دیگری در این موضوع وجود دارد و در هر صورت باید اجرا شود؛ چه در صورت اثبات زنا در دادگاه و چه در غیر آن: «زن شوهردار اگر زنا دهد، به مرد زنا کننده حرام ابدی میشود».[2]
3. مخاطب این حکم عموماً دو طرف زنا میباشند و کم اتفاق میافتد که به حکم قضایی منجر شود؛ زیرا عموماً این عمل تنها میان خود طرفین باقی مانده و کسی از آن اطلاع پیدا نمیکند، آنها خود باید به این وظیفه عمل کرده و در مقابل خداوند جواب دهند و نمیتوان از نظام قضائی کشور انتظار داشت که این حکم را جز در موارد اثبات در دادگاه، اجرایی کند.
3. منابع احکام الهی محدود به قرآن نیست و منابع دیگری نیز برای استنباط احکام الهی وجود دارد. روایات و عقل (به معنای فقهی آن) نیز از منابعی میباشند که احکام بسیاری را ثابت میکنند به نحوی که بسیاری از احکام، مورد اتفاق شیعه و سنی میباشد ولی در قرآن ذکر نشده است.
4. موضوع مورد بحث نیز چنین میباشد و از طریق روایات، آن حکم به دست میآید. روایات به صراحت بیان میکنند که مرد زنا کننده به زن شوهر دار زنا دهنده، حرام ابدی میباشد:
امام رضا(ع): «اگر مرد مجرّد یا متأهلی با زن شوهرداری زنا کند و بعد از اینکه این زن از شوهر خود طلاق گرفت و یا اینکه شوهرش مُرد، بخواهد با او ازدواج کند، هرگز به او حلال نمیشود و در قیامت به شوهر آن زن گفته میشود هر مقدار از حسنات این مرد زانی میخواهی بگیر»؛[3] «زمانی که یک مرد با زنی ازدواج کند [و نزدیکی صورت گیرد] و بداند که این زن شوهر دارد، این دو را از یکدیگر جدا میکنند و هرگز این دو به یکدیگر حلال نمیشوند».[4]
5. حرام ابدی بودن یک مرد و یک زن، تنها در فرض زنا نیست؛ بلکه حتی ازدواج با فرض رسیدن خبر اشتباه مرگ شوهر زن و مشخص شدن اشتباه، آن زن با مردی که جدیداً با او ازدواج کرده حرام ابدی میشود با آنکه هیچ کدام گناهی انجام ندادهاند.
امام باقر(ع): «زمانی که به زنی، خبر فوت شوهرش را بدهند و یا اینکه خبر دهند شوهرش او را طلاق داده و این زن عدّه نگه داشته و ازدواج مجدّدی کند اما (بطلان خبر روشن شده و)شوهر اول بیاید، او بر مرد دوم مقدم بوده (و زن از شوهر دوم جدا شده) ... و مرد دوم هرگز نمیتواند با او ازدواج کند».[5] روایات دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارند.[6]
6. در اینکه ازدواج(و نزدیکی) در زمان عده نیز موجب حرمت ابدی میشود یا نه، میان فقها اختلافاتی است که البته عموم آنها حکم به حرمت ابدی دادهاند و روایاتی نیز در این باب وجود دارد: امام باقر(ع): «زنی که در عده شوهر خود میباشد و در این زمان با مرد دیگری ازدواج کرد، این دو به یکدیگر حرام ابدی میشوند حال عالم به حکم باشد و یا جاهل ... »[7] روایات دیگری نیز در این زمینه وجود دارند.[8] [1] . برای اطلاعات بیشتر ر.ک:
6072؛ توبه و اجرای حد زنا
8263؛ سنگسار در زمان پیامبر (ص) [2] . برای اطلاعات بیشتر ر.ک:
2343؛ زنا با زن شوهردار در عده و حرمت ابدی [3] . «فقه الرضا علیه السلام من زنی بذات بعل محصنا کان أو غیر محصن ثم طلقها زوجها أو مات عنها و أراد الذی زنی بها أن یتزوج بها لم تحل له أبدا و یقال لزوجها یوم القیامة خذ من حسناته ما شئت»؛ الفقه المنسوب للإمام الرضا(علیه السلام)، ص 278، مشهد، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1406ق. [4] . «أن الرجل إذا تزوج المرأة و علم أن لها زوجا فرق بینهما و لم تحل له أبدا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 429، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، ص 449، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق. [5] . «أبی جعفر(ع) قال: إذا نعی (خبر فوت) الرجل إلی أهله أو خبروها أنه طلقها فاعتدت ثم تزوجت فجاء زوجها بعد فإن الأول أحق بها من هذا الآخر دخل بها أو لم یدخل بها و لها من الأخیر المهر بما استحل من فرجها قال و لیس للآخر أن یتزوجها أبدا»؛ مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 9، ص 217، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [6] . شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 7، ص 489، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ طوسی، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، مصحح، موسوی خرسان، حسن، ج 3، ص 190، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1390ق. [7] . «أبی عبد الله(ع) قال: إذا تزوج الرجل المرأة فی عدتها و دخل بها لم تحل له أبدا عالما کان أو جاهلا ...»؛ حلّی، یحیی بن سعید، نزهة الناظر فی الجمع بین الأشباه و النظائر، ص 94، قم، منشورات رضی، چاپ اول، 1394ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 20، ص 186، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. [8] . ر.ک: الکافی، ج 5، ص 427؛ شیخ حر عاملی، هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة(ع)، ج 7، ص 181، مشهد، آستانة الرضویة المقدسة، مجمع البحوث الإسلامیة، چاپ اول، 1414ق.
- [سایر] 1- آیا در قرآن کریم در مورد تقسیم بندی زنای محصنه و غیر محصنه مستنداتی وجود دارد ؟ 2- نظرتان در مورد آیات زیر و خطبه حضرت رسول(ص) چیست: الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلاَ تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنْ الْمُؤْمِنِینَ. الزَّانِی لاَ یَنکِحُ إلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَا إِلاَّ زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ [سورهی النور، آیات 2- 3] ترجمه: زن زناکار و مرد زناکار، به هرکدامشان صد تازیانه بزنید، و اگر به الله و روز دیگر ایمان دارید نباید که شما را نسبت به ایشان ترحمی بگیرد؛ و باید که شکنجهشان را گروهی از مؤمنین نظاره کنند. مرد زناکار بهجز با زن زناکار یا زن مشرک نکاح نمیکند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک نکاح نمیکند؛ این برای مؤمنین حرام است. دربارهی زن شوهرداری که مرتکب عمل منافی عفت شود، در قرآن تصریح شده که شوهرش باید چهار گواه بیاورد که عمل را به چشم دیدهاند، و آنوقت زن را درخانه نگاه دارد. و تأکید شد که مرد و زنی که مرتکب فحشاء میشوند باید مجازات بدنی بشوند، ولی اگر توبه کردند کسی حق ندارد مجازاتشان کند: وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلاً. وَاللَّذَانِ یَأْتِیَانِهَا مِنْکُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ تَوَّابًا رَحِیمًا [سورهی النساء، آیات 15- 16] ترجمه: آنهائی از زنانتان که مرتکب فحشاء میشوند چهار گواه ازخودتان بر آنها بگیرید. پس اگر گواهی دادند [که عمل را به چشم دیدهاند] ایشان (یعنی زنان مرتکب فحشاء) را درخانه نگاه دارید تا ایشانرا مرگ برگیرد یا خداوند برایشان راهی ایجاد کند. و دوتنی که مرتکب آن میشوند آزارشان بدهید؛ ولی اگر توبه کردند و اصلاح شدند دست از آنها بدارید که خداوند توبهپذیر و مهربان است. چنانکه میبینیم، درآخر این آیه گفته شده است که کسی که مرتکب فحشاء بشود، اگر پشیمان شود و ازکردهاش توبه کند، یعنی تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب چنان عملی نگردد، نباید مجازات بشود. پیامبر اکرم دوماه پیش از وفاتش، درخطبهی حجه الوداع- که آخرین سخنرانی عمومی پیامبر است- مجازات زنان شوهرداری که مرتکب عمل منافی عفت شوند را چنین مقرر کرد: أما بعد: أیها الناس، فإن لکم علی نسائکم حقاً، ولهن علیکم حقاً. لکم علیهن أن لا یوطئن فرشکم أحدا تکرهونه، وعلیهن أن لا یأتین بفاحشة مبینة. فإن فعلن فإن الله قد أذن لکم أن تهجروهن فی المضاجع وتضربوهن ضربا غیر مبرح. فإن انتهین فلهن رزقهن وکسوتهن بالمعروف. ترجمه: ای مردم! شما را بر زنانتان حقی است و ایشان را بر شما حقی است. حق شما برآنها آنست که بر گلیمتان کسی را که اکراه داشته باشید راه ندهند، و برآنها است که مرتکب فحشای قابل اثبات نشوند؛ اگر شدند خداوند به شما اجازه داده است که بسترشان را ازخودتان دور کنید و بزنیدشان به نحوی که آسیب جسمی نبینند. پس اگر دست برداشتند حق دارند که روزی و پوشاکشان را طبق عرف دریافت دارند. این آخرین حکمی است که پیامبر دربارهی زنان شوهرداری که مرتکب زنا شوند صادر کرده است. پس ازاین سخنرانی، نزول وحی برای همیشه متوقف گردید؛ و دراینجا بود که آخرین آیهی قرآن نازل شده تأکید کرد که امروز دین اسلام به پایهی کمال رسیده است (الیَومِ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم). تنها حکمی که برای زن شوهردارِ مرتکب خطای منافی عفت دراین سخنرانی مقرر شده آنست که شوهرش باید به او فشار بیاورد تا دست از خطاکاری بردارد؟.3.-اگر زانی یا زانیه در سفر باشد و همسرش در دسترس نباشد حکمش چیست. 4-اگرزنای محصنه در خفا صورت گیرد و توبه کنند آیا نوع گناه بخشودنی است؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552