سلام حاج آقا از اینکه لطف کردین و جواب من رو دادین ممنون (راستش وقتی دیدم جواب نمیدین با خودم فکر کردم که فقط به اونایی جواب می دین که بشناسید یعنی یه جورایی فکر کردم که این سوال ها و جواب ها از قبل مشخصه ؛ خلاصه حلال بفرمایید) راستش من شما رو قبل از اینکه تو تلویزیون ببینم از نزدیک زیارت کرده بودم ، سال 82 تو سفر عمره ،هم پرواز بودیم (همون پروازی که قرار بود 7شب باشه ولی شد12 ظهرروزبعد!)،از اون موقع هروقت شما رو تو تلویزیون می بینم که دارین راجع به مسائل خانواده حرف می زنین به اطرافیان این توضیح رو می دم که این حاج آقا عملا این توصیه های خودشون رو اجرا می کنن ، تو فرودگاه دیدم که تو اون مدت تاخیر پرواز که همه عصبانی شده بودند چقدر با دخترخودتون(فکر کنم هانیه [هدی]بود اسمشون)و بچه ها مهربون بودین و توی پرواز هم بچه بغل راه میرفتین که همسرتون اذیت نشن خیلی اتفاقی با سایتتون آشنا شدم و همه ش فکر می کنم که اگر زودتر اینجا رو دیده بودم اوضاع و احوالم خیلیی بهتر از این بود برای همه جوون ها دعا بفرمایید التماس دعا اجرتون با خدا
سلام/ یاد اون روزها و اون سالها به خیر. اون سال وقتی از عمره برگشتیم اولین نفری را که در فرودگاه دیدم و بوسیدم برادر مرحومم آقامحسن عزیز بود ...
عنوان سوال:

سلام حاج آقا از اینکه لطف کردین و جواب من رو دادین ممنون (راستش وقتی دیدم جواب نمیدین با خودم فکر کردم که فقط به اونایی جواب می دین که بشناسید یعنی یه جورایی فکر کردم که این سوال ها و جواب ها از قبل مشخصه ؛ خلاصه حلال بفرمایید) راستش من شما رو قبل از اینکه تو تلویزیون ببینم از نزدیک زیارت کرده بودم ، سال 82 تو سفر عمره ،هم پرواز بودیم (همون پروازی که قرار بود 7شب باشه ولی شد12 ظهرروزبعد!)،از اون موقع هروقت شما رو تو تلویزیون می بینم که دارین راجع به مسائل خانواده حرف می زنین به اطرافیان این توضیح رو می دم که این حاج آقا عملا این توصیه های خودشون رو اجرا می کنن ، تو فرودگاه دیدم که تو اون مدت تاخیر پرواز که همه عصبانی شده بودند چقدر با دخترخودتون(فکر کنم هانیه [هدی]بود اسمشون)و بچه ها مهربون بودین و توی پرواز هم بچه بغل راه میرفتین که همسرتون اذیت نشن خیلی اتفاقی با سایتتون آشنا شدم و همه ش فکر می کنم که اگر زودتر اینجا رو دیده بودم اوضاع و احوالم خیلیی بهتر از این بود برای همه جوون ها دعا بفرمایید التماس دعا اجرتون با خدا


پاسخ:

سلام/ یاد اون روزها و اون سالها به خیر. اون سال وقتی از عمره برگشتیم اولین نفری را که در فرودگاه دیدم و بوسیدم برادر مرحومم آقامحسن عزیز بود ...





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین