با توجه به تعریف علم حضوری: (قد یعلم الإنسان بشیء علماً مباشراً من دون توسط شیء بینه وبین المعلوم، الذی یکون حاکیاً له) علم انسان به حالاتش مانند: تشنگی و گرسنگی و شادی و غم و... مگر به واسطه حواسش صورت نمی‌گیرد، و مگر این حواس واسطه ادراک نیستند، حال به نظر می‌رسد این با تعریف علم حضوری در تناقض است.
علم انسان به حالات درونی؛ مانند تشنگی و گرسنگی و .... به واسطه حواس صورت نمی‌گیرد؛ زیرا یا باید با حواس ظاهری صورت گیرد یا حواس باطنی و انسان غیر این دو، حواس دیگری ندارد. اگر حالات درونی انسان با حواس ظاهری یا باطنی درک گردد، باید تشنگی دارای یکی از خواص محسوسات باشد؛ یعنی دارای رنگ، بو، مزه، نرمی و ... در حالی‌که چنین نیست. بنابراین علم و آگاهی انسان به حالات درونی خود از راه علم حضوری است؛ یعنی خود وجود تشنگی پیش نفس ما حاضر است؛ نه این‌که صورتی از آن پیش نفس حاضر باشد و نفس از راه آن صورت، به تشنگی آگاهی یابد.
عنوان سوال:

با توجه به تعریف علم حضوری: (قد یعلم الإنسان بشیء علماً مباشراً من دون توسط شیء بینه وبین المعلوم، الذی یکون حاکیاً له) علم انسان به حالاتش مانند: تشنگی و گرسنگی و شادی و غم و... مگر به واسطه حواسش صورت نمی‌گیرد، و مگر این حواس واسطه ادراک نیستند، حال به نظر می‌رسد این با تعریف علم حضوری در تناقض است.


پاسخ:

علم انسان به حالات درونی؛ مانند تشنگی و گرسنگی و .... به واسطه حواس صورت نمی‌گیرد؛ زیرا یا باید با حواس ظاهری صورت گیرد یا حواس باطنی و انسان غیر این دو، حواس دیگری ندارد. اگر حالات درونی انسان با حواس ظاهری یا باطنی درک گردد، باید تشنگی دارای یکی از خواص محسوسات باشد؛ یعنی دارای رنگ، بو، مزه، نرمی و ... در حالی‌که چنین نیست. بنابراین علم و آگاهی انسان به حالات درونی خود از راه علم حضوری است؛ یعنی خود وجود تشنگی پیش نفس ما حاضر است؛ نه این‌که صورتی از آن پیش نفس حاضر باشد و نفس از راه آن صورت، به تشنگی آگاهی یابد.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین