استناد برخی از امور به خداوند به جهت بیان شرافت آن، امری رایج قبل و بعد از اسلام بوده است؛ برای نمونه، «روح الله» برای حضرت عیسی(ع)،[1] و «خلیل الله» برای حضرت ابراهیم(ع).[2] علاوه بر افراد برخی از مکان‌ها مانند کعبه نیز به عنوان «بیت الله» شناخته می‌شوند. همه موارد مذکور به صورت صریح و یا ضمنی مورد تأیید اسلام قرار گرفته است. تعبیر «آل الله» نیز از تعابیری است که بعد از حمله اصحاب فیل به کعبه، به قریش گفته می‌شد؛ زیرا وجود کعبه، در مکه و تحت مدیریت و حفاظت قریش، اعتبار والایی برای قریشیان به شمار می‌آمد. این اعتبار پس از حمله ابرهه و شکست او به اذن الهی توسط پرندگان، بسیار بیشتر شد. این حادثه پیامدهای بسیاری داشت که از جمله آن، مشهور شدن این قوم به «آل الله» بوده است.[3] در تاریخ موارد بسیار زیادی وجود دارد که قریشیان خود را «آل الله» نامیده و به این توصیف افتخار نیز می‌کردند؛[4] از جمله عبدالمطلب جد پیامبر(ص) که این واژه را ضمن شعری بیان کرد.[5] امام صادق(ع) نیز پیرامون این نام‌گذاری می‌فرماید: «قریش در میان عرب، آل‏ اللَّه‏ نامیده شدند. آنها را آل اللَّه گفتند؛ برای آن‌که در کنار بیت اللَّه ساکن بودند».[6] همین استدلال در برخی کتاب‌های تاریخی نیز بیان شده است.[7] این تعبیر توسط بزرگان اهل سنت نیز مورد استفاده بوده است. خلیفه دوم به حاکم مکه که عبدالرحمن بن ابزی را جانشین خود قرار داده و نزدش آمده بود، چنین می‌گوید: «آیا عبدالرحمن را بر آل الله حاکم کردی؟...».[8] بنابر این، اضافه «آل» به کلمه «الله»، اضافه تشریفیه بوده و در مقام شرافت دادن به این قوم می‌باشد.[9] البته لازم به ذکر است؛ این استعمال با این‌که برای همه قریش به‌کار می‌رفته است، اما بسیاری از آنها شایسته چنین تعبیری نبوده‌اند و این استعمال به عنوان کلی بر آنان حمل می‌شده است. اما جدای این استعمال رایج در آن زمان، می‌توان مصادیق دیگری را نیز برای این تعبیر به دست آوریم. «آل الله» در معنایی خاص‌تر و دقیق‌تر بر آنانی صادق خواهد بود که خود را وقف خداوند کرده و رضای خداوند را بر رضای خود مقدم دارند و خواست الهی در همه اعمال آنان نمود خواهد داشت.[10] بنابر این، چنین تعبیری بر افراد والامقامی؛ مانند پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)به صورت ویژه صادق خواهد بود، در همین راستا امام حسین(ع) خود و اهل بیت پیامبر(ص) را آل الله می‌خواند: «ما آل الله و وارثان رسول خدا هستیم».[11] همچنین در برخی از ادعیه نیز خطاب به اهل بیت آمده: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا آلَ‏ اللَّهِ‏».[12] تعبیر «آل الله»، تعبیری شرک آلود نیست؛ این تعبیر به این معنا نیست که خداوند فرزندی داشته و اینان فرزندان اویند! همان‌طور که تعبیر «بیت الله» و «روح الله» به این معنا نیست که خداوند خانه‌ و روحی دارد. این نوع تعبیرها، تنها انتساب عرضی به خداوند بوده‌اند تا شرافتی از این طریق را به آنان منتقل کنیم که البته در هر یک وجه خاصی وجود دارد. [1] . ر.ک: «نامیده شدن عیسی به روح الله»، سؤال 6205. [2] . فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، ص 221، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق. [3] . مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی‌طالب(ع)، ص 114، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 1، ص 25، بیروت، ‌دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق. [4] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 32،‌ بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا. [5] . مکی فاکهی، محمد بن إسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محقق، عبد الله دهیش، عبد الملک، ج 3، ص 51، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق؛ مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 106، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق. [6] . شیخ صدوق، محمد بن علی‏، الأمالی، ص 286، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. [7] . ابن سعید أندلسی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، محقق، نصرت عبد الرحمن، ج 1، ص 332، اردن، مکتبة الأقصی، بی‌تا. [8] . موصلی، أبو یعلی أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، محقق، أسد، حسین سلیم، ج 1، ص 185، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1490، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [9] . مناوی قاهری، عبد الرؤوف بن تاج، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 1، ص 56، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، چاپ اول، 1356ق. [10] . مازندرانی، محمد صالح بن احمد،‌ شرح الکافی(الأصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابوالحسن‏، ج 7، ص 172، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول‏،‌ ‏1382ق.‏ [11] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 4، ص 52، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق. [12] . عاملی(شهید اول)، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة(ع)، ص 162، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1410ق.
