سلام سالها پیش همسرم را در یک حادثه تصادف از دست دادم و با تنها دخترم زندگی می کنم. خانواده همسرم به خاطر اتفاقاتی اهانت های زیادی به پدرم کرده اند البته پدرم هم بی تقصیر نبوده اما مشکل من مادرم هست که دوست ندارد با مادربزرگ و عمه های دخترم (که دختر عموهای پدرم هم هستند)ارتباط داشته باشم می گوید آنها با پدر تو چنین و چنان کردند و تو با انها رفت و امد می کنی، من از این کارت راضی نیستم.اگر حرفی بزنم می گوید از انها دفاع می کنی سعی می کنم کینه ها را از دلم بیرون کنم اما مادرم هر چند وقت یکبار رفتارهای آنها را ریز به ریز برایم یادآوری میکند و من برای ساعاتی آتش میگرم. خواهش می کنم راهنماییم کنید تا از طرفی مادرم را نرنجانم و از سوی دیگر قطع رحم هم نکنم
سلام/ خانم گرامی اولین توصیه من به شما ازدواج است. این توصیه ی خدای حکیم است؛ وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ  میدانم شرایط شما برای ازدواج سخت است و ملاحظات عدیده ای دارید اما ازدواج را مهم بدانید و حداقل کاری که باید بکنید ابراز مخالفت با مقوله ازدواج نداشته باشید. رفتاری که خیلی از خانم های در شرایط مشابه شما دارند به دلایل دانسته و ندانسته، خودآگاه یا ناخودآگاهِ گوناگون، شما این رفتار را نداشته باش و پیشنهادهای ازدواج را جدی بگیر و بررسی کن و پس از یک فرصت منطقی پاسخ مثبت یا منفی ات را صریح و محترمانه بیان کن. در مورد مشورتی که خواستید چند سوال دارم: 1. شما و سایر مخاطبین محترم لطفا معادله با چندین مجهول برایم نفرستید؛ سن شما و دختر و مادرتان را چگونه و اساسا چرا حدس بزنم؟! "سالها پیش" یعنی در دهه 60 همسرتان مرحوم شده اند و دخترتان بین 24-23 سال تا 38-37 سال است یا یک دختر لااقل 9-8 ساله که با عبارت سالها پیش جور دربیاد. پس مادرتان چندساله است. در صورتی که اگر بنویسید شوهر در سال 85 از دنیا رفت و با دخترم (متولد80) زندگی می کنم مادرم (متولد30) و ... و از نحوه عملکرد یا مناسبات آن گروه از فامیل و دلیل علاقه و ارتباط شما هم چیزی نمی دانم.  2. اما اجمالا عرض می کنم موضوع نه قطع رحم است و نه رنجاندن مادر؛  -  موضوع قطع رحم نیست؛ زیرا فرموده اند: صِل رَحِمَکَ وَلُو بِالسَّلامِ ...وَلُو بِشِربَةٍ مِنَ الماء؛ با یک سلام کردن به فامیل و یک پذیرایی ساده مثلا تعارف یک لیوان آب، صل رحم انجام شده و قطع رحم نیست.  -  موضوع رنجاندن مادر نیست؛ چون می شود این ارتباط حداقلی را داشت و مادر نه مطلع شود و اگر مطلع شود جایی برای ناراحتی نیست! -  مادر محترم خودش باید بداند که چنین حقی ندارد و نباید در حد ارتباط دخترش -که احتمالا میان سال است!- با خانم هایی از فامیل (که سن آنها هم لابد در همین حدود است) دخالت کند اما اگر با پرخاشگری و سلطه گفت و گفت و گفت که تو از سر نگرانی از یک طلبه سوال کنی... پاسخ چنین مادری را با احترام و تواضع و با بوسیدن دستش و سرش و خفض جناح این گونه بدهی؛ که ( مادر جان من عاشق پدرم هستم و مدافع پدرم و اگر احساس کنم پدرم در موضوعی حتی مقصر بوده اجازه ی محاکمه دوباره و یا خدای ناکرده توهین به پدرم را به احدی نمی دهم.) بعد به او فرصت بده چون مردم ما کمتر تحمل شنیدن دارند. او احتمالا بدی های آنها را با افزایش هیجانش و شاید داد و بیداد بیان کند با حوصله و بدون واکنش گوش کن و با دقت و احترام نه سربه هوا و ... بعد بگو مادرجان (این مطالب را شما قبلا هم بیان کرده اید و من خیلی دلخور شدم که چرا این حجم از غیبت را باید بشنوم و روح و جانم سیاه شود و ناراحت شوم که چرا به پدرم اهانت شده و نگران شوم که چرا مادرعزیزم این قدر حرص می خورد و از آنها هم که اهانت کرده اند دلخورشده ام ولی بعد از آن کینه را از دلم بیرون کردم) و (مادر عزیزم سیاهی غیبت و کینه قطعا و بی تردید از سیاهی اهانت های آنها بیشتر است و من موظفم قلبم را از سیاهی این گناهان پاک کنگهدارم) این نوع گفتگوهای خوب و موثر و یک بار برای همیشه -یا برای بعضی خانواده ها دو سه سالی یک بار- مانع تبدیل تذکر مادر به "بگو مگو" خواهد شد. راستی پدر این داستان کیست، کجاست، چه کاره است؟ مومن و خوش نام و متعادل، یا پرخاشگر و ... در حیات و خدای ناکرده ممات نمی دانم؛ اما پدر است و از نظر اسلام عزیز جایگاه والدین برای تک تک فرزندانشان باید مهم و ارزشمند باشد با هر شخصیت و هر عملکردی خوب، بد یا زشت!  3. موضوع چیست؟ ساختار شخصیتی شما مثلا شما چقدر به دیگران وابسته هستید و چقدر محترم؟ آیا نگرانی ها و اضطراب هایت را می شناسی میزان ارتباط شما با سایرین و نحوه ارتباط گیری شما و ... به شأن خودت نزد فرزند و مادرت توجه کن آیا به اندازه یک مادر محترم هستی یا همچنان به عنوان یک عروس داغدیده ی مستحق ترحم و شاید مراقبت و کنترل! به شما نگاه می کنند. باید باور کنی که محترم هستی و مستقل و اگر کسی میخواهد با تو رفت آمد کند رعایت یک اصل را برخودش لازم و ضروی بداند: احترام متقابل این شماره 3را جدی بگیر و به جای دفاع فوری و پاسخ، تامل کن و بررسی کن و
عنوان سوال:

سلام سالها پیش همسرم را در یک حادثه تصادف از دست دادم و با تنها دخترم زندگی می کنم. خانواده همسرم به خاطر اتفاقاتی اهانت های زیادی به پدرم کرده اند البته پدرم هم بی تقصیر نبوده اما مشکل من مادرم هست که دوست ندارد با مادربزرگ و عمه های دخترم (که دختر عموهای پدرم هم هستند)ارتباط داشته باشم می گوید آنها با پدر تو چنین و چنان کردند و تو با انها رفت و امد می کنی، من از این کارت راضی نیستم.اگر حرفی بزنم می گوید از انها دفاع می کنی سعی می کنم کینه ها را از دلم بیرون کنم اما مادرم هر چند وقت یکبار رفتارهای آنها را ریز به ریز برایم یادآوری میکند و من برای ساعاتی آتش میگرم. خواهش می کنم راهنماییم کنید تا از طرفی مادرم را نرنجانم و از سوی دیگر قطع رحم هم نکنم


پاسخ:

سلام/ خانم گرامی اولین توصیه من به شما ازدواج است. این توصیه ی خدای حکیم است؛ وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ  میدانم شرایط شما برای ازدواج سخت است و ملاحظات عدیده ای دارید اما ازدواج را مهم بدانید و حداقل کاری که باید بکنید ابراز مخالفت با مقوله ازدواج نداشته باشید. رفتاری که خیلی از خانم های در شرایط مشابه شما دارند به دلایل دانسته و ندانسته، خودآگاه یا ناخودآگاهِ گوناگون، شما این رفتار را نداشته باش و پیشنهادهای ازدواج را جدی بگیر و بررسی کن و پس از یک فرصت منطقی پاسخ مثبت یا منفی ات را صریح و محترمانه بیان کن. در مورد مشورتی که خواستید چند سوال دارم: 1. شما و سایر مخاطبین محترم لطفا معادله با چندین مجهول برایم نفرستید؛ سن شما و دختر و مادرتان را چگونه و اساسا چرا حدس بزنم؟! "سالها پیش" یعنی در دهه 60 همسرتان مرحوم شده اند و دخترتان بین 24-23 