آنچه در پرسش آمده، برداشتی از آیات مختلف و در رأس آنها آیه 64 سوره عنکبوت است؛ خداوند در این آیه می‌فرماید: «این زندگی دنیا جز لهو و لعب (سرگرمی و بازی) چیزی نیست؛ و سرای آخرت زندگی واقعی است، اگر آنها می‌دانستند».[1] خداوند در این آیه شریفه برای این‌که اندیشه انسان‌ها را از افق این زندگی محدود فراتر برد و جهان‌های وسیع‌تری در برابر دید عقل آنها بگشاید، چگونگی زندگی دنیا را در مقایسه با زندگی جاویدان سرای دیگر در یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنا بیان نمود. «لهو» به معنای سرگرمی است. هر کاری که انسان را به خود مشغول و از مسائل اصولی زندگی منحرف ‏کند، لهو است. «لعب» (بازی) به کارهایی می‌‏گویند که دارای یک نوع نظم خیالی برای یک هدف خیالی است. در لعب و بازی یکی شاه می‌‏شود، و دیگری وزیر، یکی فرمانده لشگر و دیگری قافله، یا دزد، و بعد از درگیری‌‏ها وقتی بازی به پایان می‌‏رسد، می‌‏بینیم همه نقش‌ها خواب و خیال بوده است. قرآن کریم می‌‏گوید: زندگی دنیا یک نوع سرگرمی و بازی است. مردمی جمع می‌‏شوند و به پندارهایی دل می‌بندند، بعد از چند روزی پراکنده می‌‏شوند، و در زیر خاک پنهان می‌‏گردند، سپس همه چیز به دست فراموشی سپرده می‌‏شود. اما حیات حقیقی که فنایی در آن نیست، نه درد و رنج و ناراحتی و نه ترس و دلهره در آن وجود دارد و نه تضاد و تزاحم، تنها حیات آخرت است، ولی اگر انسان بداند و اهل دقت و تحقیق باشد. آنها که دل به این زندگی می‌‏بندند و به زرق و برق آن مفتون و دلخوش می‌شوند کودکانی بیش نیستند، هر چند سالیان دراز از عمر آنها می‌گذرد. اما «سرای آخرت» عین زندگی و حیات است، گویی حیات از همه ابعاد آن می‌‏جوشد، و چیزی جز «زندگی» در آن نیست.[2] به بیان دیگر، زندگی دنیا، فانی و زودگذر است، هم‌چنان‌که بازی‌ها این طورند، عده‌‏ای بچه با حرص و شور و هیجان عجیبی یک بازی را شروع می‌‏کنند، و خیلی زود از آن سیر شده و از هم جدا می‌‏شوند. و نیز همان‌طور که بچه‌‏ها بر سر بازی داد و فریاد راه می‌اندازند، و پنجه بر روی هم می‌‏کشند، با این‌که آنچه بر سر آن نزاع می‌‏کنند جز وهم و خیال چیزی نیست، مردم نیز بر سر امور دنیوی با یکدیگر می‌‏جنگند، با این‌که آنچه این ستم‌گران بر سر آن تکالب می‌‏کنند، از قبیل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقام‌ها، ریاست‌ها، مولویت‏‌ها، خدمت‌گزاران، یاران، و امثال آن چیزی جز اوهام نیستند، و در حقیقت سرابی هستند که از دور آب به نظر می‌رسد، و انسان منافع مذکور را مالک نمی‌‏شود، مگر در ظرف وهم و خیال. زندگی آخرت، که انسان در آن عالم با کمالات واقعی که خود از راه ایمان و عمل صالح کسب کرده زندگی می‌‏کند، و مهمی است که اشتغال به آن آدمی را از منافعی بازنمی‌‌‏دارد، چون غیر از آن کمالات واقعی واقعیت دیگری نیست، و لعب و لهو در آن راه ندارد؛ بقایی است که فنایی با آن نیست؛ لذتی است که با درد و رنج آمیخته نیست؛ سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد، پس آخرت حیاتی است واقعی، به حقیقت معنای کلمه.[3] [1] . «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ». عنکبوت، 64. [2] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 340، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [3] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏16، ص 225، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
سؤال بنده در خصوص متن زیر است: بعضی از دانشمندان خداشناس گفتهاند: چیزهایی که در بعضی از جهانهای آخرت میباشد، همگی سرشار از بینیازی و زندگی میباشند. گویا زندگی در آن جوشیده و فوران میکند. جریان زندگی آنها فقط از یک منبع سرچشمه گرفته و اینطور نیست که چیزی مثلاً فقط گرما باشد یا فقط باد باشد. بلکه تمام این چیزها از یک جنس میباشند؛ ولی جنسی که در آن هر مزهای احساس میشود؛ مزه نوشیدنی و شیرینی و هر چیزی که مزهای داشته باشد؛ و نیز نیروی هر چیزی که نیرویی داشته باشد در همان یک جنس یافت میشود؛ همچنین بوی تمام چیزهای خوشبو؛ رنگ تمامی رنگها، و تمام آوازهای زیبا و آهنگهای موزون موسیقی؛ و تمام چیزهایی که حس میشود. تمام اینها همانطور که گفتیم در یک حالت غیر مرکب و بسیط میباشد؛ زیرا این حالت حالتی حیوانی و عقلی میباشد که دربرگیرنده تمام حالات پیش گفته است و تمام این حالات در این حالت وجود دارد، بدون اینکه بعضی از این حالات با بعضی دیگر مخلوط شود و عدهای از این حالات عده دیگری را از بین ببرد. بلکه تمام این حالات در همان یک حالت محفوظ و موجود است که گویا هر کدام از این حالات به تنهایی وجود دارد. خواهشمند است مطالب فوق الذکر را بصورت روان توضیح دهید که قابل فهم باشد با تشکر.
