در مواردی که اختلاف نه تنها بین نجاشی و شیخ طوسی - چه در کتاب فهرست و چه در کتاب رجال - دیده می‌شود، بلکه بین دیگر علمای رجال وجود دارد؛ چه راه حلی می‌توان ارائه داد؟ برای نمونه؛ سهل بن زیاد آدمی به صراحت توسط نجاشی تضعیف می‌شود، و می‌گوید: «وی ضعیف در حدیث و غیر قابل اعتماد است».[1] از طرفی شیخ طوسی درباره او می‌گوید: «وی ثقه و مورد اعتماد و از اهالی ری است».[2] راه‌حل‌های متعددی در این‌باره گفته شده است،[3] اما آنچه از همه بیشتر در این بین می‌توان به آن استناد کرد، نگاه به تفاوت‌های کتاب رجالی شیخ طوسی و کتاب نجاشی است. کتاب «فهرست نجاشی» که با عنوان «رجال نجاشی» نیز شهرت دارد، دارای خصوصیاتی است که به برخی از آنها اجمالاً اشاره می‌شود:[4] 1. این کتاب، توسط شخصی نوشته شده است که تقریباً تمام عمر و فعالیت علمی خود را در نگارش آن صرف کرده است و به نحوی به‌جای ورود در علم‌های متفاوت، بیشتر فرصت خود را صرف تخصص در یک رشته کرده است. 2. کتاب رجال وی منحصر در رجال شیعی است، مگر آن‌که به مناسبتی از اهل سنت یاد کرده باشد. 3. مهم‌ترین ویژگی این کتاب، استواری متن و تأمّل و دقتی بوده که در آن به عمل آمده است. افراد خُبره که این کتاب را با دیگر کتاب‌های رجالی مقایسه می‌کنند، به خوبی به این مطلب اذعان دارند. به حدی این کتاب از اتقان برخوردار است که در بین عالمان رجالی؛ تألیف نجاشی برترین و علمی‌ترین کتاب رجال شیعه و حتی برتر از کتاب رجال شیخ طوسی و علامه قلمداد شده است. 4. این کتاب، بعد از کتاب فهرست شیخ طوسی نگاشته شده است و گویا نظر به تصحیح این کتاب و نظرات شیخ در باب رجال و فهرست داشته است. از طرفی به گفته برخی بزرگان همچون آیت الله بروجردی(ره)؛ کتاب رجال شیخ طوسی به مرحله تدوین و تکمیل نهایی نرسیده؛ چرا که وی مثلاً افرادی را ذکر می‌کند، اما هیچ توضیح یا تضعیف یا توثیقی درباره آنان ندارد، بلکه فقط آنان را جزء اصحاب پیامبر(ص) یا ائمه(ع) می‌نامد.[5] با توجه به مطالبی که گفته شد؛ جایی که بین قول شیخ طوسی و نجاشی در مورد یک راوی یا نسبت دادن یک تألیف به یک نویسنده‌ای خاص؛ تعارضی شکل بگیرد، همه قرائن و شواهد احتمالی توسط عالمان بررسی می‌شود[6] که یکی از این شواهد و قرائن، متقن‌تر بودن کلام نجاشی است. خلاصه این‌که؛ در انتخاب قول شیخ طوسی یا قول نجاشی، باید عناصر متعددی را در نظر گرفت. البته می‌توان گفت که نجاشی در دانش رجال، تخصص ویژه‌ای داشته و کتاب او نیز متقن‌تر است، ولی نباید در تمام موارد به همین نکته بسنده کرد. [1] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [2] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 387، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق. [3] . ر.ک: عزیزی، سید مجتبی، مطیعی، میثم، دوفصلنامه علمی- پژوهشی حدیث‌پژوهی، سال ششم، شماره یازدهم، بهار و تابستان 1393، ص 49 - 84. [4] . سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص 62، قم، دفتر نشر اسلامی، 1421ق. [5] . همان، ص 69. [6] . از جمله این قرائن و شواهد می‌توان به مطابقت کلام یکی از این دو بزرگوار با کلام دیگر عالمان رجالی همانند ابن غضائری، کشی یا برقی؛ اشاره کرد.
میخواستم بدانم حکم راوی که دربارهاش اختلاف نظر است؛ مثلاً نجاشی او را توثیق کرده ولی شیخ طوسی تضعیف کرده یا بالعکس نجاشی تضعیف کرده شیخ طوسی توثیق کرده چیست؟ در نهایت راوی ثقه است یا ضعیف؟ آیا روایاتش قابل قبول است؟
در مواردی که اختلاف نه تنها بین نجاشی و شیخ طوسی - چه در کتاب فهرست و چه در کتاب رجال - دیده میشود، بلکه بین دیگر علمای رجال وجود دارد؛ چه راه حلی میتوان ارائه داد؟
برای نمونه؛ سهل بن زیاد آدمی به صراحت توسط نجاشی تضعیف میشود، و میگوید: «وی ضعیف در حدیث و غیر قابل اعتماد است».[1] از طرفی شیخ طوسی درباره او میگوید: «وی ثقه و مورد اعتماد و از اهالی ری است».[2]
راهحلهای متعددی در اینباره گفته شده است،[3] اما آنچه از همه بیشتر در این بین میتوان به آن استناد کرد، نگاه به تفاوتهای کتاب رجالی شیخ طوسی و کتاب نجاشی است.
