«صُقع» در لغت به معنای ناحیه و منطقه است.[1] مقصود از این عبارت(همه تمثّلها در صُقع ذات نفس تمثّل می‌یابد) این است که همه‌ی صورت‌هایی که انسان در حال کشف و شهود مشاهده می‌کند در حقیقت صورت‌هایی است که در عالم ذات انسان تحقق یافتند و انسان در ذات خود آنها را می‌بیند. با این بیان بخش دیگر سؤال نیز روشن می‌شود که مسئله احضار ارواح نیز در حقیقت به معنای تحقق صورتی از ارواح در عالم نفس است. آنچه به طور اختصار در تشریح فلسفی و عرفانی آن می‌توان گفت این است که نفس انسان به دلیل جامعیت و گنجایش گسترده آن توان حضور در همه‌ی عوالم هستی دارد. بنابر این نفس می‌تواند به عالم برزخ و غیر آن متصل شود، بلکه با آن متحد گردد.[2] [1] . جوهری، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح- تاج اللغة و صحاح العربیة، ماده «صقع»، بیروت- لبنان‌، چاپ اول، دار العلم للملایین‌، ‌1410ق. [2] . برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 46 به بعد، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش؛ حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، ص 172 به بعد، تهران، حکمت، چاپ دوم، 1366ش.
با سلام. منظور این که همه تمثّلها در صُقع ذات نفس تمثّل مییابد، چیست؟ ابتدا بفرمائید منظور از کلمه صقع چیست و سپس این عبارت را تشریح فرمائید. در مورد احضار و ارتباط با ارواح هم گفته میشود که اینطور نیست که روح از برزخ بیاید به عالم دنیا و در اتاق را باز کند بیاید با ما ارتباط بگیرد، بلکه در صقع ذاتمان با او ارتباط میگیریم. کیفیت و تشریح فلسفی و عرفانی این امر چگونه است که روح با آنکه در برزخ است، و ما با اینکه در این دنیائیم با او ارتباط میگیریم. با تشکر.
«صُقع» در لغت به معنای ناحیه و منطقه است.[1] مقصود از این عبارت(همه تمثّلها در صُقع ذات نفس تمثّل مییابد) این است که همهی صورتهایی که انسان در حال کشف و شهود مشاهده میکند در حقیقت صورتهایی است که در عالم ذات انسان تحقق یافتند و انسان در ذات خود آنها را میبیند.
با این بیان بخش دیگر سؤال نیز روشن میشود که مسئله احضار ارواح نیز در حقیقت به معنای تحقق صورتی از ارواح در عالم نفس است. آنچه به طور اختصار در تشریح فلسفی و عرفانی آن میتوان گفت این است که نفس انسان به دلیل جامعیت و گنجایش گسترده آن توان حضور در همهی عوالم هستی دارد. بنابر این نفس میتواند به عالم برزخ و غیر آن متصل شود، بلکه با آن متحد گردد.[2] [1] . جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح- تاج اللغة و صحاح العربیة، ماده «صقع»، بیروت- لبنان، چاپ اول، دار العلم للملایین، 1410ق. [2] . برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 46 به بعد، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش؛ حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل به معقول، ص 172 به بعد، تهران، حکمت، چاپ دوم، 1366ش.