در برخی سخنرانیها یا مدایح عبارت (آل الله) عنوان میشود، آیا این عنوان شرک نیست؟ مگر در سوره توحید نمیخوانیم (لم یلد و لم یولد)؟ خواهشمند است این موضوع بررسی و پاسخ داده شود.
استناد برخی از امور به خداوند به جهت بیان شرافت آن، امری رایج قبل و بعد از اسلام بوده است؛ برای نمونه، «روح الله» برای حضرت عیسی(ع)،[1] و «خلیل الله» برای حضرت ابراهیم(ع).[2]
علاوه بر افراد برخی از مکانها مانند کعبه نیز به عنوان «بیت الله» شناخته میشوند.
همه موارد مذکور به صورت صریح و یا ضمنی مورد تأیید اسلام قرار گرفته است.
تعبیر «آل الله» نیز از تعابیری است که بعد از حمله اصحاب فیل به کعبه، به قریش گفته میشد؛ زیرا وجود کعبه، در مکه و تحت مدیریت و حفاظت قریش، اعتبار والایی برای قریشیان به شمار میآمد.
این اعتبار پس از حمله ابرهه و شکست او به اذن الهی توسط پرندگان، بسیار بیشتر شد.
این حادثه پیامدهای بسیاری داشت که از جمله آن، مشهور شدن این قوم به «آل الله» بوده است.[3]
در تاریخ موارد بسیار زیادی وجود دارد که قریشیان خود را «آل الله» نامیده و به این توصیف افتخار نیز میکردند؛[4] از جمله عبدالمطلب جد پیامبر(ص) که این واژه را ضمن شعری بیان کرد.[5]
امام صادق(ع) نیز پیرامون این نامگذاری میفرماید:
«قریش در میان عرب، آل اللَّه نامیده شدند. آنها را آل اللَّه گفتند؛ برای آنکه در کنار بیت اللَّه ساکن بودند».[6] همین استدلال در برخی کتابهای تاریخی نیز بیان شده است.[7]
این تعبیر توسط بزرگان اهل سنت نیز مورد استفاده بوده است.
خلیفه دوم به حاکم مکه که عبدالرحمن بن ابزی را جانشین خود قرار داده و نزدش آمده بود، چنین میگوید:
«آیا عبدالرحمن را بر آل الله حاکم کردی؟...».[8]
بنابر این، اضافه «آل» به کلمه «الله»، اضافه تشریفیه بوده و در مقام شرافت دادن به این قوم میباشد.[9]
البته لازم به ذکر است؛ این استعمال با اینکه برای همه قریش بهکار میرفته است، اما بسیاری از آنها شایسته چنین تعبیری نبودهاند و این استعمال به عنوان کلی بر آنان حمل میشده است.
اما جدای این استعمال رایج در آن زمان، میتوان مصادیق دیگری را نیز برای این تعبیر به دست آوریم.
«آل الله» در معنایی خاصتر و دقیقتر بر آنانی صادق خواهد بود که خود را وقف خداوند کرده و رضای خداوند را بر رضای خود مقدم دارند و خواست الهی در همه اعمال آنان نمود خواهد داشت.[10]
بنابر این، چنین تعبیری بر افراد والامقامی؛ مانند پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)به صورت ویژه صادق خواهد بود، در همین راستا امام حسین(ع) خود و اهل بیت پیامبر(ص) را آل الله میخواند: «ما آل الله و وارثان رسول خدا هستیم».[11] همچنین در برخی از ادعیه نیز خطاب به اهل بیت آمده: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا آلَ اللَّهِ».[12]
تعبیر «آل الله»، تعبیری شرک آلود نیست؛ این تعبیر به این معنا نیست که خداوند فرزندی داشته و اینان فرزندان اویند!
همانطور که تعبیر «بیت الله» و «روح الله» به این معنا نیست که خداوند خانه و روحی دارد.
این نوع تعبیرها، تنها انتساب عرضی به خداوند بودهاند تا شرافتی از این طریق را به آنان منتقل کنیم که البته در هر یک وجه خاصی وجود دارد. [1] . ر.ک: «نامیده شدن عیسی به روح الله»، سؤال 6205. [2] . فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، ص 221، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق. [3] . مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبیطالب(ع)، ص 114، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 1، ص 25، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق. [4] . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 32، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا. [5] . مکی فاکهی، محمد بن إسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محقق، عبد الله دهیش، عبد الملک، ج 3، ص 51، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق؛ مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 106، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق. [6] . شیخ صدوق، محمد بن علی، الأمالی، ص 286، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. [7] . ابن سعید أندلسی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، محقق، نصرت عبد الرحمن، ج 1، ص 332، اردن، مکتبة الأقصی، بیتا. [8] . موصلی، أبو یعلی أحمد بن علی، مسند أبی یعلی، محقق، أسد، حسین سلیم، ج 1، ص 185، دمشق، دار المأمون للتراث، چاپ اول، 1404ق؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1490، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [9] . مناوی قاهری، عبد الرؤوف بن تاج، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 1، ص 56، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، چاپ اول، 1356ق. [10] . مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الأصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابوالحسن، ج 7، ص 172، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق. [11] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4، ص 52، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق. [12] . عاملی(شهید اول)، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة(ع)، ص 162، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1410ق.
- [آیت الله خامنه ای] این که در رابطه با نماز آیات فرمودهاید، سوره را میتوان به پنج قسمت تقسیم کرد، آیا منظور از هر قسمت، یک آیه است یا میتوان آیهای را به دو قسمت تقسیم کرد؛ مثل این که (لم یلد) یک قسمت و (ولم یولد) یک قسمت باشد؟
- [سایر] در مورد این حدیث سؤالی دارم: (فقال: حبیبتی ان الله اطّلع علی أهل الأرض اطلاعة فاختار منهم أباک فبَعَثه برسالته، ثم اطّلع اطلاعة فاختارَ منها بعلک و أوحی اِلی ان أنکحکِ أیّاه. یا فاطمة نحن أهل بیت قد أعطانا الله سبع خصال لم تعط أحداً قبلنا و لا تعط أحداً بعدنا: خاتم النَبیّین و أکرمَهُم علی الله عَزّوجَلّ ... منا سبطا هذه الأمة و هما ابناک الحسن و الحسین و هُما سیدا شباب أهل الجنة و أبوهما و الذی بعثنی بالحق خیر منهما، یا فاطمة ان منهما مهدی هذا الأمة اذا صارت الدُنیا هَرجاً ومرجاً و تظاهرت الفتن و تَقَطّعت السُبل...). بر اساس اعتقاد شیعه، مهدی آل محمد(ص) از نسل حسین بن علی(ع) می باشد، نه از نسل امام حسن(ع). حال آن که در این حدیث یا احادیث مشابه این عبارت آمده: (یا فاطمة ان منهما مهدی هذا الأمة). لطفا توضیح بفرمایید.
- [سایر] با توجه به آیه 42 سوره آل عمران در بیان اصطفای حضرت مریم بر نساء العالمین که به صورت مطلق است و تخصیص آن به استناد روایات شیخ صدوق به قید دوران خویش خواهشمند است بفرمایید: ثانیاً؛ آیا این محاجه، یعنی استناد به حدیث در مقابل صریح آیه کامل است. رابعاً؛ چنان چه بتوان به استناد حدیث "فاطمه بضعه منی"که ظاهراً می توان تواتر لفظی آن را برای اهل سنت نیز اثبات نمود حکم به افضلیت حضرت زهرا نمود آیا این استدلال، یعنی استناد به روایت در مقابل صریح آیه کامل است؟ خواهشمند است هر نکته دیگری که می توان در این خصوص بیان داشت به تفصیل مرحمت نمایید. و من الله التوفیق
- [سایر] سلام استاد من یک بار دیگر هم به شما پیام زدم اما جوابی دریافت نکردم.میخواستم تشکرکنم بابت سایت عالی شما که در جهت دهی فکر جوانان بسیار موثر است. میخواستم بگم در جهت ترویج این را در سایتتان قراردهیذ: توصیه مرحوم نخودکی اصفهانی به امام خمینی (ره) در سفری که امام خمینی(ره) برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام درصحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می شوندمرحوم نخودکی اصفهانی این توصیه را به امام (ره) می کنند: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا (هوالعلی العظیم) می خوانی و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(س) را می گویی وبعد سه بار سوره توحید (قل هوالله احد) را می خوانی و بعد سه بار صلوات می گویی:اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: و من یتق الله یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدراً (طلاق2و3) هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جائی که گمان ندارد روزی می دهد، و هرکس برخداوند توکل کند کفایت امرش را می کند، خداوند فرمان خود را به انجام می رساند، و خدا برای هرچیزی اندازه ای قرار داده است. را می خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.این راگفتم چون بسیاری از ما به کیمیادر زندگی احتیاج داریم.استاد لطفا جواب بدهید.
- [سایر] منظور از وحدت وجود چیست؟ اشیاء مختلف با قرار گرفتن در یک مجموعه صاحب یک اسم می شوند وآن اسم نیز با اشیاء دیگر در مجموعه ای دیگر صاحب نامی واحد می شوند تا اینکه در نهایت همه اشیاء تحت نام واحد عالم قرار می گیرند اما عالم، وجود واحدی نیست چرا که از یکسو به سبب دو صفت فعال مایشاء بودن و خلاقیت خداوند، مدام در حال گسترش می باشد دوم اینکه قابل تجزیه می باشد. و به عالم مجردات و عالم غیر مجردات تقسیم می شود مجردات خود به ملائکه و روح تجزیه می شوند تا اینکه به اسم تک تک ملائکه و روح برسد که دیگر تجزیه پذیر نیست . وغیر مجردات نیز پس از تجزیه های مکرر در نهایت به ماده اولیه تشکیل دهنده عالم می رسند که قابل تجزیه نیست. اما وحدتی در بین آنها نیز وجود ندارد. چرا که وقتی این یک های غیر قابل تجزیه را در کنار هم قرار دهیم چیز دیگری را تشکیل می دهند؛ یعنی قابل ترکیبند اما آن احد قادر متعال نه قابل ترکیب است و نه قابل تجزیه. او یکی است که هرگز دو نمی شود و او کلی است که هرگز جزء نمی شود. او لم یلد ولم یولد است. پس هیچ یگانه و واحدی غیر از او نیست ((لا اله الا الله )) . توحید مختص اوست . و مخلوق او راهی به این ساحت ندارد.
- [سایر] آیا تفسیر کلام خداوند توسط غیر رسول و فرستاده او مجاز است؟ خداوند در چندین آیه قرآن فرموده است که ما آیات خود را چنین آشکار و روشن نازل کردیم شاید فکر کنند و شاید متذکر شوند، و در آیه 44 سوره نحل به پیامبر (ص) فرموده است: آیاتی که بر تو نازل می شود برای مردم تبیین و تشریح کن تا شاید فکر کنند. سؤال 2: آیا خداوند آیات خود را برای فهم و استفاده مردم عوام نازل کرده یا خواص و یا برای همه مردم به اندازه درک آنها؟ ولی به پیامبر (ص) ابلاغ فرموده برای عموم مردم بیان کن آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده)؛ یعنی مفسر کلام خداوند فقط پیامبر (ص) است. سؤال 3: در تفسیر بعضی آیات قرآن، مفسر گفته است منظور از این آیه اشاره به فلان موضوع است، در حالی که معنای همان آیه اشاره به یک موضوع کلی دارد. مانند افرادی که در حالت رکوع زکات می دهند. یا: ابلاغ کن آنچه به تو نازل کردیم و یا امروز کامل شد دین تو. آیا این گونه تفسیر، تفسیر به رأی و تحریف کلام خدا نیست؟ و آیا مفسر محترم کلام خدا را با عقل خطا پذیر خود چگونه دریافته است، که آن را تفسیر نموده و اظهار داشته منظور خداوند چنین است. مگر نه آن که بارها خداوند به ملائک و پیامبران گفته است آنچه من می دانم شما نمی دانید؟ سؤال 4: خداوند تبارک و تعالی بیش از 13 آیه در سوره های قرآن از جمله (تغابن 12، مجادله 13، محمد 33، نور 56 و 54، انفال 56 و 20 و 1، مائده 92، نساء 59، آل عمران 32 و 132) مؤمنان را فقط به اطاعت از خدا و رسول و یک مرتبه هم از ولی امر تکلیف کرده و تأکید فرموده: مشرکان را ولی خود قرار ندهید. سؤال این است که آیا خداوند افرادی را که به توحید و نبوت و آخرت و ... ایمان آورده اند، باز هم مکلف نموده از شخص دیگری که آن شخص نیز بنده خدا و در مقابل او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد، اطاعت، تقلید و اظهار چاکری کند، حتی به نیت رضایت خدا؟ اگر جواب مثبت است، آدرس قرآنی و تکلیف الاهی را مرقوم فرمایید.
- [سایر] سلام. ممنون از فرصتی که ایجاد کردید. بنده راجع به برخی بیانات قرآن کریم یک سری شبهات جدی دارم که از شما تقاضا دارم با دقت کامل پاسخ قابل قبولی را عنایت بفرمایید: اصل سؤال بنده راجع به فرمایش قرآن مجید مبنی بر آزادی عمل مسلمانان و اهل کتاب در به قتل رساندن کافران و آنهایی که اهل کتاب نیستند هست. به عنوان مثال در سوره توبه، آیه 29 داریم که "با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آن چه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارزار کنید تا آن گاه که به دست خود با ذلت و خواری جزیه دهند" یا در آیه 4-5 همین سوره داریم که " آن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته اید و عهد شما را نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند پس با آن ها تا مدتی که مقرر داشته اید عهد نگه دارید که خدا متقیان را دوست دارد پس چون چهار ماه حرام گذشت آن گاه آن ها را هر جا یافتید به قتل برسانید آن ها را دستگیر و محاصره کنید چنان که توبه کردند و نماز به پا داشتند زکات دادند پس از آن ها دست بدارید" و یا در آیه 89-91 از سوره نساء می خوانیم که "آرزوی آن ها (منافقان) این است که شما هم مانند آن ها کافر شوید تا با هم در یک سطح (از ایمان و کفر) قرار گیرید پس آن ها را دوست نگیرید مگر این که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر مخالفت کردند هر کجا آن ها را یافتید بگیرید و بکشید و از میان آن ها یار و یاوری اختیار نکنید مگر آن هایی که به هم پیمانان شما بپیوندند یا نزد شما آیند و از پیکار با شما یا پیکار با قومشان دلتنگ باشند اگر رای خدا بر این قرار می گرفت که آن ها را بر شما مسلط کند با شما می جنگیدند اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح دادند خدا برای شما راهی علیه آن ها قرار نداده است (قمشه ای: خدا مال و جان آنها را برای شما مباح نکرده) و به زودی گروه دیگری را خواهید یافت که می خواهند از شما (به اظهار اسلام) و از قوم خود (به اظهار کفر) ایمنی یابند و هر گاه که راه فتنه گری و شرک بر آن ها باز شود به کفر خود باز می گردند پس اگر از شما کناره نگرفتند و تسلیم نشدند و از آزار شما دست نکشیدند در این صورت آن ها را هر جا یافته گرفته و به قتل برسانید " ...این مواردی است که هر چه فکر کردم نتوانستم پاسخ منطقی مبنی بر احترام کلام الله به آزادی جان و مال و عقیده انسان ها پیدا کنم. تعداد زیادی از دوستان من هم با این مشکل مواجه هستند و من از شما می خواهم که جداً به این امر همت کنید و این شبهه را که مطمئناً به دلیل کم آگاهی بنده و سایر افراد خواهد بو د و نه نعوذ بالله به دلیل قصور کلام الله، رفع بفرمایید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا تشخیص اینکه مثلاً شطرنج از آلت قمار بودن خارج شده یا خارج نشده است یا فلان موضوع از آلت لهو خارج شده یا نه، از وظایف مقلّد است خداوند و به امید اجر و ثواب الهی انجام می دهد، لذا به آنها امور حسبیه اطلاق فرموده اند. (به جلد دوم کتاب بیع حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، ص 497 مراجعه شود). ضمناً مرحوم شیخ انصاری (در مکاسب، ج 1، ص 270) امور حسبیه را چنین تعریف کرده است: (الامور التی یکون مشروعیة ایجادها فی الخارج مفروغا عنها بحیث لو فرض عدم الفقیه کان علی الناس القیام بالکفایة). و در مجمع البحرین در رابطه با امور حسبیّه و حسبه فرموده است: (فی الحدیث: من صام شهر رمضان ایماناً و احتساباً، ای طلبا لوجه الله و ثوابه، و مثله: من اذن ایمانا و احتساباً ای تصدیقاً بوعده و احتساباً بالأجر و الثواب بالصبر علی المأمور به یقال احتسب فلان عمله طلبا لوجه الله و ثوابه و منه الحِسبة (بالکسر) و هی الاجر... و الحسبة الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر...). و در مهذب الاحکام (ج 24، ص 255) در این رابطه چنین فرموده است: (... والبحث فیها من جهات: الأولی فی معنی لفظ الحسبة و هو بمعنی الأجرة أی ما یرجی من اتیانه الأجر و الثواب عندالله تعالی و منه الحدیث (من أذّن ایماناً و احتساباً غفرله) (الوسائل، باب 2، من ابواب الاذان و الاقامة ح 17) ای طلباً للثواب من اللّه تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) (الوسائل باب 26، من ابواب الاذان و الاقامة، ح 17) ای طلباً للثواب من الله تبارک و تعالی و کذا (من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباً) الوسائل باب 26 من أبواب الصوم المندوب ح 11 فالأمور الحسبیة هی: ما یصح ان یطلب فی اتیانها الأجر و الثواب من الله تبارک و تعالی سواء کانت من الامور النوعیة کالقضاوة و الحکومة بین الناس مثلاً او من الأمور الشخصیة کتجهیز جنازة مسلم لاولیّ له او تطهیر مسجد او مصحف او المقدسات الدینیة او المذهبیة، و منه یعلم أن موضوعها لابد و أن یکون ما فیه رضاء الشارع و الأذن فیه فما هو المرجوح، سواء کان مکروهاً او محرّماً لایعدّ بنفسه من موارد الحسبة، فموردها یکون من موارد الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر و القیام بما فیه مرضاة اللّه تعالی ایجاباً و ندباً. الی ان قال الثالثة: مورد الحسبة یمکن أن یکون واجباً کفائیاً کتجهیزات المیت مثلاً و الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر و إقامة جمیع الواجبات النظامیة، أو عیناً کنفس ما تقدم من الأمثلة مع الانحصار، أو مندوباً کإقامة جمیع قضاء الحوائج مع عدم الاقتران بالنهی، أو مباحاً کجملة من المباحات النظامیة مع عدم منع شرعی فی البین. و لایصح أن یکون مکروهاً فضلاً عن کونه محرماً، لأن موضوعها متقوِّم بما یحتسب فیه الأجر للّه تبارک و تعالی. الرابعة: یکفی فی الدلیل علی الحسبة عموم مثل قوله تعالی: (فاستبقوا الخیرات) (سوره بقره: 148) و قوله تعالی: (و سارعوا إلی مغفرة من ربکم) (آل عمران: 133) فضلاً عن السنة المقدسة المتواترة مثل قوله(ع): (عونک الضعیف من أفضل الصدقة)، (الوسائل باب: 59 من أبواب جهاد العدو الحدیث: 2، و قوله(ع) (الله فی عون العبد مادام العبد فی عون أخیه)، (الوسائل باب: 29 من أبواب فعل المعروف الحدیث: 2) و کل ذلک اذن فی التصدّی). الخ یا باید مجتهد تعیین کند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم معنای ان گذشت قل هو الله احد یعنی بگو ای محمد صلی الله علیه واله وسلم که او خدایی است یگانه الله الصمد یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز و همه به او نیازمندند لم یلد و لم یولد یعنی فرزند ندارد و فرزند کسی نیست و لم یکن له کفوا احد یعنی هیچ کسی همتای او نیست
- [آیت الله مکارم شیرازی] بسْم الله الرحْمن الرحیم: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر قلْ هو الله احدٌ: بگو اوست خدای یکتا. الله الصمد: خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند; لمْ یلدْ و لمْ یولدْ: (هرگز) نزاد و زاده نشد; و لمْ یکنْ له کفواً احدٌ و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] شکل دیگر خواندن نماز آیات این است که انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا کمتر یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید؛ مثلاً به قصد سوره توحید، (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم) بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد) دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: (اَللَّهُ الصَّمَد) باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد) و برود به رکوع، باز هم سر بردارد و بگوید: (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد) بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سربرداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد شکل دیگر نماز آیات آن است که سوره را به کمتر از پنج قسمت تقسیم کند، لکن هر وقت سوره را تمام کرد، لازم است حمد را بخواند و سپس تمام یا بعضی از سوره را به شکلی که اشاره شد، بخواند و سپس به رکوع رود.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ) یعنی: (بگو ای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خداوند، یگانه است.) (اَللّهُ الصَّمَدُ) یعنی: (خدا از تمام موجودات بینیاز است و همه به او نیازمندند.) (لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ) یعنی: (فرزند ندارد و فرزند کسی نیست.) (وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ) یعنی: (و هیچ کس مثل او نیست.)
- [آیت الله مظاهری] در نماز آیات، انسان میتواند بعد از نیّت و تکبیر و خواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوّم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلاً به قصد سوره توحید بگوید: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ). و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: (قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ). و دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: (اللَّهُ الصَّمَدُ). باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ). و برود به رکوع و سر بردارد و بگوید: (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ). و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوّم را هم مثل رکعت اوّل به جا آورد و بعد از سجده دوّم تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد.
- [آیت الله بهجت] در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلاً به قصد سوره توحید، (بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم) بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: (قُلْ هُوَ اللّه اَحَدٌ) دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: (اَللّه الصَّمَدُ) باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: (لَمْ یلِدْ و لَمْ یوُلَدْ) و به رکوع برود و باز هم سر بردارد و بگوید: (وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُواً اَحَد) و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بهجا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیّت وتکبیر وخواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند ویک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود وسر بردارد وبدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود وهمینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید، مثلاً به قصد سوره )قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَد(، )بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم( بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: )قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَد( دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید: )اللّهُ الصَّمَد(، باز به رکوع رود وبایستد و بگوید: )لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ( وبرود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید: )وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أحَد( و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کند ورکعت دوم را هم مثل رکعت اوّل بجا آورد و بعد از سجده دوم تشهّد بخواند ونماز را سلام دهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] در نماز ایات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد ایه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک ایه یا بیشتر یا کمتر از ان را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید مثلا به قصد سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و به رکوع رود بعد بایستد و بگوید قل هو الله احد دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید الله الصمد باز به رکوع رود و بایستد و بگوید لم یلد و لم یولد و به رکوع برود و سر بردارد و بگوید و لم یکن له کفوا احد و بعد از ان به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا اورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و نیز جایز است به کمتر از پنج قسمت تقسیم کند ولی هر وقت سوره را تمام کرد لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی بخواند و بعد از ان یک سوره یا بعض از یک سوره را نیز بخواند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد؛ آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا کمتر یا بیشتر آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند؛ قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید؛ مثلا به قصد سوره قل هو اللّه احد؛ بسم اللّه الرحمن الرحیم قل هو اللّه احد بگوید و به رکوع رود؛ بعد بایستد و بگوید اللّه الصمد دوباره به رکوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید لم یلد باز به رکوع رود و بایستد و بگوید و لم یولد و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید و لم یکن له کفوا احد و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن؛ دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از سجده دوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد. و نیز جایز است که به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید؛ لکن هر وقت سوره را تمام کرد لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی بخواند و بنا بر احتیاط لازم با (بسمله) تنها رکوع نکند.
- [آیت الله نوری همدانی] در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همینطور تا پیش از رکوع رود و همینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید ، مثلاً به قصد سورة قُل هواللهُ احدٌ ، بسم اللهِ الرحمنِ الرحیمِ بگوید و به رکوع رود ، بعدبایستد و بگوید : قُل هُواللهُ احدٌ ، بسم الله الرحمنِ الرحیمِ بگوید و به رکوع رود ، بعد بایستد و بگوید : قُل هُو الله احدٌ دوباره به رکوع رود به ر کوع رود و بعد از رکوع بایستد و بگوید اللهُ الصمدُ باز به رکوع رود و بایستد و بگوید : لم یَلد و لم یولد و برود به رکوع باز هم سر برداردو بگوید : و لم یکن له کفواً احدٌ و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن ، دوسجده کند ، و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول بجا آورد و بعد از سجدةدوم تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و نیز جائز است که به کمتر از پنجم قسمت نماید لکن هر وقت سوره را تمام کرد لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی بخواند .