سال تا 38-37 سال است یا یک دختر لااقل 9-8 ساله که با عبارت سالها پیش جور دربیاد. پس مادرتان چندساله است. در صورتی که اگر بنویسید شوهر در سال 85 از دنیا رفت و با دخترم (متولد80) زندگی می کنم مادرم (متولد30) و ... و از نحوه عملکرد یا مناسبات آن گروه از فامیل و دلیل علاقه و ارتباط شما هم چیزی نمی دانم.  2. اما اجمالا عرض می کنم موضوع نه قطع رحم است و نه رنجاندن مادر؛  -  موضوع قطع رحم نیست؛ زیرا فرموده اند: صِل رَحِمَکَ وَلُو بِالسَّلامِ ...وَلُو بِشِربَةٍ مِنَ الماء؛ با یک سلام کردن به فامیل و یک پذیرایی ساده مثلا تعارف یک لیوان آب، صل رحم انجام شده و قطع رحم نیست.  -  موضوع رنجاندن مادر نیست؛ چون می شود این ارتباط حداقلی را داشت و مادر نه مطلع شود و اگر مطلع شود جایی برای ناراحتی نیست! -  مادر محترم خودش باید بداند که چنین حقی ندارد و نباید در حد ارتباط دخترش -که احتمالا میان سال است!- با خانم هایی از فامیل (که سن آنها هم لابد در همین حدود است) دخالت کند اما اگر با پرخاشگری و سلطه گفت و گفت و گفت که تو از سر نگرانی از یک طلبه سوال کنی... پاسخ چنین مادری را با احترام و تواضع و با بوسیدن دستش و سرش و خفض جناح این گونه بدهی؛ که ( مادر جان من عاشق پدرم هستم و مدافع پدرم و اگر احساس کنم پدرم در موضوعی حتی مقصر بوده اجازه ی محاکمه دوباره و یا خدای ناکرده توهین به پدرم را به احدی نمی دهم.) بعد به او فرصت بده چون مردم ما کمتر تحمل شنیدن دارند. او احتمالا بدی های آنها را با افزایش هیجانش و شاید داد و بیداد بیان کند با حوصله و بدون واکنش گوش کن و با دقت و احترام نه سربه هوا و ... بعد بگو مادرجان (این مطالب را شما قبلا هم بیان کرده اید و من خیلی دلخور شدم که چرا این حجم از غیبت را باید بشنوم و روح و جانم سیاه شود و ناراحت شوم که چرا به پدرم اهانت شده و نگران شوم که چرا مادرعزیزم این قدر حرص می خورد و از آنها هم که اهانت کرده اند دلخورشده ام ولی بعد از آن کینه را از دلم بیرون کردم) و (مادر عزیزم سیاهی غیبت و کینه قطعا و بی تردید از سیاهی اهانت های آنها بیشتر است و من موظفم قلبم را از سیاهی این گناهان پاک کنگهدارم) این نوع گفتگوهای خوب و موثر و یک بار برای همیشه -یا برای بعضی خانواده ها دو سه سالی یک بار- مانع تبدیل تذکر مادر به "بگو مگو" خواهد شد. راستی پدر این داستان کیست، کجاست، چه کاره است؟ مومن و خوش نام و متعادل، یا پرخاشگر و ... در حیات و خدای ناکرده ممات نمی دانم؛ اما پدر است و از نظر اسلام عزیز جایگاه والدین برای تک تک فرزندانشان باید مهم و ارزشمند باشد با هر شخصیت و هر عملکردی خوب، بد یا زشت!  3. موضوع چیست؟ ساختار شخصیتی شما مثلا شما چقدر به دیگران وابسته هستید و چقدر محترم؟ آیا نگرانی ها و اضطراب هایت را می شناسی میزان ارتباط شما با سایرین و نحوه ارتباط گیری شما و ... به شأن خودت نزد فرزند و مادرت توجه کن آیا به اندازه یک مادر محترم هستی یا همچنان به عنوان یک عروس داغدیده ی مستحق ترحم و شاید مراقبت و کنترل! به شما نگاه می کنند. باید باور کنی که محترم هستی و مستقل و اگر کسی میخواهد با تو رفت آمد کند رعایت یک اصل را برخودش لازم و ضروی بداند: احترام متقابل این شماره 3را جدی بگیر و به جای دفاع فوری و پاسخ، تامل کن و بررسی کن و





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین