برخی از قدمای امامیه؛ مانند علامه حلی و مرحوم نراقی در کتب اصول فقه خود به قاعده (نفی استواء مفید العموم) تمسک کرده‌اند. معنای این قاعده چیست؟
قاعده «نفی استواء» در عباراتی استفاده می‌شود که در آن؛ تساوی دو چیز نفی شده است. اگر عباراتی عدم تساوی دوچیز را اعلام کنند، شاید در نگاه اول، عدم تساوی در تمام زمینه‌ها برداشت شود، اما واقعیت آن است که چنین عمومی که نفی تساوی در همه وجوه و زوایا را برساند، از چنین عباراتی برداشت نمی‌شود. در همین راستا، یکی از مباحث مطرح در اصول فقه، بررسی دلالت برخی الفاظ بر عموم است؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود: «أکرِم کُلّ ضیف»(هر میهمانی را گرامی بدار!)؛ در این‌جا مسلّم است که عموم(همه میهمانان) را از کلمه «کُلّ» استفاده کرده‌ایم. اما برخی دیگر از کلمات هستند که به این آسانی نمی‌توان درباره آنها حکم به عموم کرد. این‌گونه مباحث را در علم اصول فقه و در بخش عمومات و دلالت الفاظ بر عموم مطرح کرده‌اند. یکی از این کلمات که بیشتر در کلمات قدماء نقل شده است و در کتب اصولیان متأخر ذکر نشده؛ استفاده عموم از «نفی استواء» است. «نفی استواء» به معنای جملاتی است که در آن؛ تساوی دو چیز نفی شده است؛ مثل این‌که مردم می‌گویند: «این دو کالا مثل هم و مساوی هم نیستند». آیا این کلام آنان دلالت بر عموم دارد؟ یعنی این دو کالا هیچ شباهتی به هم ندارند و در تمام  زوایا با هم متفاوت‌اند؟ شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: «نفی استواء، به معنای عدم تساوی در برخی از صفات است».[1] نه در همه صفات. علامه حلّی می‌گوید: «آیه مبارکه "لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ"[2] دلالت بر نفی استواء (عدم تساوی) در همه امور ندارد؛ زیرا نفی استواء، اعم از این است که آیا در تمام وجوه و زوایا این تساوی نفی شده است یا فقط در برخی از امور نفی تساوی وجود دارد».[3] ملامحمد مهدی نراقی می‌گوید: «اگر نفی استواء بالجمله و همه جانبه باشد، بدان معنا است که عدم تساوی در تمامی وجوه و زوایا نفی شده است».[4] یعنی هیچ تساوی‌ای وجود ندارد. گویا از این کلام نراقی چنین دانسته می‌شود که ایشان نفی استواء را شایسته در نفی عموم می‌داند. تطبیق فقهی در تحقیقات علمای متأخر تحقیقات خاصی در این‌باره وارد نشده است و تنها در برخی از مباحث فقهی از جمله جواز یا عدم جواز ازدواج با اهل کتاب به آیه «لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ» استناد شده است که بنا بر آن مسلمان با اهل کتاب در یک رتبه نیست (هم‌کفو نیستند) و نباید با هم ازدواج کنند که در جواب به طور مختصر این‌گونه بیان شده است: «با دقت در لغت و معنای استواء مشخص می‌گردد؛ اگر بین دو چیز، استواء به صورت مطلق ثابت گردید، آن دو چیز باید در جمیع جهات با هم مساوی باشند. ولی اگر استواء بین دو چیز به صورت مطلق نفی گردید، لازم نیست که این دو چیز‌ در تمام جهات با هم اختلاف داشته باشند، بلکه اگر در بعضی جهات هم (فی الجمله) با هم مساوی نباشند در صدق عدم استواء کافی است؛ مثلاً اگر زید و عمرو در نُه علم از دَه علم با هم مساوی باشند و فقط در یک علم با هم مساوی نباشند و بعد گفته شود که بین زید و عمرو در علم تساوی نیست این اطلاق صحیح می‌باشد و لازم نیست در تمام ده علم با هم متفاوت باشند. ثانیاً: در صورت صرف نظر از اشکال اول؛ واضح است که "اصحاب الجنة"(مسلمین) با "اصحاب النار" (کفار و مشرکین) مشترکات بسیاری دارند؛ مثلاً در امور تکوینی؛ مثل غذا خوردن، راه رفتن ... و در امور اعتباری؛ مثل مالک شدن بعد از خرید و فروش با هم مشترکند و مسلّماً آیه نمی‌خواهد حتی نسبت به این مشترکات نفی استواء بکند. پس آیه باید در صدد نفی استواء نسبت به امر خاصی باشد که البته در ادامه آیه آن‌را تعیین می‌نماید: "لٰا یَسْتَوِی أَصْحٰابُ النّٰارِ وَ أَصْحٰابُ الْجَنَّةِ، أَصْحٰابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفٰائِزُونَ"؛ آیه می‌گوید این دو در فائز بودن با هم مساوی نیستند».[5]   [1] . طوسی، محمد بن حسن، العدة فی أصول الفقه، ج ‏2، ص 444، قم، علاقبندیان، 1417ق. [2] . حشر، 20. [3] . حلی، حسن بن مطهر، مبادی الوصول إلی علم الأصول، ص 131، قم، المطبعه العلمیه، 1404ق. [4] . نراقی، محمد مهدی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، ج ‏2، ص 723، قم، بوستان کتاب، 1388ش. [5] . شبیری زنجانی، موسی، کتاب نکاح، ج 16، ص 5179، قم، مؤسسه پژوهشی رای‌پرداز‌، 1419ق.
عنوان سوال:

برخی از قدمای امامیه؛ مانند علامه حلی و مرحوم نراقی در کتب اصول فقه خود به قاعده (نفی استواء مفید العموم) تمسک کرده‌اند. معنای این قاعده چیست؟


پاسخ:

قاعده «نفی استواء» در عباراتی استفاده می‌شود که در آن؛ تساوی دو چیز نفی شده است.
اگر عباراتی عدم تساوی دوچیز را اعلام کنند، شاید در نگاه اول، عدم تساوی در تمام زمینه‌ها برداشت شود، اما واقعیت آن است که چنین عمومی که نفی تساوی در همه وجوه و زوایا را برساند، از چنین عباراتی برداشت نمی‌شود.
در همین راستا، یکی از مباحث مطرح در اصول فقه، بررسی دلالت برخی الفاظ بر عموم است؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود: «أکرِم کُلّ ضیف»(هر میهمانی را گرامی بدار!)؛ در این‌جا مسلّم است که عموم(همه میهمانان) را از کلمه «کُلّ» استفاده کرده‌ایم. اما برخی دیگر از کلمات هستند که به این آسانی نمی‌توان درباره آنها حکم به عموم کرد. این‌گونه مباحث را در علم اصول فقه و در بخش عمومات و دلالت الفاظ بر عموم مطرح کرده‌اند.
یکی از این کلمات که بیشتر در کلمات قدماء نقل شده است و در کتب اصولیان متأخر ذکر نشده؛ استفاده عموم از «نفی استواء» است.
«نفی استواء» به معنای جملاتی است که در آن؛ تساوی دو چیز نفی شده است؛ مثل این‌که مردم می‌گویند: «این دو کالا مثل هم و مساوی هم نیستند». آیا این کلام آنان دلالت بر عموم دارد؟ یعنی این دو کالا هیچ شباهتی به هم ندارند و در تمام  زوایا با هم متفاوت‌اند؟
شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: «نفی استواء، به معنای عدم تساوی در برخی از صفات است».[1] نه در همه صفات.
علامه حلّی می‌گوید: «آیه مبارکه "لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ"[2] دلالت بر نفی استواء (عدم تساوی) در همه امور ندارد؛ زیرا نفی استواء، اعم از این است که آیا در تمام وجوه و زوایا این تساوی نفی شده است یا فقط در برخی از امور نفی تساوی وجود دارد».[3]
ملامحمد مهدی نراقی می‌گوید: «اگر نفی استواء بالجمله و همه جانبه باشد، بدان معنا است که عدم تساوی در تمامی وجوه و زوایا نفی شده است».[4] یعنی هیچ تساوی‌ای وجود ندارد.
گویا از این کلام نراقی چنین دانسته می‌شود که ایشان نفی استواء را شایسته در نفی عموم می‌داند.
تطبیق فقهی
در تحقیقات علمای متأخر تحقیقات خاصی در این‌باره وارد نشده است و تنها در برخی از مباحث فقهی از جمله جواز یا عدم جواز ازدواج با اهل کتاب به آیه «لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ» استناد شده است که بنا بر آن مسلمان با اهل کتاب در یک رتبه نیست (هم‌کفو نیستند) و نباید با هم ازدواج کنند که در جواب به طور مختصر این‌گونه بیان شده است:
«با دقت در لغت و معنای استواء مشخص می‌گردد؛ اگر بین دو چیز، استواء به صورت مطلق ثابت گردید، آن دو چیز باید در جمیع جهات با هم مساوی باشند. ولی اگر استواء بین دو چیز به صورت مطلق نفی گردید، لازم نیست که این دو چیز‌ در تمام جهات با هم اختلاف داشته باشند، بلکه اگر در بعضی جهات هم (فی الجمله) با هم مساوی نباشند در صدق عدم استواء کافی است؛ مثلاً اگر زید و عمرو در نُه علم از دَه علم با هم مساوی باشند و فقط در یک علم با هم مساوی نباشند و بعد گفته شود که بین زید و عمرو در علم تساوی نیست این اطلاق صحیح می‌باشد و لازم نیست در تمام ده علم با هم متفاوت باشند.
ثانیاً: در صورت صرف نظر از اشکال اول؛ واضح است که "اصحاب الجنة"(مسلمین) با "اصحاب النار" (کفار و مشرکین) مشترکات بسیاری دارند؛ مثلاً در امور تکوینی؛ مثل غذا خوردن، راه رفتن ... و در امور اعتباری؛ مثل مالک شدن بعد از خرید و فروش با هم مشترکند و مسلّماً آیه نمی‌خواهد حتی نسبت به این مشترکات نفی استواء بکند. پس آیه باید در صدد نفی استواء نسبت به امر خاصی باشد که البته در ادامه آیه آن‌را تعیین می‌نماید: "لٰا یَسْتَوِی أَصْحٰابُ النّٰارِ وَ أَصْحٰابُ الْجَنَّةِ، أَصْحٰابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفٰائِزُونَ"؛ آیه می‌گوید این دو در فائز بودن با هم مساوی نیستند».[5]   [1] . طوسی، محمد بن حسن، العدة فی أصول الفقه، ج ‏2، ص 444، قم، علاقبندیان، 1417ق. [2] . حشر، 20. [3] . حلی، حسن بن مطهر، مبادی الوصول إلی علم الأصول، ص 131، قم، المطبعه العلمیه، 1404ق. [4] . نراقی، محمد مهدی، انیس المجتهدین فی علم الأصول، ج ‏2، ص 723، قم، بوستان کتاب، 1388ش. [5] . شبیری زنجانی، موسی، کتاب نکاح، ج 16، ص 5179، قم، مؤسسه پژوهشی رای‌پرداز‌، 1419ق.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین