شیخ صدوق، تنها در یکی از کتاب‌هایش، از امام جعفر صادق(ع) چنین نقل می‌کند: «یاران و لشکریان فرعون نزد او آمده و به او گفتند: آب نیل فرو نشسته و اگر ادامه یابد، همگی هلاک خواهیم شد. فرعون گفت: امروز به سراغ کارهایتان باز گردید [تا در مورد آن چاره‌ای کنم] هنگامی که شب شد، فرعون به میان رود نیل رفت و دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و به دعا پرداخته، گفت: "خدایا! تو خود نیک با خبری که من می‌دانم هیچ‌کس جز تو نمی‌تواند آب نیل را بگرداند، پس تو خود، نیل را پُر آب گردان". وقتی صبح شد، نیل پُر از آب گردیده و امواج آن روی هم غلطید».[1] چند نکته درباره این ماجرا: 1. روایتی که این ماجرا را نقل می‌کند بدون سند و ضعیف است. 2. با فرض پذیرش این ماجرا، معجزه‌ای‌ رخ نداده و ممکن است به صورت عادی، آب جریان یافته باشد. از فرعون در این مسئله چنین نقل شده است: «امروز به سراغ کارهایتان باز گردید [تا در مورد آن چاره‌ای کنم]»؛ بنابر این سخن؛ فرعون ادعای انجام معجزه را نداشته و بر فرض اگر ادعای معجزه داشته باشد نیز نمی‌توان این مورد را معجزه دانست؛ زیرا معجزه بر مدّعی نبوت را می‌توان پذیرفت؛ اما از مدعی الوهیت؛ هیچ معجزه‌ای پذیرفته نیست و قطعاً ادعای الوهیت شخص مردود است.[2] 3. اما این‌که آیا ممکن است خداوند، دعای فردی چون فرعون را مستجاب کند؟ در پاسخ باید گفت: خداوند در قرآن می‌فرماید که ما در صورت صلاحدید، امکانات مادی را در اختیار تمام بشر قرار می‌دهیم و دین‌داری را شرط لازم آن نمی‌دانیم.[3] علاوه بر آن، در جای دیگری به این نکته نیز اشاره شده است که گاه برای اتمام حجت، نعمت‌های دنیا بیش از حد عادی در اختیار ستم‌کاران قرار می‌گیرد: «آن‌گاه چون هشدارهایی که به آنان داده شده بود را فراموش کردند، درهای هر چیز [از نعمت و آسایش] را بر آنان گشودیم تا چون از داده‌ها دلشاد [و سرمست] شدند ناگهان ایشان را [به عذاب] فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند».[4] در همین راستا ممکن است برخی دعاهای ستم‌گران در امور دنیایی نیز مورد اجابت قرار گرفته و ذیل آیه «أجیب دعوة الدّاع إذا دعان»[5] قرار گیرد؛ زیرا در ادامه این آیه، «اجابت دعا» از طرف خدا مقدمه‌ای برای «اجابت دعوت» از طرف بندگان اعلام شده و این بدان معنا است که حتی اگر بنده‌ای تا کنون اجابت دعوت نکرده باشد، ممکن است در شرایطی دعای او مستجاب شود. با توجه به آنچه گفته شد، خداوند - چه با دعای فرعون و چه بدون دعای او - امکانات مادی فراوانی در اختیار فرعون و فرعونیان قرار داد تا جایی که پیروان موسی(ع) را در حقّانیت راهشان دچار تردید کرد و آن پیامبر خدا نیز به همین دلیل نزد خدا لب به شکوه گشوده و به نحوی خواستار پایان‌یافتن این وضعیت شد: «پروردگارا! تو به فرعون و سرکردگانش آراستگی و دارایی‌هایی در زندگانی دنیا بخشیدی که سرانجام [مردم را] از راه تو بیراه می‌گردانند».[6] [1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 526،‌ قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [2] . مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علی‌پناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 775- 776،‌ قم،‌ ‌مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [3] . اسراء، 20. [4] . انعام، 44. [5] . بقره، 186. [6] . یونس، 88.
آیا هنگام قحطی، فرعون پنهانی از خداوند درخواست کرد و خدا رود نیل را جاری ساخت؟ روایتی در این مورد وجود دارد، آیا این روایت با مبانی دینی تضاد ندارد؟ و آیا سند این روایت صحیح است؟ (قَالَ الصَّادِقُ(ع): جَاءَ أَصْحَابُ فِرْعَوْنَ إِلَی فِرْعَوْنَ فَقَالُوا لَهُ غَارَ مَاءُ النِّیلِ وَ فِیهِ هَلَاکُنَا فَقَالَ انْصَرِفُوا الْیَوْمَ فَلَمَّا کَانَ مِنَ اللَّیْلِ تَوَسَّطَ النِّیلَ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَقْدِرُ عَلَی أَنْ یَجِیءَ بِالْمَاءِ إِلَّا أَنْتَ فَجِئْنَا بِهِ فَأَصْبَحَ النِّیلُ یَتَدَفَّق).
شیخ صدوق، تنها در یکی از کتابهایش، از امام جعفر صادق(ع) چنین نقل میکند: «یاران و لشکریان فرعون نزد او آمده و به او گفتند: آب نیل فرو نشسته و اگر ادامه یابد، همگی هلاک خواهیم شد. فرعون گفت: امروز به سراغ کارهایتان باز گردید [تا در مورد آن چارهای کنم] هنگامی که شب شد، فرعون به میان رود نیل رفت و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و به دعا پرداخته، گفت: "خدایا! تو خود نیک با خبری که من میدانم هیچکس جز تو نمیتواند آب نیل را بگرداند، پس تو خود، نیل را پُر آب گردان". وقتی صبح شد، نیل پُر از آب گردیده و امواج آن روی هم غلطید».[1]
چند نکته درباره این ماجرا:
1. روایتی که این ماجرا را نقل میکند بدون سند و ضعیف است.
2. با فرض پذیرش این ماجرا، معجزهای رخ نداده و ممکن است به صورت عادی، آب جریان یافته باشد. از فرعون در این مسئله چنین نقل شده است: «امروز به سراغ کارهایتان باز گردید [تا در مورد آن چارهای کنم]»؛ بنابر این سخن؛ فرعون ادعای انجام معجزه را نداشته و بر فرض اگر ادعای معجزه داشته باشد نیز نمیتوان این مورد را معجزه دانست؛ زیرا معجزه بر مدّعی نبوت را میتوان پذیرفت؛ اما از مدعی الوهیت؛ هیچ معجزهای پذیرفته نیست و قطعاً ادعای الوهیت شخص مردود است.[2]
3. اما اینکه آیا ممکن است خداوند، دعای فردی چون فرعون را مستجاب کند؟
در پاسخ باید گفت: خداوند در قرآن میفرماید که ما در صورت صلاحدید، امکانات مادی را در اختیار تمام بشر قرار میدهیم و دینداری را شرط لازم آن نمیدانیم.[3]
علاوه بر آن، در جای دیگری به این نکته نیز اشاره شده است که گاه برای اتمام حجت، نعمتهای دنیا بیش از حد عادی در اختیار ستمکاران قرار میگیرد:
«آنگاه چون هشدارهایی که به آنان داده شده بود را فراموش کردند، درهای هر چیز [از نعمت و آسایش] را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد [و سرمست] شدند ناگهان ایشان را [به عذاب] فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند».[4]
در همین راستا ممکن است برخی دعاهای ستمگران در امور دنیایی نیز مورد اجابت قرار گرفته و ذیل آیه «أجیب دعوة الدّاع إذا دعان»[5] قرار گیرد؛ زیرا در ادامه این آیه، «اجابت دعا» از طرف خدا مقدمهای برای «اجابت دعوت» از طرف بندگان اعلام شده و این بدان معنا است که حتی اگر بندهای تا کنون اجابت دعوت نکرده باشد، ممکن است در شرایطی دعای او مستجاب شود.
با توجه به آنچه گفته شد، خداوند - چه با دعای فرعون و چه بدون دعای او - امکانات مادی فراوانی در اختیار فرعون و فرعونیان قرار داد تا جایی که پیروان موسی(ع) را در حقّانیت راهشان دچار تردید کرد و آن پیامبر خدا نیز به همین دلیل نزد خدا لب به شکوه گشوده و به نحوی خواستار پایانیافتن این وضعیت شد: «پروردگارا! تو به فرعون و سرکردگانش آراستگی و داراییهایی در زندگانی دنیا بخشیدی که سرانجام [مردم را] از راه تو بیراه میگردانند».[6] [1] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 526، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [2] . مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 2، ص 775- 776، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق. [3] . اسراء، 20. [4] . انعام، 44. [5] . بقره، 186. [6] . یونس، 88.