در روایات این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که همواره باید در انتظار ظهور بود. در همین زمینه به برخی از روایات اشاره می‌شود که یکی از آنها روایتی است که در پرسش به آن اشاره شده است: امام صادق(ع) ‏فرمود: این آیه در سوره حدید که می‌فرماید: "مانند کسانی نباشید که پیش از این به آنان کتاب داده شد و روزگار طولانی بر آنان گذشت پس دل‌هایشان سخت شد و بسیاری از آنان از ایمان دست برداشته و خارج شدند"[1] درباره مردم زمان غیبت نازل شده است، سپس خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید: "همانا خدا زمین را پس از مرگ آن زنده می‌‏سازد، به تحقیق ما نشانه‌ها را برای شما روشن کردیم، باشد که اندیشه کنید" آن‌حضرت فرمود: منظور از روزگار طولانی، تنها روزگار غیبت است».[2] هر چند شأن نزول این آیه شریفه درباره اهل کتاب است، اما بر اساس این روایت؛ از باب جری و تطبیق یکی از مصادیق این آیه زمان غیبت امام زمان(عج) می‌باشد؛ زیرا غیبت طولانی امام مهدی(عج) می‌تواند عاملی برای غفلت و قساوت انسان‌هایی شود که از وجود آن‌حضرت غافل بوده و یا انتظار ظهور آن‌حضرت را ندارند؛ چرا که انتظار فرج حضرت مهدی(عج) محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند است که انسان را از غفلت و قساوت قلب نجات می‌دهد.[3] همچنین امام صادق(ع) می‌فرماید: «نزدیک‌ترین حالت بندگان به خداوند و رضایت‌بخش‌ترین حالت خداوند نسبت به بندگان خود، زمانی است که آنان حجت خداوند را از دست داده و حجت پروردگار برای آنها ظاهر نشده و آنان جای او را ندانند، و با این وجود، ایمان داشته باشند که حجت و پیمان خداوند باطل نگشته است. پس در این هنگام شب و روز انتظار گشایش(ظهور) داشته باشید. همانا بزرگ‌ترین چیزی که موجب خشم خداوند بر دشمنانش می‌شود این است که خداوند هنگامی که حجت خود را در میان مردم پنهان داشته و آن‌را ظاهر نساخته به حتم می‌داند که دوستانش گرفتار تردید نمی‌شوند و اگر بداند که دوستانش دچار شک می‌شوند به اندازه یک چشم‌بهم‌زدن حجتش را از میان آنها پنهان نمی‌ساخت».[4] حتی روایتی به این مضمون موجود است که ظهور را آن‌قدر نزدیک بدانیم که گویی زیر پایمان قرار دارد.[5] در ضمن، نزدیک‌دانستن ظهور منافاتی با تعیین‌نکردن وقتی خاص برای آن ندارد. منظور از نزدیک‌دانستن ظهور آن است که چنان ظهور را نزدیک بدانیم که گویی امام زمان(عج) همین ساعت ظهور خواهند نمود. حکمت نزدیک‌دانستن ظهور هم آن است که همواره خود را در حال آماده‌باش بدانیم. پس انتظار نه به معنای دست‌کشیدن از کار، بلکه دقیقاً به معنای شب و روز کار جانانه انجام‌دادن است به گونه‌‌ای که زمینه را برای ظهور حضرتشان فراهم نماید. منتظر واقعی کسی است که خود را از هر جهت برای یاری امام زمان آماده ساخته باشد؛ از این‌رو گاه لازمه انتظار آن است که دست به تحقیقات گسترده و عمیق بزنیم؛ چون این نکته مسلم است که امام زمان از راه طبیعی می‌خواهند عدالت را بر جهان حاکم نمایند. پس به یک نظام اداری مستحکم نیاز خواهد بود و چنین نظام اداری منسجم و قوی بدون برنامه و کادر نیرومند، محقق نخواهد شد. بر این اساس، نزدیک‌دانستن ظهور، این فایده را دارد که در کسب آمادگی‌ها کم‌تر سهل‌انگاری خواهیم کرد. در همین راستا بهترین معیار برای تشخیص این‌که ظهور را نزدیک می‌دانیم یا خیر! آن است که ببینیم در تشخیص و انجام وظایف خود تا چه اندازه موفق هستیم، اگر فرض نماییم امام مهدی(عج) همین الآن ظهور ‌کنند آیا برای لبیک گفتن به او آماده هستیم یا خیر؟! [1] . حدید، 16. [2] . ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 24، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق. [3] . ر.ک: «حدیث انتظار فرج»، سؤال 15318؛ «وظیفه ما در عصر غیبت»، سؤال 2669. [4] . ‌ ر. ک: کلینی، کافی، ج ‌2، ص 137، قم، دار الحدیث، اول، 1429ق. [5] . امام هادی(ع) فرمود: «زمانی که امام ظاهر از میان شما رفت پس منتظر ظهور از زیر پای خود باشید». ر. ک: کلینی، همان، ج 2، ص 162.
