حضرت مریم(س) تنها زنی است که نام او در قرآن ذکر شده، و ماجرای تولد حضرت عیسی(ع) از وقایع مهم زندگی او است. هنگامی که مریم(س)، با نوزادی در بغل به میان قوم خود بازگشت، مورد تعجب و حتی طعن و تمسخر مردم قرار گرفت. قرآن کلام مردم را چنین نقل می‌کند: «پس [مریم‏] فرزندش را در آغوش گرفته و نزد قومش آورد. گفتند: ای مریم! کار بسیار ناپسندی مرتکب شده‌ای! ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود و مادرت [نیز] بدکاره نبود».[1] بر اساس این آیه، مردم حضرت مریم(س) را با عبارت «خواهر هارون» خطاب کردند که ابهاماتی در دلیل چنین خطابی وجود داشته و مفسران دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه ارائه کرده‌اند: 1. هارونی که در این آیه از او یاد شده مرد معروفی در آن زمان بود که به فسق و فساد شهرت داشت. مردم هنگامی که مریم را دیدند که فرزندی به همراه دارد بدون این‌که شوهری داشته باشد، به او بدگمان شده و او را به آن مرد فاسق تشبیه کردند. به بیان دیگر، معنای آیه چنین است؛ ای مریمی که در گنه‌کاری مانند هارون هستی! بسیاری از مفسران شیعه[2] و اهل سنت[3] همین تفسیر را پذیرفته‌اند. 2. روایتی از پیامبر اسلام(ص) نشانگر آن است که مراد از هارون در این آیه، برادر موسی(ع) می‌باشد و علت چنین خطابی به مریم(س) آن است که او از نسل هارون بوده است.[4] 3. در آن زمان مرسوم بود که بنی اسرائیل، یکدیگر را با ذکر نامی از پیامبران و نیکوکاران می­خواندند. این نوع استناد در میان بنی اسرائیل تبدیل به ضرب المثل شده بود. و به مریم نیز این خطاب را کردند، تو که انسان پاک و خوب بودی، چرا مرتکب این عمل زشت شدی؟![5] برخی روایات نیز ناظر به همین تفسیر می‌باشند: مغیره بن شعبه نقل می‌کند؛ پیامبر(ص) مرا به سمت نجران فرستاد. مردم آن‌جا از من پرسیدند: شما در قرآن‌تان مریم را خواهر هارون خوانده‌اید، در حالی‌که هارون(برادر موسی) فاصله زمانی بسیاری با حضرت عیسی(ع) دارد. من نتوانستم جواب آنان را بدهم. زمانی که نزد پیامبر(ص) برگشتم، این پرسش را با ایشان در میان گذاشتم و حضرتشان در جواب فرمود: آیا به آنان نگفتی که در آن زمان، مردم یکدیگر را با نام پیامبران و افراد نیکوکار گذشته، خطاب می‌کردند».[6] البته نقلی هم وجود دارد که هارون انسان پاک و صالحی در زمان حضرت مریم(س) بود که هر شخص پاکی را به او نسبت می‌دادند.[7] 4. پدر حضرت مریم(س) از همسر دیگر خود دارای فرزندی بود که هارون نام داشت و مردم او را به آن برادر که انسان خوبی هم بود، نسبت داده‌اند و چنین گفته‌اند که پدر، مادر و حتی برادرت هارون، انسان‌های خوبی بودند، پس چرا تو چنین کرده‌ای.[8] در هرحال و هر تفسیری را که بپذیریم، در کلیت معنا و پیام آیه فوق، تغییری ایجاد نخواهد شد. [1] . مریم، 27 - 28. [2] . علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی (غرر الفوائد و درر القلائد)، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 2، ص 196، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، 1998م؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 2، ص 50، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق. [3] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 530، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ فراء ابوزکریا، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، تحقیق، نجاتی، احمد یوسف، نجار، محمدعلی، شلبی‏، عبدالفتاح اسماعیل، ج 2، ص 167، مصر، دارالمصریه للتالیف و الترجمه، چاپ اول، بی‌تا. [4] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 2، ص 626، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 212، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق. نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق، عمیرات، شیخ زکریا، ج 4، ص 481، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1416ق [5] . بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج 3، ص 231، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ‏6، ص 213. [6] . مسلم بن الحجاج، ابو الحسن القشیری، (صحیح مسلم) المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل الی رسول الله(ص)،‌ محقق، عبد الباق، محمد فؤاد، ج 3، ص 1685، بیروت، دار احیاء التراث العرب، بی‌تا؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج 4، ص 270، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق. [7] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 6، ص 791، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [8] . ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، مقدمه، شهرستانی‏، ج 1، ص 257، قم، بیدار، چاپ اول، 1410ق.
