بنده سؤالی فرستادم به مضمون ذیل و پاسخ شما نیز به شرح ذیل است: در این اشکال مجموعه (ب) از 1 تا 10 فرض شده و مجموعه (الف) از 3 تا 5. بعد بیان شد که (تمام غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 داخل در ب یعنی داخل در 1 تا 10 هستند). ولی مشکل همین جا است؛ زیرا تمام غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 داخل ب یعنی داخل در 1 تا 10 نیستند؛ زیرا مثلاً عدد 11، 12، 13 و...، غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 هستند ولی داخل در ب یعنی داخل در 1 تا 10 نیستند. بنابراین قانونی که بیان شد مشکل ندارد. اما در این پاسخ اشکالی هست که دقت نشده است و آن این‌که ما مجموعه 1 تا 10 را مجموعه مرجع گرفته‌ایم. به توضیح ذیل توجه فرمایید: اگر شما مجموع مرجع داشتید که اعضای آن از 1 تا 10 بود و اسم این مجموعه ب و مجموعه الفی داشتید که زیر مجموعه همین مجموعه ب بود و از 3 تا 5 بود؛ حال می‌گوییم (هر زیر مجموعه الفی زیر مجموعه ب است). حال این را نقض تام کنیم: (بعض غ زیر مجموعه عضو الف، غ زیر مجموعه ب است) که این قضیه کاذب می‌شود؛ چون تمام غ الف همگی داخل در ب هستند. اگر شکل هندسی باشد راحت‌تر نشان می‌دادم و این قضیه واضحی است. البته این اشکال به نقض موضوع هم وارد است. شما در دفاع نکاتی فرمودید که منطق دانان مجموعه مرجع را فرض می‌گیرند و... ولی جوابتان قانع کننده نبود؛ چون این توجیهی که فرمودید اولاً استفاده از این قاعده را در علوم ریاضی زیر سؤال بردید و تصریح کردید که کاربرد آن مخدوش است در حالی که ما این قوانین منطق را باید در همه علوم مخصوصاً علوم عقلی مثل ریاضیات نیاز داریم. ثانیاً اگر در علوم ریاضیات هم کاربرد آن‌را نپذیریم حتی در عالم واقع هم مثال‌هایی دیگری می‌توانیم بزنیم که کل مجموعه مرجع را پوشش بدهد؛ مثلاً هر حیوانی دارای موجودیت چه ذهنی و چه خارجی هستند. صادق نقض موضوع: (بعضی از غیر حیوانات دارای موجودیت نیستند) و این کاذب است. البته این مثال را می‌توان تغییر داد و به‌طور کلی هر جا محمول ما مجموعه مرجع را پوشاند این قاعده، جواب کاذب می‌دهد 2. حال به اشکالات دیگر نقض موضوع در این مثال‌ها توجه فرمایید. مثال نقض این قاعده: هیچ ریاضی دانی نمی‌تواند دایره را تربیع کنند. برخی غیر ریاضی دان‌ها می‌توانند دایره را تربیع کنند. و یا هیچ ریاضی دانی، 2 را بزرگ‌تر از 3 نمی‌داند. برخی غیر ریاضی دان‌ها، 2 را بزرگ‌تر از 3 می‌دانند. و یا مثال الهیات: هیچ انسانی خالق خدا نیست. برخی غیر انسان‌ها خالق خدا هستند. در این سه مثال مشاهده می‌شود که صدق سه قضیه پس از اجرای قاعده نقض موضوع تبدیل به کذب شده است.
توجه به چند نکته می‌تواند ما را در حل این اشکال کمک کند: 1. اگر قضیه‌ای با ادله برهانی ثابت شد، ابطال آن فقط از راه ابطال مقدمات آن ممکن است. اما ابطال یک برهان با عدم توانایی در تطبیق آن بر مثال یا مثال‌هایی، صحیح نیست؛ زیرا مثال‌ها به دلیل وجود خصوصیاتی در مصادیق می‌توانند رهزن باشند. 2. در مورد مثال‌هایی که برای ابطال نقض تام موجبه کلیه بیان شده است؛ به این نکته توجه نشده است که نقیض هر چیزی رفع آن است. و اموری که بیان شد نقیض آن نیستند. 3. در بحث نقض موضوع در سالبه کلیه، باید به این نکته توجه داشت که صحت به لحاظ مفهوم در عالم عنوان، مستلزم ثبوت در واقع و وجود خارجی برای آن مفهوم نمی‌باشد؛ زیرا هیچ قضیه‌ای موضوع خودش را اثبات نمی‌کند.  
عنوان سوال:

بنده سؤالی فرستادم به مضمون ذیل و پاسخ شما نیز به شرح ذیل است: در این اشکال مجموعه (ب) از 1 تا 10 فرض شده و مجموعه (الف) از 3 تا 5. بعد بیان شد که (تمام غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 داخل در ب یعنی داخل در 1 تا 10 هستند). ولی مشکل همین جا است؛ زیرا تمام غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 داخل ب یعنی داخل در 1 تا 10 نیستند؛ زیرا مثلاً عدد 11، 12، 13 و...، غیر الف یعنی غیر 3 تا 5 هستند ولی داخل در ب یعنی داخل در 1 تا 10 نیستند. بنابراین قانونی که بیان شد مشکل ندارد. اما در این پاسخ اشکالی هست که دقت نشده است و آن این‌که ما مجموعه 1 تا 10 را مجموعه مرجع گرفته‌ایم. به توضیح ذیل توجه فرمایید: اگر شما مجموع مرجع داشتید که اعضای آن از 1 تا 10 بود و اسم این مجموعه ب و مجموعه الفی داشتید که زیر مجموعه همین مجموعه ب بود و از 3 تا 5 بود؛ حال می‌گوییم (هر زیر مجموعه الفی زیر مجموعه ب است). حال این را نقض تام کنیم: (بعض غ زیر مجموعه عضو الف، غ زیر مجموعه ب است) که این قضیه کاذب می‌شود؛ چون تمام غ الف همگی داخل در ب هستند. اگر شکل هندسی باشد راحت‌تر نشان می‌دادم و این قضیه واضحی است. البته این اشکال به نقض موضوع هم وارد است. شما در دفاع نکاتی فرمودید که منطق دانان مجموعه مرجع را فرض می‌گیرند و... ولی جوابتان قانع کننده نبود؛ چون این توجیهی که فرمودید اولاً استفاده از این قاعده را در علوم ریاضی زیر سؤال بردید و تصریح کردید که کاربرد آن مخدوش است در حالی که ما این قوانین منطق را باید در همه علوم مخصوصاً علوم عقلی مثل ریاضیات نیاز داریم. ثانیاً اگر در علوم ریاضیات هم کاربرد آن‌را نپذیریم حتی در عالم واقع هم مثال‌هایی دیگری می‌توانیم بزنیم که کل مجموعه مرجع را پوشش بدهد؛ مثلاً هر حیوانی دارای موجودیت چه ذهنی و چه خارجی هستند. صادق نقض موضوع: (بعضی از غیر حیوانات دارای موجودیت نیستند) و این کاذب است. البته این مثال را می‌توان تغییر داد و به‌طور کلی هر جا محمول ما مجموعه مرجع را پوشاند این قاعده، جواب کاذب می‌دهد 2. حال به اشکالات دیگر نقض موضوع در این مثال‌ها توجه فرمایید. مثال نقض این قاعده: هیچ ریاضی دانی نمی‌تواند دایره را تربیع کنند. برخی غیر ریاضی دان‌ها می‌توانند دایره را تربیع کنند. و یا هیچ ریاضی دانی، 2 را بزرگ‌تر از 3 نمی‌داند. برخی غیر ریاضی دان‌ها، 2 را بزرگ‌تر از 3 می‌دانند. و یا مثال الهیات: هیچ انسانی خالق خدا نیست. برخی غیر انسان‌ها خالق خدا هستند. در این سه مثال مشاهده می‌شود که صدق سه قضیه پس از اجرای قاعده نقض موضوع تبدیل به کذب شده است.


پاسخ:

توجه به چند نکته می‌تواند ما را در حل این اشکال کمک کند:
1. اگر قضیه‌ای با ادله برهانی ثابت شد، ابطال آن فقط از راه ابطال مقدمات آن ممکن است. اما ابطال یک برهان با عدم توانایی در تطبیق آن بر مثال یا مثال‌هایی، صحیح نیست؛ زیرا مثال‌ها به دلیل وجود خصوصیاتی در مصادیق می‌توانند رهزن باشند.
2. در مورد مثال‌هایی که برای ابطال نقض تام موجبه کلیه بیان شده است؛ به این نکته توجه نشده است که نقیض هر چیزی رفع آن است. و اموری که بیان شد نقیض آن نیستند.
3. در بحث نقض موضوع در سالبه کلیه، باید به این نکته توجه داشت که صحت به لحاظ مفهوم در عالم عنوان، مستلزم ثبوت در واقع و وجود خارجی برای آن مفهوم نمی‌باشد؛ زیرا هیچ قضیه‌ای موضوع خودش را اثبات نمی‌کند.
 





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین