در برخی منابع روایی به نقل از سَدیر چنین نقل شده است: من به همراه ابوبصیر، یحیی بَزّاز و داود بن کثیر در مجلسی نشسته بودیم که امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، زمانی که در جایگاه همیشگی خویش نشست، فرمود: «شگفتا از مردمی که گمان می‌کنند ما غیب می‌دانیم! کسی جز خدای عزّ و جلّ غیب نمی‌داند. من می‌خواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که او در کدام یک از اطاق‌های منزل پنهان شده است». سدیر گوید: پس از آن‌که حضرت از مجلس برخاست و به سمت منزلش رفت، من به همراه ابوبصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدیم و ما می‌دانیم که شما علم زیادی‏ دارید و علم غیب را به شما نسبت نمی‌دهیم. امام(ع) فرمود: «ای سدیر! مگر تو قرآن نمی‌خوانی؟» عرض کردم: آری، فرمود: «در آنچه از قرآن خوانده‌ای، این آیه را دیده‌ای: مردی که دانشی از کتاب داشت؛ گفت: من آن‌را پیش از آن‌که چشم به هم بزنی، نزد تو آورم».[1] عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خوانده‌ام. فرمود: «آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟» سدیر: شما به من خبر دهید. امام: «به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (اقیانوس هند[2] )». سدیر: قربانت گردم، چه کم! فرمود: «ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزّ و جلّ نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر می‌دهم. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزّ و جلّ خوانده‌ای، این آیه را دیده‌ای: بگو [ای محمد] گواه بودن خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است».[3] عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خوانده‌ام. فرمود: «آیا کسی که تمام علم کتاب را می‌داند عالم‌تر است یا کسی که بعضی از آن‌را می‌داند؟» عرض کردم: نه، بلکه کسی که تمام علم کتاب را می‌داند. آن‌گاه حضرت با دست اشاره به سینه‌اش نمود و فرمود: «به خدا تمام علم کتاب نزد ما است، به خدا تمام علم کتاب نزد ماست».[4] در مورد این روایت باید گفت: 1. در سلسله راویان این حدیث؛‌ محمد بن سلیمان وجود دارد که منابع رجالی او را ضعیف[5] و اهل غلوّ[6] دانسته‌اند. همچنین پدر محمد بن سلیمان نیز در سلسله راویان وجود دارد که او نیز اهل غلوّ می‌باشد.[7] بنابراین، روایت فوق به جهت سندی ضعیف است. 2. میان علم غیب کلی امام معصوم و دانستن تمام جزئیات از عالم واقع، تفاوت‌هایی وجود دارد؛[8] گاه امام به برخی از جزئیات همچون آنچه در روایت از پنهان شدن کنیز آمده و یا شهادت خودشان و... آگاه نیستند و این منافاتی با علم غیب ایشان ندارد.[9] 3. تنبیه افراد تحت تکفّل؛ لزوماً همواره امر نکوهیده و ناپسندی نیست. در روایت فوق، شاید این کنیز مرتکب رفتاری شده بود که مستحق مجازات بود. آیا به این دلیل که او ضعیف است نباید او را تنبیه کرد؟ برای نمونه؛ اگر او متعمدانه آسیبی به خانه همسایه وارد کرده باشد، که بر اثر آن مستحق این تنبیه باشد؛ می‌توان به بهانه ضعیف بودن، از تنبیه او جلوگیری کرده و احتمال خطاهای آینده را افزایش داد؟ آنچه غیر اخلاقی است آن است که بدون هیچ توجیه و در رفتاری ظالمانه، افراد ضعیف و تحت تکفل را آزار دهیم. [1] . «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؛ نمل، 40. [2] . حافظ ابرو خوافی، شهاب الدین عبدالله، جفرافیای حافظ ابرو، ج ‏1، ص 103، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش. [3] . «قُلْ کَفی‏ بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ‏»؛ رعد، 43. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 257، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‏ ج 1، ص 213، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق. [5] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 365، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [6] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 343، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1427ق. [7] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، شیخ طوسی، محمد بن حسن، ص 375، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [8] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 3، ص 593، اصفهان، کتابخانه امام أمیرالمؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [9] . ر. ک: 579؛ علم غیب امامان به شهادت خود؛ 2775؛ علم غیب ائمه(ع).
