حرکت در بیان فلسفی عبارت است از: تغییر تدریجی یا خروج تدریجی شیء از قوه به فعل، یعنی حرکت، نحوه وجودی است که یک چیز به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج شده و به فعلیت می‌رسد. تدریجی بودن آن به این معنا است که اجزایی که برای آن وجود فرض می‌شود در یک زمان واحد با هم جمع نمی‌شوند، بلکه در طول زمان به تدریج به وجود می‌آیند.[1] ، [2] بنابراین در هر حرکت فعلیت وجود دارد؛ بلکه فعلیت لازمه حرکت است و تا فعلیت نباشد حرکت محقق نمی‌شود؛ زیرا حرکت متوقف بر قوه است و قوه بدون فعلیت تحقق ندارد، هر قوه‌ای در ضمن فعلیتی می‌تواند تحقق ‌یابد.[3] البته باید در نظر داشت که فعلیت بر دو گونه است؛ یکی فعلیتی که همراه با قوه است، دیگری فعلیت تام و محض که هیچ قوه‌ای را به همراه ندارد. نتیجه این‌که مقصود از این‌که در حرکت، جزء بالفعل وجود ندارد، این است که در حرکت جزء بالفعل محض نداریم، بلکه با قوه آمیخته است و وجود جزء بالفعل تام و بدون قوه در حرکت به معنای پایان حرکت است. [1] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 285 - 293، قم، نشر بین الملل، چاپ هفتم، 1386ش. [2] . اقتباس از پاسخ: 1826 [3] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 197 به بعد، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.
باسلام. گفته میشود حرکت خروج تدریجی از قوه به فعل است و وحدت اتصالی دارد. و میتوان برای هر جزء آن که بالقوه فرض میشود اجزاء سابق و لاحق متصور کرد که تا یک جزء از بین نرود جزء دیگری ایجاد نمیشود و هیچ جزء بالفعلی در حرکت وجود ندارد. در صورتی که مثلاً در مراحل تبدیل تخم مرغ به مرغ، اگر روند این خروج تدریجی از قوه به فعل را در نظر بگیریم، میبینیم ابتدا تخم مرغ است که این یک فعلیت واقعی است و بعد جوجه میشود، این هم یک فعلیت دیگر است، و در نهایت به مرغ تبدیل میشود که یک فعلیت واقعی دیگر است. سؤال این است که با وجود این سه فعلیت، وحدت اتصالی کجا است؟ سه فعلیت در ظرف خارج که با وصف وحدت یافت نمیشود. ضمن اینکه این فعلیتها هم که هرکدام در زمان خود موجود است و سه زمان از هم جدا هستند.
حرکت در بیان فلسفی عبارت است از: تغییر تدریجی یا خروج تدریجی شیء از قوه به فعل، یعنی حرکت، نحوه وجودی است که یک چیز به واسطه آن به تدریج از حالت قوه خارج شده و به فعلیت میرسد. تدریجی بودن آن به این معنا است که اجزایی که برای آن وجود فرض میشود در یک زمان واحد با هم جمع نمیشوند، بلکه در طول زمان به تدریج به وجود میآیند.[1] ، [2]
بنابراین در هر حرکت فعلیت وجود دارد؛ بلکه فعلیت لازمه حرکت است و تا فعلیت نباشد حرکت محقق نمیشود؛ زیرا حرکت متوقف بر قوه است و قوه بدون فعلیت تحقق ندارد، هر قوهای در ضمن فعلیتی میتواند تحقق یابد.[3]
البته باید در نظر داشت که فعلیت بر دو گونه است؛ یکی فعلیتی که همراه با قوه است، دیگری فعلیت تام و محض که هیچ قوهای را به همراه ندارد.
نتیجه اینکه مقصود از اینکه در حرکت، جزء بالفعل وجود ندارد، این است که در حرکت جزء بالفعل محض نداریم، بلکه با قوه آمیخته است و وجود جزء بالفعل تام و بدون قوه در حرکت به معنای پایان حرکت است. [1] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 2، ص 285 - 293، قم، نشر بین الملل، چاپ هفتم، 1386ش. [2] . اقتباس از پاسخ: 1826 [3] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 197 به بعد، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.