آنچه در پرسش آمده؛ مربوط به جنایات سعید بن عاص در زمان خلافت عمر بن خطاب است که مردم شهر طمیسه (یکی از مناطق مازندران) را قتل عام کرد.[1] ابن اثیر درباره این قتل عام چنین می‌گوید: «سعید بن عاص به گرگان رسید، اهل گرگان با پرداخت دویست هزار [درهم] با او صلح نمودند. بعد از آن طمیسه را قصد کرد، تمام آن شهرها از بلاد طبرستان به‌شمار می‌آمد و همه بهم پیوسته و آباد بود. که طمیسه بندری در ساحل بود مردم آن بندر با سعید نبرد کردند [و شدت‏ جنگ باعث شد] که نماز خوف را بخواند؛ زیرا حذیفه وضع (استحکام) آن شهر را برای او شرح داده بود. نماز را در حال جنگ خواند که مردم در نبرد بودند سعید هم در آن روز یک مرد جنگی را با شمشیر زد که ضربت بر گردن او بود و گردن را با مرفق دست از تن جدا کرد. اهل شهر را هم سخت محاصره کرد آنها امان خواستند و به آنها امان داد. به‌شرط این‌که یک تن از آنها کشته نشود (که متبادر به آن بود که همگی در امانند) حصار را گشود و تمام آنها را کشت غیر از یک تن».[2] به عبارتی سعید بن عاص در کلام خود خدعه و نیرنگ به‌کار برد؛ یعنی معنایی از «یک تن کشته نشود» را اراده کرد که بر اساس آن، تنها یک تن کشته نشد ولی بقیه به قتل رسیدند و این یکی از خیانت‌ها محسوب می‌شود که تا آن موقع هرگز در زمان عمر واقع نشده بود. ثانیاً: اما در زمان حکومت امام علی(ع) مشاهده می‌کنیم که اصل در برخورد با مخالفان بر رأفت و رحمت و مهربانی است و برخورد تند و خشن حالت استثنایی داشته و تنها از روی ناچاری انجام می‌شود. البته باید توجه داشت که اگر گروهی در مقابل حکومت آن‌حضرت اقدام به حرکت مسلحانه می‌نمودند یا به جان و مال و حقوق دیگران تجاوز می‌کردند یا مرتکب جرمی می‌شدند که مستحق مجازات و کیفر بوده و یا با دشمن همکاری می‌کردند، امیرالمؤمنین(ع) در مقابل آنان به شدیدترین وجه اقدام می‌نمود. اما این قتل عام و کار اشتباه سعید بن عاص در زمان حکومت و خلافت امام علی(ع) انجام نگرفته بود. ثالثاً: این‌گونه نبوده که امام علی(ع) نسبت به مشکلات غیر مسلمانان و غیر عربها بی‌تفاوت باشد. تأکیدی که حضرت علی(ع) بر حفظ حقوق آنان داشتند در تاریخ ثبت شده است که در این‌جا به ذکر دو نمونه بسنده می‌شود: 1. «به من خبر رسیده مهاجمی از آنان(لشکر غارتگر شام) بر زن مسلمان و زن دیگری که در پناه اسلام بود تاخته و خلخال و دست‌بند و گردن‌بند و گوشواره آنها را به یغما برده، و آنان در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دل‌سوزی راهی نداشتند، آن‌گاه این غارتگران‏ با غنیمت بسیار باز گشته، در حالی که یک نفر از آنها هم زخمی برنداشته و یا به هلاکت نرسید. اگر بعد از این حادثه، مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر من شایسته است».[3] 2 . عباد بن عبد اللّه اسدی گوید: روز جمعه‌ای در مسجد نشسته بودم و حضرت علی(ع) بر منبری ساخته از آجر سخن می‌راند و صعصعة بن صوحان هم در آن‌جا بود. اشعث به مسجد آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! این غیرعربهای سرخ‌روی بر ما غلبه یافته‌اند و تو خود می‌بینی. علی(ع) از این سخن، به شدت خشمگین شد. ابن صوحان با خود گفت: امروز معلوم خواهد شد که عرب را چه پایه و منزلت است؟! علی(ع) خطاب به جمعیت فرمود: «چه کسی مرا از کیفر دادن به این مردم دارای اندام بزرگ که تا نیمروز بر بستر خود می‌غلتند معذور می‌دارد در حالی که قومی‏ برای شب‌زنده‌داری از بستر خود پهلو تهی می‌کنند؟ مرا می‌گویی که آنان را طرد کنم و از ستمکاران گردم. سوگند به کسی که دانه را رویانید و جانداران را بیافرید که از محمد(ص) شنیدم که می‌گفت: به خدا قسم آنان با شما [عرب‌ها] به مبارزه برخواهند خاست تا به دین بازگردید همچنان که شما در آغاز با آنان مبارزه می‌کردید تا به دین درآیند».[4] [1] . ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ‏3، ص 109 – 110، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏4، ص 269، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [2] . الکامل فی التاریخ، ج ‏3، ص 109 – 110. [3] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، مصحح، صبحی صالح، خطبه 27، ص 69 – 70، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج ‏2، ص 476، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق. [4] . الغارات، ج ‏2، ص 498 – 499.
سؤال در ارتباط با حضرت امام علی(ع) با سعد بن عاص است؛ امام علی از او خواست با ایشان بیعت کنند که طفره رفت. سعد بن عاص، جنایات زیادی در ایران انجام داد، از جمله در شهر طمیسه با وعده اینکه یک تن را پس از تسلیم شدن نکشد مردم شهر را خام کرد و تا تسلیم شدند همه را قتل عام کرد جز یک تن. چرا حضرت علی(ع) که منادی عدالت انسانی است چشم بر روی جنایاتش بست؟ و با اینکه خلیفه بود کاری به کارش نداشت؟! حالا اگر امام حسین(ع) را پسر ایشان عمر بن سعد شهید کرده با این حساب ما هم باید بیخیال شویم. اعراب هر جنایتی که کردند هوای هم را داشتند فقط اگر پای خودشان وسط بود آنجا صدایشان در میآمد اگر غیر عرب به ناحق کشته میشد بیخیالش میشدند فقط به این دلیل که طرف عرب نبود؟
آنچه در پرسش آمده؛ مربوط به جنایات سعید بن عاص در زمان خلافت عمر بن خطاب است که مردم شهر طمیسه (یکی از مناطق مازندران) را قتل عام کرد.[1]
ابن اثیر درباره این قتل عام چنین میگوید: «سعید بن عاص به گرگان رسید، اهل گرگان با پرداخت دویست هزار [درهم] با او صلح نمودند. بعد از آن طمیسه را قصد کرد، تمام آن شهرها از بلاد طبرستان بهشمار میآمد و همه بهم پیوسته و آباد بود. که طمیسه بندری در ساحل بود مردم آن بندر با سعید نبرد کردند [و شدت جنگ باعث شد] که نماز خوف را بخواند؛ زیرا حذیفه وضع (استحکام) آن شهر را برای او شرح داده بود. نماز را در حال جنگ خواند که مردم در نبرد بودند سعید هم در آن روز یک مرد جنگی را با شمشیر زد که ضربت بر گردن او بود و گردن را با مرفق دست از تن جدا کرد. اهل شهر را هم سخت محاصره کرد آنها امان خواستند و به آنها امان داد. بهشرط اینکه یک تن از آنها کشته نشود (که متبادر به آن بود که همگی در امانند) حصار را گشود و تمام آنها را کشت غیر از یک تن».[2]
به عبارتی سعید بن عاص در کلام خود خدعه و نیرنگ بهکار برد؛ یعنی معنایی از «یک تن کشته نشود» را اراده کرد که بر اساس آن، تنها یک تن کشته نشد ولی بقیه به قتل رسیدند و این یکی از خیانتها محسوب میشود که تا آن موقع هرگز در زمان عمر واقع نشده بود.
ثانیاً: اما در زمان حکومت امام علی(ع) مشاهده میکنیم که اصل در برخورد با مخالفان بر رأفت و رحمت و مهربانی است و برخورد تند و خشن حالت استثنایی داشته و تنها از روی ناچاری انجام میشود. البته باید توجه داشت که اگر گروهی در مقابل حکومت آنحضرت اقدام به حرکت مسلحانه مینمودند یا به جان و مال و حقوق دیگران تجاوز میکردند یا مرتکب جرمی میشدند که مستحق مجازات و کیفر بوده و یا با دشمن همکاری میکردند، امیرالمؤمنین(ع) در مقابل آنان به شدیدترین وجه اقدام مینمود. اما این قتل عام و کار اشتباه سعید بن عاص در زمان حکومت و خلافت امام علی(ع) انجام نگرفته بود.
ثالثاً: اینگونه نبوده که امام علی(ع) نسبت به مشکلات غیر مسلمانان و غیر عربها بیتفاوت باشد. تأکیدی که حضرت علی(ع) بر حفظ حقوق آنان داشتند در تاریخ ثبت شده است که در اینجا به ذکر دو نمونه بسنده میشود:
1. «به من خبر رسیده مهاجمی از آنان(لشکر غارتگر شام) بر زن مسلمان و زن دیگری که در پناه اسلام بود تاخته و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره آنها را به یغما برده، و آنان در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشتند، آنگاه این غارتگران با غنیمت بسیار باز گشته، در حالی که یک نفر از آنها هم زخمی برنداشته و یا به هلاکت نرسید. اگر بعد از این حادثه، مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر من شایسته است».[3]
2 . عباد بن عبد اللّه اسدی گوید: روز جمعهای در مسجد نشسته بودم و حضرت علی(ع) بر منبری ساخته از آجر سخن میراند و صعصعة بن صوحان هم در آنجا بود. اشعث به مسجد آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! این غیرعربهای سرخروی بر ما غلبه یافتهاند و تو خود میبینی. علی(ع) از این سخن، به شدت خشمگین شد. ابن صوحان با خود گفت: امروز معلوم خواهد شد که عرب را چه پایه و منزلت است؟! علی(ع) خطاب به جمعیت فرمود: «چه کسی مرا از کیفر دادن به این مردم دارای اندام بزرگ که تا نیمروز بر بستر خود میغلتند معذور میدارد در حالی که قومی برای شبزندهداری از بستر خود پهلو تهی میکنند؟ مرا میگویی که آنان را طرد کنم و از ستمکاران گردم. سوگند به کسی که دانه را رویانید و جانداران را بیافرید که از محمد(ص) شنیدم که میگفت: به خدا قسم آنان با شما [عربها] به مبارزه برخواهند خاست تا به دین بازگردید همچنان که شما در آغاز با آنان مبارزه میکردید تا به دین درآیند».[4] [1] . ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 109 – 110، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 4، ص 269، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [2] . الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 109 – 110. [3] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، مصحح، صبحی صالح، خطبه 27، ص 69 – 70، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 476، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق. [4] . الغارات، ج 2، ص 498 – 499.