کتاب «فهرست نجاشی» که با عنوان «رجال نجاشی» نیز شهرت دارد، دارای خصوصیاتی است که به برخی از آنها اجمالاً اشاره میشود:[4]
1. این کتاب، توسط شخصی نوشته شده است که تقریباً تمام عمر و فعالیت علمی خود را در نگارش آن صرف کرده است و به نحوی بهجای ورود در علمهای متفاوت، بیشتر فرصت خود را صرف تخصص در یک رشته کرده است.
2. کتاب رجال وی منحصر در رجال شیعی است، مگر آنکه به مناسبتی از اهل سنت یاد کرده باشد.
3. مهمترین ویژگی این کتاب، استواری متن و تأمّل و دقتی بوده که در آن به عمل آمده است. افراد خُبره که این کتاب را با دیگر کتابهای رجالی مقایسه میکنند، به خوبی به این مطلب اذعان دارند. به حدی این کتاب از اتقان برخوردار است که در بین عالمان رجالی؛ تألیف نجاشی برترین و علمیترین کتاب رجال شیعه و حتی برتر از کتاب رجال شیخ طوسی و علامه قلمداد شده است.
4. این کتاب، بعد از کتاب فهرست شیخ طوسی نگاشته شده است و گویا نظر به تصحیح این کتاب و نظرات شیخ در باب رجال و فهرست داشته است.
از طرفی به گفته برخی بزرگان همچون آیت الله بروجردی(ره)؛ کتاب رجال شیخ طوسی به مرحله تدوین و تکمیل نهایی نرسیده؛ چرا که وی مثلاً افرادی را ذکر میکند، اما هیچ توضیح یا تضعیف یا توثیقی درباره آنان ندارد، بلکه فقط آنان را جزء اصحاب پیامبر(ص) یا ائمه(ع) مینامد.[5]
با توجه به مطالبی که گفته شد؛ جایی که بین قول شیخ طوسی و نجاشی در مورد یک راوی یا نسبت دادن یک تألیف به یک نویسندهای خاص؛ تعارضی شکل بگیرد، همه قرائن و شواهد احتمالی توسط عالمان بررسی میشود[6] که یکی از این شواهد و قرائن، متقنتر بودن کلام نجاشی است.
خلاصه اینکه؛ در انتخاب قول شیخ طوسی یا قول نجاشی، باید عناصر متعددی را در نظر گرفت. البته میتوان گفت که نجاشی در دانش رجال، تخصص ویژهای داشته و کتاب او نیز متقنتر است، ولی نباید در تمام موارد به همین نکته بسنده کرد. [1] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [2] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 387، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق. [3] . ر.ک: عزیزی، سید مجتبی، مطیعی، میثم، دوفصلنامه علمی- پژوهشی حدیثپژوهی، سال ششم، شماره یازدهم، بهار و تابستان 1393، ص 49 - 84. [4] . سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص 62، قم، دفتر نشر اسلامی، 1421ق. [5] . همان، ص 69. [6] . از جمله این قرائن و شواهد میتوان به مطابقت کلام یکی از این دو بزرگوار با کلام دیگر عالمان رجالی همانند ابن غضائری، کشی یا برقی؛ اشاره کرد.
- [سایر] در مورد سال تولّد حضرت زهرا سلام الله علیها ظاهراً بین علماء و مورّخین اختلاف زیادی است که باعث حیرت بنده شده و میخواهم بدانم قویترین احتمال کدام است؟ الف. ظاهراً روایتی از امام صادق علیه السّلام هست که حضرت زهرا هنگام وفات 18 سال داشتند، و در نتیجه در سال 5 بعثت متولّد شدهاند. این روایت از نظر سند و وثاقت در چه حدّ است؟ ب. شیخ طوسی در مصباح المتهجّد آورده که حضرت زهرا در سال 2 بعثت متولّد شدهاند، امّا روایت سال 5 بعد از بعثت را نیز نقل کرده (چ بیروت 1411، ص 793). ج. اختلاف بین مورّخین شیعه و سنّی و اینکه اکثر اهل سنّت سال تولّد ایشان را سال 5 قبل از بعثت نقل کردهاند از چه روست و از نظر تاریخی چگونه بین این دو قول قضاوت کنیم؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