آیا روایتی مبتنی بر این مطلب که اگر ظهور امام زمان را نزدیک نبینیم قساوت قلب پیدا میکنیم موجود است؟ اگر جواب مثبت است چگونه چنین روایتی با روایاتی که میگویند ظهور امام زمان مشخص نیست قابل جمع است؟ منظور از نزدیک دانستن ظهور چیست؟ چرا باید ظهور را نزدیک دانست؟ آیا معیاری برای نزدیک دانستن ظهور وجود دارد؟ چگونه میتوانیم متوجه شویم که ما ظهور را نزدیک میدانیم؟ آیا نزدیک دانستن ظهور باعث نمیشود از انجام پروژههای علمی و تحقیقاتی بزرگ که سالها به طول میانجامد دست بکشیم و یا کمتر تلاش کنیم؟
در روایات این نکته مورد تأکید قرار گرفته است که همواره باید در انتظار ظهور بود. در همین زمینه به برخی از روایات اشاره میشود که یکی از آنها روایتی است که در پرسش به آن اشاره شده است:
امام صادق(ع) فرمود: این آیه در سوره حدید که میفرماید: "مانند کسانی نباشید که پیش از این به آنان کتاب داده شد و روزگار طولانی بر آنان گذشت پس دلهایشان سخت شد و بسیاری از آنان از ایمان دست برداشته و خارج شدند"[1] درباره مردم زمان غیبت نازل شده است، سپس خداوند عزّ و جلّ میفرماید: "همانا خدا زمین را پس از مرگ آن زنده میسازد، به تحقیق ما نشانهها را برای شما روشن کردیم، باشد که اندیشه کنید" آنحضرت فرمود: منظور از روزگار طولانی، تنها روزگار غیبت است».[2] هر چند شأن نزول این آیه شریفه درباره اهل کتاب است، اما بر اساس این روایت؛ از باب جری و تطبیق یکی از مصادیق این آیه زمان غیبت امام زمان(عج) میباشد؛ زیرا غیبت طولانی امام مهدی(عج) میتواند عاملی برای غفلت و قساوت انسانهایی شود که از وجود آنحضرت غافل بوده و یا انتظار ظهور آنحضرت را ندارند؛ چرا که انتظار فرج حضرت مهدی(عج) محبوبترین اعمال نزد خداوند است که انسان را از غفلت و قساوت قلب نجات میدهد.[3]
همچنین امام صادق(ع) میفرماید: «نزدیکترین حالت بندگان به خداوند و رضایتبخشترین حالت خداوند نسبت به بندگان خود، زمانی است که آنان حجت خداوند را از دست داده و حجت پروردگار برای آنها ظاهر نشده و آنان جای او را ندانند، و با این وجود، ایمان داشته باشند که حجت و پیمان خداوند باطل نگشته است. پس در این هنگام شب و روز انتظار گشایش(ظهور) داشته باشید. همانا بزرگترین چیزی که موجب خشم خداوند بر دشمنانش میشود این است که خداوند هنگامی که حجت خود را در میان مردم پنهان داشته و آنرا ظاهر نساخته به حتم میداند که دوستانش گرفتار تردید نمیشوند و اگر بداند که دوستانش دچار شک میشوند به اندازه یک چشمبهمزدن حجتش را از میان آنها پنهان نمیساخت».[4]
حتی روایتی به این مضمون موجود است که ظهور را آنقدر نزدیک بدانیم که گویی زیر پایمان قرار دارد.[5]
در ضمن، نزدیکدانستن ظهور منافاتی با تعییننکردن وقتی خاص برای آن ندارد. منظور از نزدیکدانستن ظهور آن است که چنان ظهور را نزدیک بدانیم که گویی امام زمان(عج) همین ساعت ظهور خواهند نمود. حکمت نزدیکدانستن ظهور هم آن است که همواره خود را در حال آمادهباش بدانیم. پس انتظار نه به معنای دستکشیدن از کار، بلکه دقیقاً به معنای شب و روز کار جانانه انجامدادن است به گونهای که زمینه را برای ظهور حضرتشان فراهم نماید. منتظر واقعی کسی است که خود را از هر جهت برای یاری امام زمان آماده ساخته باشد؛ از اینرو گاه لازمه انتظار آن است که دست به تحقیقات گسترده و عمیق بزنیم؛ چون این نکته مسلم است که امام زمان از راه طبیعی میخواهند عدالت را بر جهان حاکم نمایند. پس به یک نظام اداری مستحکم نیاز خواهد بود و چنین نظام اداری منسجم و قوی بدون برنامه و کادر نیرومند، محقق نخواهد شد.
بر این اساس، نزدیکدانستن ظهور، این فایده را دارد که در کسب آمادگیها کمتر سهلانگاری خواهیم کرد.
در همین راستا بهترین معیار برای تشخیص اینکه ظهور را نزدیک میدانیم یا خیر! آن است که ببینیم در تشخیص و انجام وظایف خود تا چه اندازه موفق هستیم، اگر فرض نماییم امام مهدی(عج) همین الآن ظهور کنند آیا برای لبیک گفتن به او آماده هستیم یا خیر؟! [1] . حدید، 16. [2] . ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 24، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق. [3] . ر.ک: «حدیث انتظار فرج»، سؤال 15318؛ «وظیفه ما در عصر غیبت»، سؤال 2669. [4] . ر. ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 137، قم، دار الحدیث، اول، 1429ق. [5] . امام هادی(ع) فرمود: «زمانی که امام ظاهر از میان شما رفت پس منتظر ظهور از زیر پای خود باشید». ر. ک: کلینی، همان، ج 2، ص 162.
- [سایر] به نام خدا لطفا به 2 سوال زیر جواب دهید: 1.می خواهم سرباز امام زمان شوم،چه کار کنم؟ایا راه خاصی وجود دارد؟و این که اگر هر چقدر هم تلاش کنم واین که تا ان جا که جان داشته باشم در این راه بگذارم ایا ممکن است باز هم خدا و امامش دست رد بر دلم بزنند؟چون هر کسی دوست دارد بداند که تلاش طاقت- فرسایش نتیجه دارد یا نه؟ 2.ایا راه و دعا و ذکر و عملی در این دنیا وجود دارد که باعث شود امام زمان را در همین دنیا زیارت کنم؟(در حالت بیداری)
- [سایر] در چند سال اخیر روایاتی تحت عنوان روایات شروسی و مروزی منتشر میشود که در آن شخصی به نام شروسی از ارمنیه و آذربایجان به ری که کنار کوهی سیاه است و تهران تعبیر میشود حمله میکند و این جنگ بسیار طولانی میشود احادیث مختلف با راویان مختلف کم و بیش آنرا ذکر کردهاند حتی روایتی از علی بن مهزیار به نقل از امام عصر(عج) وجود دارد که این مطلب را بیان میکند؛ نظر شما درباره سند این احادیث و امکان رخ دادن آن در گذشته چیست؟ گروهی آن را به مشروطه تفسیر میکنند. ارتباط این احادیث با ظهور چیست؟ آیا این اتفاق متصل به ظهور است یا فاصله دارد؟
- [سایر] در چندین آیه قرآن اشاره شده است که ترکیب جمعیتی اهل بهشت به صورتی است که اکثر آنها از مردم گذشته و فقط تعداد کمی از مردم آخرالزمان میباشند. حال در روایات ما (یعنی شیعه) آمده که در آخرالزمان هنگام ظهور امام عصر، مردم جهان آن قدر خوب و با ایمان میشوند که جهان پر از عدالت میشود و همچنین مؤمن دست در جیب مؤمن دیگر کرده و نفر اول هیچ جلوی او را نخواهد گرفت و یا، یک دختر خانم بدون این که کسی مزاحم او شود، از این طرف دنیا تا طرف دیگرش مسافرت خواهد کرد. حال آیا این روایات به معنای این است که مردم آخرالزمان همگی مؤمن و اهل بهشت هستند؟ یا خیر و در صورت مثبت بودن جواب، آیا این موضوع با آیات قرآن تناقض ایجاد نمیکند؟!
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند