سلام 1.حدود پنج ماهه عقد کردم ومیدونم که دچار وسواس فکری وکمی هم افسردگی هستم 2.از روز اول عقد دچار نگرانی واسترس بودم وافکاری از قبیل شکست، بهم خوردن رابطه ، به دل ننشستن ،واینکه یکی از دوستان معرفی کرده اگر شکست بخوره چه میشه،چه بلایی سر خانوم میاد چه بلایی سر من میاد،واینکه آیا میشد همسری داشته باشم که اندامش بهتر باشه یانه 3.مقداری از نگرانی ها هم به دلیل خشک بودن خانوممه چون تو خانواده با محدودیت فوق العاده بالا بزرگ شده وبا حرف زدن و ادا وووجذابیت ایجاد نمیکنه 4.همسرم مهربان، خوش اخلاق،زیبا،وحرف گوش کن و قانعه 5.ناگفته نمونه که گاهی اتفاق افتاده که نگرانیم کم بوده وخیلی بهش علاقه مند بودم ولی خیلی طول نکشیده 6.نگید که نباید به این زودی ازدواج میکردی چون دیگه واقعا نمیتونستم مجرد بمونم وبازم ناگفته نمونه که میگن بعد ازدواج خیلی آروم شدم وبهترم 7.وچون قبلا خواهر خانومم به دلیل افسردگی حاد همسرشون از ایشون جدا شده وخانومم از این مسئله رو دائما یاداوری میکنه ونگرانیمو چند برابر کرده ومیترسم ماهم به چنین سرنوشتی دچار بشیم ونمیتونم درمان خودم رو شروع کنم چون خانومم بیشتر نگران میشه 8.لطف کنید راهنمایی کنید ویک مشاوروروانپزشک متدین رو معرفی کنید
سلام/ دکتر جعفری نژاد را توصیه می کنم نه صرفا به عنوان روانپزشک به عنوان زوج درمانگر باورهای نادرست منشاء خیلی از ناراحتی ها و نگرانی هاست: استرس در ازدواج یک امر طبیعی و نرمال است و آن را با عشق ورزی و نه طلب کردن آن و با توکل و تفویض به خدا کنترل و رفته رفته تمام کنید. اینکه افسردگی عامل طلاق خواهرخانم شده بوده صرفا اظهار غیر قابل استناد یک شخص است . به جای اعتماد به این حرف نادرست از قضاوت کردن در مورد زندگی دیگران منصرف شوید و دیگران را ذهن تان دارای نقص یا خطا یا کاستی و بیماری ندانید شاید شماره 6 اومجایی که نوشتید دیگه نمیتونستم مجرد بمونم نشانه ای از وسواس فکری باشد و احساس نیاز شدید جنسی ناشی از وسواس، موجب شده همسرت را بی رغبت و سرد بدانی … راستی تمرین کنید دوتایی از تهِ دلتون از خدای مهربون تشکر کنید و شگر و حمد را در زندگی بیشتر کنید و از برکاتش لذت ها ببرید.
عنوان سوال:

سلام 1.حدود پنج ماهه عقد کردم ومیدونم که دچار وسواس فکری وکمی هم افسردگی هستم 2.از روز اول عقد دچار نگرانی واسترس بودم وافکاری از قبیل شکست، بهم خوردن رابطه ، به دل ننشستن ،واینکه یکی از دوستان معرفی کرده اگر شکست بخوره چه میشه،چه بلایی سر خانوم میاد چه بلایی سر من میاد،واینکه آیا میشد همسری داشته باشم که اندامش بهتر باشه یانه 3.مقداری از نگرانی ها هم به دلیل خشک بودن خانوممه چون تو خانواده با محدودیت فوق العاده بالا بزرگ شده وبا حرف زدن و ادا وووجذابیت ایجاد نمیکنه 4.همسرم مهربان، خوش اخلاق،زیبا،وحرف گوش کن و قانعه 5.ناگفته نمونه که گاهی اتفاق افتاده که نگرانیم کم بوده وخیلی بهش علاقه مند بودم ولی خیلی طول نکشیده 6.نگید که نباید به این زودی ازدواج میکردی چون دیگه واقعا نمیتونستم مجرد بمونم وبازم ناگفته نمونه که میگن بعد ازدواج خیلی آروم شدم وبهترم 7.وچون قبلا خواهر خانومم به دلیل افسردگی حاد همسرشون از ایشون جدا شده وخانومم از این مسئله رو دائما یاداوری میکنه ونگرانیمو چند برابر کرده ومیترسم ماهم به چنین سرنوشتی دچار بشیم ونمیتونم درمان خودم رو شروع کنم چون خانومم بیشتر نگران میشه 8.لطف کنید راهنمایی کنید ویک مشاوروروانپزشک متدین رو معرفی کنید


پاسخ:

سلام/ دکتر جعفری نژاد را توصیه می کنم نه صرفا به عنوان روانپزشک به عنوان زوج درمانگر باورهای نادرست منشاء خیلی از ناراحتی ها و نگرانی هاست: استرس در ازدواج یک امر طبیعی و نرمال است و آن را با عشق ورزی و نه طلب کردن آن و با توکل و تفویض به خدا کنترل و رفته رفته تمام کنید. اینکه افسردگی عامل طلاق خواهرخانم شده بوده صرفا اظهار غیر قابل استناد یک شخص است . به جای اعتماد به این حرف نادرست از قضاوت کردن در مورد زندگی دیگران منصرف شوید و دیگران را ذهن تان دارای نقص یا خطا یا کاستی و بیماری ندانید شاید شماره 6 اومجایی که نوشتید دیگه نمیتونستم مجرد بمونم نشانه ای از وسواس فکری باشد و احساس نیاز شدید جنسی ناشی از وسواس، موجب شده همسرت را بی رغبت و سرد بدانی … راستی تمرین کنید دوتایی از تهِ دلتون از خدای مهربون تشکر کنید و شگر و حمد را در زندگی بیشتر کنید و از برکاتش لذت ها ببرید.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین