نسخ در واقع برای جامعه‌ای که در حال انتقال از یک مرحله منحط و پست به مراحل عالی است، امری اجتناب‌ناپذیر است.[1] چه این‌که بسیار می‌شود که انتقال دفعی آموزه‌های دینی غیر ممکن بوده و باید مرحله به مرحله و به تدریج صورت گیرد. به این ترتیب، آیات منسوخ در دوران انتقال، حکم معالجه‌های موقّت را دارند. پس ناسخ و منسوخ به حسب ظاهر با هم منافات دارند، و در واقع تناقضی بین آنها نیست؛ زیرا هر کدام دارای مصلحت خاص خود هستند، اما در ناسخ آن، مصلحت بعد از مصلحتی است که در منسوخ بوده است. هر چند که علم به آیات ناسخ و منسوخ به شکل کامل نزد اهل بیت(ع) قرار دارد، اما بین علمای دین نیز اطلاعاتی در این‌باره وجود دارد، ولی این اطلاعات چندان دقیق نیست؛ از این‌رو برخی از آیاتی که ادعای منسوخ شدنشان مطرح شده، قابل قبول نبوده و نمی‌توان این ادعاها را پذیرفت. یکی از این موارد، آیاتی است که در پرسش بدان اشاره شده است؛ یعنی آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا»[2] که منسوخ نشده است. لذا برخی روایات مربوط به این آیه، به ‌جای منسوخ دانستن آن، به توضیح و تفسیر آن پرداخته‌اند؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: «همه نیکوکاران و بدکاران وارد جهنم می‌شوند، ولی جهنم برای مؤمن سرد و سلامت خواهد بود؛ همان‌طور که آتش نمرود برای ابراهیم(ع) این چنین بود».[3] بنابر این، آیه «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی‏ أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ»[4] ناسخ آیه مذکور نیست، بلکه توضیحی درباره آیه‌ای است که پیش از این آیه آمده است و خطاب به مشرکان می‌فرماید: «شما و آنچه غیر خدا می‌پرستید، هیزم جهنّم خواهید بود و همگی در آن وارد می‌شوید».[5] از آن‌جا که در این آیه آمده است معبود مشرکان نیز به همراه مشرکان وارد جهنم خواهند شد، چنین توهّمی پیش خواهد آمد که افرادی؛ مانند حضرت عیسی و دیگر مخلوقات مؤمن، که معبود مشرکان قرار گرفته‌اند نیز چنین سرنوشتی خواهند داشت؛ از این‌رو آیه «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ...» برای دفع این شبهه آمده است،[6] که می‌فرماید: «[امّا] کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده(مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته می‌شوند». نتیجه این‌که به دلیل محدود و معین بودن موارد نسخ، و خارج ‌بودن هزاران آیه از آیات قرآن از دایره نسخ، برای راستی‌آزمایی زمینه مناسبی را فراهم کرده و وجود آیات ناسخ و منسوخ، نمی‌تواند بهانه‌ای برای فراهم نبودن شرایط راستی‌آزمایی ایجاد کند. [1] . ر.ک: «نسخ در قرآن»، سؤال 547. [2] . مریم، 71. [3] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 353 - 354، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . انبیاء، 101. [5] . «إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ». انبیاء، 98. [6] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 509، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
1. قرآن کریم متن خودش را معجزه میداند و از جمله اعجازهایش را این میداند که از اول تا آخرش اختلافی نیست. 2. اختلاف دوگونه است؛ مستقر و غیر مستقر 3. اختلاف غیر مستقر سریع الزوال اشکالی ندارد و تهافت حساب نمیشود؛ مثل عام و خاص و وارد و مورود و .... 4. اما اختلاف مستقر که بدون اعراض از حرف قبل قابل توجیه نیست همان تهافت و اختلافی است که قرآن از خودش نفی کرده است. 5. در خود قرآن و همچنین در روایات در مورد نسخ و آیات ناسخ و منسوخ صحبت به میان آمده است. 6. بعضی از موارد آیات منسوخ که در روایت شمرده شده است، از جمله آیات الاحکام نیست، بلکه از جمله معارف است مثل این آیه: (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا) که توسط این آیه نسخ شده است: (إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُون). 7. اگر قرار باشد ما این آیات متهافت را هم با عنوان نسخ از اختلاف و تهافت مصون بدانیم که دیگر مصداقی برای اختلاف و تهافت متصور نخواهد بود. اصولا آیا اختلاف غیر از این است که کسی دو تا حرف بزند که یکی نسخ و اعراض از دیگری محسوب شود و با هم قابل جمع نباشند؟ در این صورت ما ابزار راستی آزمایی را از خصم گرفتهایم و بعد میگوییم حالا بیا راستی آزمایی کن!
نسخ در واقع برای جامعهای که در حال انتقال از یک مرحله منحط و پست به مراحل عالی است، امری اجتنابناپذیر است.[1] چه اینکه بسیار میشود که انتقال دفعی آموزههای دینی غیر ممکن بوده و باید مرحله به مرحله و به تدریج صورت گیرد. به این ترتیب، آیات منسوخ در دوران انتقال، حکم معالجههای موقّت را دارند. پس ناسخ و منسوخ به حسب ظاهر با هم منافات دارند، و در واقع تناقضی بین آنها نیست؛ زیرا هر کدام دارای مصلحت خاص خود هستند، اما در ناسخ آن، مصلحت بعد از مصلحتی است که در منسوخ بوده است.
هر چند که علم به آیات ناسخ و منسوخ به شکل کامل نزد اهل بیت(ع) قرار دارد، اما بین علمای دین نیز اطلاعاتی در اینباره وجود دارد، ولی این اطلاعات چندان دقیق نیست؛ از اینرو برخی از آیاتی که ادعای منسوخ شدنشان مطرح شده، قابل قبول نبوده و نمیتوان این ادعاها را پذیرفت. یکی از این موارد، آیاتی است که در پرسش بدان اشاره شده است؛ یعنی آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا»[2] که منسوخ نشده است. لذا برخی روایات مربوط به این آیه، به جای منسوخ دانستن آن، به توضیح و تفسیر آن پرداختهاند؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: «همه نیکوکاران و بدکاران وارد جهنم میشوند، ولی جهنم برای مؤمن سرد و سلامت خواهد بود؛ همانطور که آتش نمرود برای ابراهیم(ع) این چنین بود».[3]
بنابر این، آیه «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنی أُولئِکَ عَنْها مُبْعَدُونَ»[4] ناسخ آیه مذکور نیست، بلکه توضیحی درباره آیهای است که پیش از این آیه آمده است و خطاب به مشرکان میفرماید: «شما و آنچه غیر خدا میپرستید، هیزم جهنّم خواهید بود و همگی در آن وارد میشوید».[5] از آنجا که در این آیه آمده است معبود مشرکان نیز به همراه مشرکان وارد جهنم خواهند شد، چنین توهّمی پیش خواهد آمد که افرادی؛ مانند حضرت عیسی و دیگر مخلوقات مؤمن، که معبود مشرکان قرار گرفتهاند نیز چنین سرنوشتی خواهند داشت؛ از اینرو آیه «إِنَّ الَّذینَ سَبَقَتْ...» برای دفع این شبهه آمده است،[6] که میفرماید: «[امّا] کسانی که از قبل، وعده نیک از سوی ما به آنها داده شده(مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته میشوند».
نتیجه اینکه به دلیل محدود و معین بودن موارد نسخ، و خارج بودن هزاران آیه از آیات قرآن از دایره نسخ، برای راستیآزمایی زمینه مناسبی را فراهم کرده و وجود آیات ناسخ و منسوخ، نمیتواند بهانهای برای فراهم نبودن شرایط راستیآزمایی ایجاد کند. [1] . ر.ک: «نسخ در قرآن»، سؤال 547. [2] . مریم، 71. [3] . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 353 - 354، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق. [4] . انبیاء، 101. [5] . «إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ». انبیاء، 98. [6] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 509، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.