اولاً: حدیثی که صریح در مضمون پرسش باشد،‌ در منابع حدیثی معتبر یافت نشد. ثانیاً: حتی اگر حدیثی با این مضمون یافت شود؛ بر اساس معیارهایی که برای پذیرش احادیث وجود دارد قابل پذیرش نیست؛[1] زیرا حدیث‌شناسان با استناد به سخنان معصومان، اولین شرط پذیرش حدیث را، عدم مخالفت و تضاد نداشتن با قرآن بیان کرده‌اند.[2] در حالی که آنچه به عنوان روایت مطرح شده مضمون آن صراحتاً با آیات قرآن در تضاد است؛ مثلاً خداوند در قرآن بیان می‌دارد که، هدف از خلقت انسان عبادت و بندگی خداوند است.[3] چگونه ممکن است که خداوند هدف خودش را از خلقت انسان، عبادت قرار داده و از سوی دیگر بگوید اگر قومی بر روی زمین باشند که تمام احکام خدا را بدون کمی و کاستی انجام دهند این قوم را هلاک ‌کرده و از صحنه روزگار محو می‌کند. بنابراین، چنین مضمونی با اصول مبانی کلی دین در تضاد و ناسازگاری است. البته حدیثی در منابع روایی به این مضمون آمده: «اگر شما پس از گناه استغفار نکنید خداوند کسانی را خلق می‌کند که پس از گناه استغفار می‌کنند».[4] معنای این حدیث، صراحت در مطلبی که در پرسش آمده ندارد؛ زیرا مفاد و معنای این حدیث لزوم استغفار، توبه و بندگی خدا است. به دیگر سخن؛ مفاد و معنای این حدیث، آن است که اگر در زمین هیچ قومی نباشند که اهل استغفار باشند، خداوند همه اهل زمین را نابود می‌کند و بجای آنان کسانی که اهل استغفار هستند می‌آفریند. [1] . ر.ک: مدیر شانه‌چی، کاظم، علم الحدیث و درایة الحدیث، ص 109 - 110 و 123، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1362ش. [2] . کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 1، ص 69، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص‏) إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ فَدَعُوهُ». حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 92، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق: «قَرَأْتُ فِی کِتَابٍ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّهُ سَیَکْذِبُ عَلَیَّ کَاذِبٌ کَمَا کَذَبَ عَلَی مَنْ کَانَ قَبْلِی، فَمَا جَاءَکُمْ عَنِّی مِنْ حَدِیثٍ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ حَدِیثِی، وَ مَا خَالَفَ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ فَلَیْسَ مِنْ حَدِیثِی». [3] . ر.ک: «هدف خلقت»، سؤال 76؛ «هدف از خلقت انسان»، سؤال 652. [4] . البته این مضمون بخشی از حدیث است که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «وَ لَوْ لَا أَنَّکُمْ تُذْنِبُونَ‏ فَتَسْتَغْفِرُونَ‏ اللَّهَ‏ لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّی یُذْنِبُوا ثُمَّ یَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَیَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ‏ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ‏ وَ قَالَ‏ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْه»؛ الکافی، ج 2، ص 424.
در حدیثی از رسول خدا(ص) وارد شده است که؛ (خداوند فرمود: اگر قومی بر روی زمین باشند که تمام احکام خدا را بدون کمی و کاستی انجام دهند من این قوم را هلاک میکنم و از صحنه روزگار محو میکنم و قومی را میآورم که گناه کنند و از کرده خود پشیمان شده و توبه کنند)؛ آیا این حدیث موثّق و معتبر میباشد و در صورت معتبر بودن، آیا با مبانی و عقاید مهدویت که ملتزم به واجد بودن و انجام فرامین و احکام الهی باشد در تضاد نیست؟ منظور و حکمت خداوند در این مورد چه میباشد؟
اولاً: حدیثی که صریح در مضمون پرسش باشد، در منابع حدیثی معتبر یافت نشد.
ثانیاً: حتی اگر حدیثی با این مضمون یافت شود؛ بر اساس معیارهایی که برای پذیرش احادیث وجود دارد قابل پذیرش نیست؛[1] زیرا حدیثشناسان با استناد به سخنان معصومان، اولین شرط پذیرش حدیث را، عدم مخالفت و تضاد نداشتن با قرآن بیان کردهاند.[2] در حالی که آنچه به عنوان روایت مطرح شده مضمون آن صراحتاً با آیات قرآن در تضاد است؛ مثلاً خداوند در قرآن بیان میدارد که، هدف از خلقت انسان عبادت و بندگی خداوند است.[3] چگونه ممکن است که خداوند هدف خودش را از خلقت انسان، عبادت قرار داده و از سوی دیگر بگوید اگر قومی بر روی زمین باشند که تمام احکام خدا را بدون کمی و کاستی انجام دهند این قوم را هلاک کرده و از صحنه روزگار محو میکند. بنابراین، چنین مضمونی با اصول مبانی کلی دین در تضاد و ناسازگاری است.
البته حدیثی در منابع روایی به این مضمون آمده: «اگر شما پس از گناه استغفار نکنید خداوند کسانی را خلق میکند که پس از گناه استغفار میکنند».[4] معنای این حدیث، صراحت در مطلبی که در پرسش آمده ندارد؛ زیرا مفاد و معنای این حدیث لزوم استغفار، توبه و بندگی خدا است. به دیگر سخن؛ مفاد و معنای این حدیث، آن است که اگر در زمین هیچ قومی نباشند که اهل استغفار باشند، خداوند همه اهل زمین را نابود میکند و بجای آنان کسانی که اهل استغفار هستند میآفریند. [1] . ر.ک: مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث و درایة الحدیث، ص 109 - 110 و 123، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1362ش. [2] . کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ج 1، ص 69، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ عَلَی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ». حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 92، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1413ق: «قَرَأْتُ فِی کِتَابٍ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِنَّهُ سَیَکْذِبُ عَلَیَّ کَاذِبٌ کَمَا کَذَبَ عَلَی مَنْ کَانَ قَبْلِی، فَمَا جَاءَکُمْ عَنِّی مِنْ حَدِیثٍ وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ حَدِیثِی، وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَلَیْسَ مِنْ حَدِیثِی». [3] . ر.ک: «هدف خلقت»، سؤال 76؛ «هدف از خلقت انسان»، سؤال 652. [4] . البته این مضمون بخشی از حدیث است که پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «وَ لَوْ لَا أَنَّکُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّی یُذْنِبُوا ثُمَّ یَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَیَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ وَ قَالَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْه»؛ الکافی، ج 2، ص 424.
- [سایر] یک روایت یا شاید داستانی از پیامبر(ص) است؛ مردی به نام (خالد) زن جوانی را در کوچههای مدینه دید و از سر هوس و شهوت، به زور او را گرفت و بوسید. زن، ناراحت و خشمگین خدمت پیامبر(ص) رسید و به خاطر این ماجرا، از خالد شکایت کرد. رسول خدا(ص) کسی را به دنبال خالد فرستاد. وقتی آمد، پیامبر حقیقت را از وی جویا شد. خالد به گناه خود اعتراف کرد و سپس گفت: (اگر زن می خواهد قصاص کند حرفی نیست، بیاید قصاص کند(و او هم مرا ببوسد.)) از حرف خنده دار خالد، پیامبر و یارانش به خنده افتادند. آنگاه حضرت رو به خالد کرد و فرمود: (آیا دیگر این کار را نمیکنی؟) خالد عرض کرد: (نه، به خدا قسم دیگر این کار را نمیکنم ای رسول خدا) و به این تعهد، پیامبر خالد را بخشید. (منبع: لبخند ستاره ها اثر غلامرضا حیدری ابهری). سؤال این است که؛ آیا این روایت درست است و منبع آن معتبر است؟ و اگر معتبر است؛ چرا پیامبر به گناه بندهای میخندند؟
- [سایر] آیا حضرت محمد (ص) اجازه تجاوز جنسی به زنان غیر مسلمان را داده است. من واقعا شوکه شدم وقتی متوجه شدم که حضرت محمد (ص) چنین اجازه ای را داده است. "زمانی که سپاه محمد (ص) لشکر کفر را نابود کرد، به تاراج غنایم جنگی و نیز به تجاوز به زنان روی آوردند. آنچه در ذیل می آید بیانگر آن است که چگونه یک فرد مسلمانی که در حال تجاوز جنسی به یک زن غیر مسلمان است و در این هنگام از پیامبر سؤال می کند که آیا می بایست قبل از انزال آلت خود را بیرون بکشد؟ اما پیامبر بجای آن که این شخص را از این عمل نهی کند و انزجار خود را مبنی بر عدم انجام این کار بیان نماید، موقعیت را اتفاقی بیان نموده و پیشنهاد به ارتکاب چنین عملی را می کند و چنین می گوید که اگر خداوند خواهان تولد فرزندی باشد آن امر اتفاق خواهد افتاد و نگران از صرفنظر کردن از چنین امری نباش که اگر فرزندی متولد شود خواست خداوند خواهد بود." این مطلب از مجموع حدیثی است که در شرح و بیان و توصیف محمد و داستان وی بیان گردیده است. این دو حدیث از مجموع سه حدیث معتبری است که فقهای مسلمان آن را به عنوان روایت واقعی از محمد (ص) تأیید نموده اند. این جانب این مطلب را از یک سایت دانشگاهی معتبری که در سطح بالایی است دریافت نمودم. شما می توانید این مطلب را از این آدرس دریافت نمایید: " http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamen...ml#003.034.432" ج 3، کتاب 3، شماره 432. به نقل از ابو سعید الخدری. هنگامی که وی با فرستاده خداوند نشسته بود، او گفت: ای فرستاده خدا! ما زنان اسیر شده ای در جنگ به غنیمت گرفته ایم. و ما نسبت به ارزش و بهای آنها ذینفع هستیم. می خواهیم نظرتان را در خصو ص جماع منقطع (جماعی که قبل از انزال منی از ریختن آن در رحم به طور عمد (به منظور عدم بارداری) جلوگیری شود را گویند.) با آنها بیان فرمایید؟ پیامبر فرمود: "آیا واقعا این کار را انجام داده اید؟ برای تو بهتر آن خواهد بود که این کار را انجام ندهید. نفسی نیست جز آن که خداوند سرنوشت آن را نسبت به موجود بودن تعیین کرده است، و لکن مطمئنا به وجود خواهد آمد. " http://www.usc.edu/dept/MSA/fundamen...l#029.29.32.95" کتاب 29، شماره 29، 32، 95. یحیی این مطلب را به نقل از مالک از ربیع ابن ابی عبدالرحمن از محمد فرزند یحیی ابن حبان از ابن محیریز به این جانب نقل نموده است که گفت: به مسجد رفتم که ابوسعید الخدری را دیدم. در کنار وی نشستم و از ایشان درخصوص جماع منقطع سؤال کردم؟ ابو سعید الخدری گفت: با رسول خداوند صلی الله علیه و آله سفری به سمت بنی المصطلق رفتیم، ما تعدادی اسیر عرب گرفتیم. و بخاطر بی زنی (که برای ما سخت بود) تمایلی به زنان اسیر کردیم. و با فدیه ای که جهت آزادی و خریداری این زندانیان خواستیم، سعی کردیم که جماع منقطعی داشته باشیم. در حالی که پیامبر (ص) بین ما بود، گفتیم که آیا می شود که ما این نوع جماع (منقطع) را داشته باشیم؟ پیامبر در جواب فرمودند: شما نباید به این روش عمل کنید. چرا که نفسی نیست که تا زمان برخاستن موجودیت و هستی را تصرف کند، و لکن آن نفس هستی و موجودیت را بدست خواهد آورد.
- [سایر] با سلام من در یکی از سایت ها مطلب زیر را راجع به غدیر از دیدگاه اهل سنت خواندم، اگر ممکن است این مطلب را توضیح دهید. دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققان اهلتشیع است، مینویسد: در اواخر ذیالقعده سال دهم هجری، پیامبر خدا (ص) با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند، حضرت علی (ع) که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، به رسول خدا پیوست، لشکریانی که از یمن آمده بودند، غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت، مقداری لباس برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید، برآشفت و به جانشین خود گفت: چرا ایشان بدون اجازه من این جامهها را پوشیدهاند؟ وی عرض کرد: من این جامهها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند، حضرت علی (ع) دستور داد تا جامهها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی سخت رنجیدند و شکایت پیش رسول خدا بردند، پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست و خطبهای ایراد فرموده، در آن میان فرمود: (ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سختگیرتر از آن است که بتوان از او گله کرد. پس از ادای مراسم حج، رسول خدا (ص) با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت. در هجدهم ذیالحجه سال دهم هجری در راه، به آبگیری بنام "غدیرخم" که نزدیک محلی بنام "جحفه" بود رسید، مسلمانان در آن جا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند.... سپس پیامبر، خطبهای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه). همه عامه و خاصه (سنی و شیعه) این حدیث را نقل کردهاند، منتها محدثان عامه، آن را مربوط به نارضایتی لشکریان علی از او میدانند و محدثان شیعه، مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی] همچنین ابوالفتوح رازی از علمای اهلتشیع، علت نارضایتی بعضی از صحابه با حضرت علی را بیان کرده و مینویسد: ایشان - عدهای از حاضران در حجة الوداع - شکایت حضرت علی را با رسول خدا (ص) کردند از آنچه در دلشان بود. رسولالله (ص) فرمودند: علی صواب کرده. و چون آنان از کینه و بد دلی نسبت به علی خودداری نکردند، رسولالله به خبر آمده و طی خطبهای فرمودند: (ارفعوا السنتکم عن علی، فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه). (زبانتان را از علی کوتاه کنید که او مرد درشتی است در ایمان به ذات خدا و در دین خدا مداهنه نمیکند)، مردمان چون خشم رسولالله و مبالغه او بدیدند، زبان کوتاه کردند، چون رسول خدا حج بگذارد و برگشت، در راه به جایی رسید آن را "غدیرخم" گویند، خطبهای بلیغ برای مردم خواند و تمام احکام خدا را که قبلا به مردم رسانیده بود، دوباره بازگو کرد و در آخر خطبه، حدیث (من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) برای رفع کدورت و غرض ایجاد محبت او در قلب مسلمانان بیان فرمود. (تفسیر ابوالفتوح، سوره مائده، ص191).