چرا قرآن در آیه 28 سوره مریم، از قول مردم زمان عیسی، مریم مقدس را خواهر هارون معرفی نموده است؟ در یکی از تفاسیر خواندم که هارون، مرد پاک و صالحی بود؛ آنچنان که در میان بنیاسرائیل ضرب المثل شده بود که هر که را میخواستند پاک معرفی کنند، او را خواهر یا برادر هارون معرفی میکردند و افراد نیک را به پیامبران و صالحان نسبت میدادند. اما از آیه چنین برداشت میشود که مردم، مریم را سرزنش کردند و کار بدی به او نسبت دادند. پس نمیشود که هم او را بدکاره بدانند و هم معتقد به پاکی او باشند. برخی اسلام ستیزان به این آیه استناد کرده و معتقدند که محمّد، مریم مادر عیسی را با مریم خواهر موسی و هارون اشتباهی گرفته است.
حضرت مریم(س) تنها زنی است که نام او در قرآن ذکر شده، و ماجرای تولد حضرت عیسی(ع) از وقایع مهم زندگی او است. هنگامی که مریم(س)، با نوزادی در بغل به میان قوم خود بازگشت، مورد تعجب و حتی طعن و تمسخر مردم قرار گرفت. قرآن کلام مردم را چنین نقل میکند: «پس [مریم] فرزندش را در آغوش گرفته و نزد قومش آورد. گفتند: ای مریم! کار بسیار ناپسندی مرتکب شدهای! ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود و مادرت [نیز] بدکاره نبود».[1]
بر اساس این آیه، مردم حضرت مریم(س) را با عبارت «خواهر هارون» خطاب کردند که ابهاماتی در دلیل چنین خطابی وجود داشته و مفسران دیدگاههای مختلفی در این زمینه ارائه کردهاند:
1. هارونی که در این آیه از او یاد شده مرد معروفی در آن زمان بود که به فسق و فساد شهرت داشت. مردم هنگامی که مریم را دیدند که فرزندی به همراه دارد بدون اینکه شوهری داشته باشد، به او بدگمان شده و او را به آن مرد فاسق تشبیه کردند. به بیان دیگر، معنای آیه چنین است؛ ای مریمی که در گنهکاری مانند هارون هستی!
بسیاری از مفسران شیعه[2] و اهل سنت[3] همین تفسیر را پذیرفتهاند.
2. روایتی از پیامبر اسلام(ص) نشانگر آن است که مراد از هارون در این آیه، برادر موسی(ع) میباشد و علت چنین خطابی به مریم(س) آن است که او از نسل هارون بوده است.[4]
3. در آن زمان مرسوم بود که بنی اسرائیل، یکدیگر را با ذکر نامی از پیامبران و نیکوکاران میخواندند.
این نوع استناد در میان بنی اسرائیل تبدیل به ضرب المثل شده بود. و به مریم نیز این خطاب را کردند، تو که انسان پاک و خوب بودی، چرا مرتکب این عمل زشت شدی؟![5]
برخی روایات نیز ناظر به همین تفسیر میباشند:
مغیره بن شعبه نقل میکند؛ پیامبر(ص) مرا به سمت نجران فرستاد. مردم آنجا از من پرسیدند: شما در قرآنتان مریم را خواهر هارون خواندهاید، در حالیکه هارون(برادر موسی) فاصله زمانی بسیاری با حضرت عیسی(ع) دارد. من نتوانستم جواب آنان را بدهم. زمانی که نزد پیامبر(ص) برگشتم، این پرسش را با ایشان در میان گذاشتم و حضرتشان در جواب فرمود: آیا به آنان نگفتی که در آن زمان، مردم یکدیگر را با نام پیامبران و افراد نیکوکار گذشته، خطاب میکردند».[6]
البته نقلی هم وجود دارد که هارون انسان پاک و صالحی در زمان حضرت مریم(س) بود که هر شخص پاکی را به او نسبت میدادند.[7]
4. پدر حضرت مریم(س) از همسر دیگر خود دارای فرزندی بود که هارون نام داشت و مردم او را به آن برادر که انسان خوبی هم بود، نسبت دادهاند و چنین گفتهاند که پدر، مادر و حتی برادرت هارون، انسانهای خوبی بودند، پس چرا تو چنین کردهای.[8]
در هرحال و هر تفسیری را که بپذیریم، در کلیت معنا و پیام آیه فوق، تغییری ایجاد نخواهد شد. [1] . مریم، 27 - 28. [2] . علم الهدی، علی بن حسین، امالی المرتضی (غرر الفوائد و درر القلائد)، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 2، ص 196، قاهره، دارالفکر العربی، چاپ اول، 1998م؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 50، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق. [3] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 530، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ فراء ابوزکریا، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، تحقیق، نجاتی، احمد یوسف، نجار، محمدعلی، شلبی، عبدالفتاح اسماعیل، ج 2، ص 167، مصر، دارالمصریه للتالیف و الترجمه، چاپ اول، بیتا. [4] . بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق، شحاته، عبدالله محمود، ج 2، ص 626، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 212، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، تحقیق، عمیرات، شیخ زکریا، ج 4، ص 481، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1416ق [5] . بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 3، ص 231، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 213. [6] . مسلم بن الحجاج، ابو الحسن القشیری، (صحیح مسلم) المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل الی رسول الله(ص)، محقق، عبد الباق، محمد فؤاد، ج 3، ص 1685، بیروت، دار احیاء التراث العرب، بیتا؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، ج 4، ص 270، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق. [7] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 791، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [8] . ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، مقدمه، شهرستانی، ج 1، ص 257، قم، بیدار، چاپ اول، 1410ق.
- [سایر] ضمن تشکر درخواست میکنم به این سئوال پاسخ دهید: خداوند کاملا از وضعیت فکری و فرهنگی انسان های بعد از رحلت رسول اکرم و آینده مطلع بود؛ به همین دلیل ابلاغ فرمود محمد (ص)خاتم انبیا است. حال اگر فردی طبق فهم و درک خود از قرآنی که هم اکنون دراختیار دارد، اعتقاد کاملی به یگانگی خداوند و نبوت انبیا و آیات الاهی و فرشتگان آسمانی داشته و به روز قیامت هم مؤمن باشد و سعی کند دستورات قرآنی را؛ مانند نماز، زکات، خیرات و... که در قرآن نام برده شده بکار ببرد و فردی نیکوکار، شایسته و صالح باشد و در مقابل گناهان و ظلم های احتمالی خود از درگاه خداوند توبه کند و با کارهای نیک جبران نماید و فصل الخطاب کارهایش را کلام خدا قرار دهد، ولی اعتقادی به عقاید و جنگ ها، سازش ها، و گفته های ضد و نقیض و اختلافات انسان های بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) که هرکدام خود را حق و دیگران را باطل معرفی کرده اند، نداشته باشد! آیا طبق آیات روشن قرآن، مسلمان و تسلیم شده در برابر امر خداوند هست یا خیر ؟ و در شمار افراد اشاره شده در آیه 60 تا 63 سوره مریم و آیه های مشابه خواهد بود یا خیر؟ لطفا خلاصه و صریح جواب دهید. اگر پاسخ شما منفی باشد و خداوند تکلیف دیگری هم برای این گونه مومنان قرارداده است. سند و آدرس قرآنی آن را اعلام فرمائید.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552