دلیل اصلی این‌که خداوند - واجب الوجود - ماهیت ندارد، این است که ماهیت به معنای حد وجود است، حد نیز به معنای پایان و نهایت است؛ و خداوند چون بی‌نهایت و نامحدود است، بنابراین ماهیت ندارد. توضیح کامل این مطلب را باید در تبیین اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت و چگونگی انتزاع ماهیت دریافت. اما آنچه به اختصار می‌توان بیان کرد، این است که ذهن هنگامی که با واقعیت خارجی مواجه می‌شود واقعیت را در قالب ویژگی‌های گوناگون؛ مثل درخت بودن، سنگ بودن، رنگی بودن، زمان‌مند بودن و غیره به انسان عرضه می‌کند. این گونه‌‌ها، قالب‌هایی برای تمایز اشیا از یکدیگرند.[1] بنابر این مفاهیم ماهوی از ویژگی «تعینی» یعنی معین، خاص و محدود بودنِ وجودات خارجی انتزاع شده‌‌اند؛ بدین معنا که ما همواره در خارج با اموری روبرو هستیم که هستی آنها متعین و محدود به حدود و ویژگی‌‌های خاصی است. کثرات که ذهن کاوشگر با آنها مواجه می‌گردد، هیچ‌یک نامعین و نامحدود نیستند؛ زیرا در این‌صورت تمایز آنها از یکدیگر معنای محصلی نمی‌یابد. همان‌گونه که علامه‌ی طباطبائی بیان کرده، که لازمه‌ی وجود هر ماهیتی، سلب‌های بی‌شماری به عدد ماهیات دیگری است که خارج از آن موجودند.[2] از همین‌رو مفاهیم ماهوی همواره بیانگر جهت تفاوت و تمایز اشیای خارجی از یکدیگرند.[3] و به همین جهت گاهی نیز گفته‌اند: «ماهیات، همان حدود وجودات هستند».[4] بنابر این، خداوند که وجود محض، نامحدود و بی‌نهایت است، ماهیت ندارد. [1] . ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 173، قم، مؤسسه امام خمینی، چاپ سوم، 1391ش [2] . طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 14، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق. [3] . ر. ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص 176. [4] . نهایه الحکمة، ص 14.
: سلام علیکم. به نظر میرسد از اصلیترین دلایل ماهیتنداشتن خداوند، استفاده از برهان (تساوی ماهیت نسبت به وجود و عدم) است. اما این برهان اشکالاتی دارد: جمله (ماهیت ممکن است) یا (هر دارایِ ماهیتی ممکن است) مبنای موجه و مقبولی ندارد. این گزاره از قاعده معروف (الماهیة من حیث هی لیست الا هی لا موجودة و لا معدومة) گرفته شده است که پذیرش آن بررسی و تأمل بیشتری میطلبد؛ زیرا باید پرسید منظور از این قاعده چیست؟ ظاهرا این بیان بدین صورت است که بر ماهیت به حمل اولی، جز خود ماهیت بار نمیشود، نه مفهوم وجود و نه مفهوم عدم بر آن حمل نمیشوند. و این مسئله اختصاص به مفاهیم ماهوی ندارد، بلکه همه مفاهیم اعم از ماهوی، فلسفی و منطقی چنین هستند؛ زیرا درباره هر مفهومی میتوان گفت به حمل اولی، تنها خودش بر خودش قابل حمل است، نه چیز دیگر.(ر.ک: نیکزاد، ادله فلسفی اثبات کامل مطلق). ضمن اینکه طبق این بیان ماهیت به حمل شایع در خارج ممکن است بر واجب بار شود، همانطور که علم بار میشود و علم و ماهیت و ... به حمل اول هیچ مفهوم وجود و عدم را در خود ندارند.(ر.ک: آیا خداوند ماهیت دارد، اسماعیلی). لذا در برهان فوق به نظر خلطی در مفهوم ماهیت و مصادیق ماهیت شده است. آیا دفاعی از این مطلب و عدم ماهیت خداوند دارید؟
دلیل اصلی اینکه خداوند - واجب الوجود - ماهیت ندارد، این است که ماهیت به معنای حد وجود است، حد نیز به معنای پایان و نهایت است؛ و خداوند چون بینهایت و نامحدود است، بنابراین ماهیت ندارد.
توضیح کامل این مطلب را باید در تبیین اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت و چگونگی انتزاع ماهیت دریافت.
اما آنچه به اختصار میتوان بیان کرد، این است که ذهن هنگامی که با واقعیت خارجی مواجه میشود واقعیت را در قالب ویژگیهای گوناگون؛ مثل درخت بودن، سنگ بودن، رنگی بودن، زمانمند بودن و غیره به انسان عرضه میکند. این گونهها، قالبهایی برای تمایز اشیا از یکدیگرند.[1] بنابر این مفاهیم ماهوی از ویژگی «تعینی» یعنی معین، خاص و محدود بودنِ وجودات خارجی انتزاع شدهاند؛ بدین معنا که ما همواره در خارج با اموری روبرو هستیم که هستی آنها متعین و محدود به حدود و ویژگیهای خاصی است. کثرات که ذهن کاوشگر با آنها مواجه میگردد، هیچیک نامعین و نامحدود نیستند؛ زیرا در اینصورت تمایز آنها از یکدیگر معنای محصلی نمییابد. همانگونه که علامهی طباطبائی بیان کرده، که لازمهی وجود هر ماهیتی، سلبهای بیشماری به عدد ماهیات دیگری است که خارج از آن موجودند.[2] از همینرو مفاهیم ماهوی همواره بیانگر جهت تفاوت و تمایز اشیای خارجی از یکدیگرند.[3] و به همین جهت گاهی نیز گفتهاند: «ماهیات، همان حدود وجودات هستند».[4] بنابر این، خداوند که وجود محض، نامحدود و بینهایت است، ماهیت ندارد. [1] . ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 173، قم، مؤسسه امام خمینی، چاپ سوم، 1391ش [2] . طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 14، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق. [3] . ر. ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص 176. [4] . نهایه الحکمة، ص 14.