آنچه در پرسش آمده، برداشتی از آیات مختلف و در رأس آنها آیه 64 سوره عنکبوت است؛ خداوند در این آیه میفرماید: «این زندگی دنیا جز لهو و لعب (سرگرمی و بازی) چیزی نیست؛ و سرای آخرت زندگی واقعی است، اگر آنها میدانستند».[1]
خداوند در این آیه شریفه برای اینکه اندیشه انسانها را از افق این زندگی محدود فراتر برد و جهانهای وسیعتری در برابر دید عقل آنها بگشاید، چگونگی زندگی دنیا را در مقایسه با زندگی جاویدان سرای دیگر در یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنا بیان نمود.
«لهو» به معنای سرگرمی است. هر کاری که انسان را به خود مشغول و از مسائل اصولی زندگی منحرف کند، لهو است. «لعب» (بازی) به کارهایی میگویند که دارای یک نوع نظم خیالی برای یک هدف خیالی است.
در لعب و بازی یکی شاه میشود، و دیگری وزیر، یکی فرمانده لشگر و دیگری قافله، یا دزد، و بعد از درگیریها وقتی بازی به پایان میرسد، میبینیم همه نقشها خواب و خیال بوده است.
قرآن کریم میگوید: زندگی دنیا یک نوع سرگرمی و بازی است. مردمی جمع میشوند و به پندارهایی دل میبندند، بعد از چند روزی پراکنده میشوند، و در زیر خاک پنهان میگردند، سپس همه چیز به دست فراموشی سپرده میشود.
اما حیات حقیقی که فنایی در آن نیست، نه درد و رنج و ناراحتی و نه ترس و دلهره در آن وجود دارد و نه تضاد و تزاحم، تنها حیات آخرت است، ولی اگر انسان بداند و اهل دقت و تحقیق باشد. آنها که دل به این زندگی میبندند و به زرق و برق آن مفتون و دلخوش میشوند کودکانی بیش نیستند، هر چند سالیان دراز از عمر آنها میگذرد. اما «سرای آخرت» عین زندگی و حیات است، گویی حیات از همه ابعاد آن میجوشد، و چیزی جز «زندگی» در آن نیست.[2]
به بیان دیگر، زندگی دنیا، فانی و زودگذر است، همچنانکه بازیها این طورند، عدهای بچه با حرص و شور و هیجان عجیبی یک بازی را شروع میکنند، و خیلی زود از آن سیر شده و از هم جدا میشوند. و نیز همانطور که بچهها بر سر بازی داد و فریاد راه میاندازند، و پنجه بر روی هم میکشند، با اینکه آنچه بر سر آن نزاع میکنند جز وهم و خیال چیزی نیست، مردم نیز بر سر امور دنیوی با یکدیگر میجنگند، با اینکه آنچه این ستمگران بر سر آن تکالب میکنند، از قبیل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، ریاستها، مولویتها، خدمتگزاران، یاران، و امثال آن چیزی جز اوهام نیستند، و در حقیقت سرابی هستند که از دور آب به نظر میرسد، و انسان منافع مذکور را مالک نمیشود، مگر در ظرف وهم و خیال.
زندگی آخرت، که انسان در آن عالم با کمالات واقعی که خود از راه ایمان و عمل صالح کسب کرده زندگی میکند، و مهمی است که اشتغال به آن آدمی را از منافعی بازنمیدارد، چون غیر از آن کمالات واقعی واقعیت دیگری نیست، و لعب و لهو در آن راه ندارد؛ بقایی است که فنایی با آن نیست؛ لذتی است که با درد و رنج آمیخته نیست؛ سعادتی است که شقاوتی در پی ندارد، پس آخرت حیاتی است واقعی، به حقیقت معنای کلمه.[3] [1] . «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ». عنکبوت، 64. [2] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 340، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [3] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 16، ص 225، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.