در کتاب اصول کافی در مورد علم غیب ائمه(ع) آمده است: در مجلسی امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، چون در جایگاه خویش قرار گرفت فرمود: (شگفتا از مردمی که گمان میکنند ما غیب میدانیم! کسی جز خدای عزّ و جلّ غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است...)؛ سؤال این است: چرا امام صادق(ع) میخواسته کنیزش را بزند، در حالیکه او فرار میکرد؟ مگر کتک زدن ضعیفان به خصوص زنان و کودکان در دین اسلام مذموم نیست؟
در برخی منابع روایی به نقل از سَدیر چنین نقل شده است: من به همراه ابوبصیر، یحیی بَزّاز و داود بن کثیر در مجلسی نشسته بودیم که امام صادق(ع) با حالت خشم وارد شد، زمانی که در جایگاه همیشگی خویش نشست، فرمود: «شگفتا از مردمی که گمان میکنند ما غیب میدانیم! کسی جز خدای عزّ و جلّ غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که او در کدام یک از اطاقهای منزل پنهان شده است». سدیر گوید: پس از آنکه حضرت از مجلس برخاست و به سمت منزلش رفت، من به همراه ابوبصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه درباره کنیزت فرمودی، شنیدیم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید و علم غیب را به شما نسبت نمیدهیم.
امام(ع) فرمود: «ای سدیر! مگر تو قرآن نمیخوانی؟» عرض کردم: آری، فرمود: «در آنچه از قرآن خواندهای، این آیه را دیدهای: مردی که دانشی از کتاب داشت؛ گفت: من آنرا پیش از آنکه چشم به هم بزنی، نزد تو آورم».[1] عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خواندهام. فرمود: «آن مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟» سدیر: شما به من خبر دهید. امام: «به اندازه یک قطره آب نسبت به دریای اخضر (اقیانوس هند[2] )». سدیر: قربانت گردم، چه کم! فرمود: «ای سدیر! چه بسیار است آن مقداری که خدای عزّ و جلّ نسبت داده است به علمی که اکنون به تو خبر میدهم. ای سدیر! باز در آنچه از کتاب خدای عزّ و جلّ خواندهای، این آیه را دیدهای: بگو [ای محمد] گواه بودن خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است».[3] عرض کردم: قربانت، این آیه را هم خواندهام. فرمود: «آیا کسی که تمام علم کتاب را میداند عالمتر است یا کسی که بعضی از آنرا میداند؟» عرض کردم: نه، بلکه کسی که تمام علم کتاب را میداند. آنگاه حضرت با دست اشاره به سینهاش نمود و فرمود: «به خدا تمام علم کتاب نزد ما است، به خدا تمام علم کتاب نزد ماست».[4]
در مورد این روایت باید گفت:
1. در سلسله راویان این حدیث؛ محمد بن سلیمان وجود دارد که منابع رجالی او را ضعیف[5] و اهل غلوّ[6] دانستهاند. همچنین پدر محمد بن سلیمان نیز در سلسله راویان وجود دارد که او نیز اهل غلوّ میباشد.[7]
بنابراین، روایت فوق به جهت سندی ضعیف است.
2. میان علم غیب کلی امام معصوم و دانستن تمام جزئیات از عالم واقع، تفاوتهایی وجود دارد؛[8] گاه امام به برخی از جزئیات همچون آنچه در روایت از پنهان شدن کنیز آمده و یا شهادت خودشان و... آگاه نیستند و این منافاتی با علم غیب ایشان ندارد.[9]
3. تنبیه افراد تحت تکفّل؛ لزوماً همواره امر نکوهیده و ناپسندی نیست. در روایت فوق، شاید این کنیز مرتکب رفتاری شده بود که مستحق مجازات بود. آیا به این دلیل که او ضعیف است نباید او را تنبیه کرد؟ برای نمونه؛ اگر او متعمدانه آسیبی به خانه همسایه وارد کرده باشد، که بر اثر آن مستحق این تنبیه باشد؛ میتوان به بهانه ضعیف بودن، از تنبیه او جلوگیری کرده و احتمال خطاهای آینده را افزایش داد؟
آنچه غیر اخلاقی است آن است که بدون هیچ توجیه و در رفتاری ظالمانه، افراد ضعیف و تحت تکفل را آزار دهیم. [1] . «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»؛ نمل، 40. [2] . حافظ ابرو خوافی، شهاب الدین عبدالله، جفرافیای حافظ ابرو، ج 1، ص 103، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش. [3] . «قُلْ کَفی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»؛ رعد، 43. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 257، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 213، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق. [5] . نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 365، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش. [6] . شیخ طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال طوسی)، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 343، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1427ق. [7] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، شیخ طوسی، محمد بن حسن، ص 375، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [8] . فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 3، ص 593، اصفهان، کتابخانه امام أمیرالمؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق. [9] . ر. ک: 579؛ علم غیب امامان به شهادت خود؛ 2775؛ علم غیب ائمه(ع).