شرح پرسش: سؤالی در مورد جنگ لبنان و اسراییل دارم. در اینکه حزب الله در مقابل اسراییل حق دفاع از خود را دارد شکی نیست. اما همانطور که می دانیم در این جنگ حزب الله موشک هایی به شهرک های صهیونیست نشین می انداخت که ساکنان آن را کسانی تشکیل می داد که بی گناه بودند. آیا شما با این عمل حزب الله ، موافقید! حتی اگر تنها راه پیروزی حزب الله بر اسراییل منوط به این مسأله بوده باشد آیا این اعمال از جبهه اسلامی درست است! پس ما چه فرقی با آنها داریم!!)؟ پاسخ اجمالی: در پاسخ به این پرسش چند نکته را متذکر می شویم: 1. شکی نیست که از نظر اسلام در حالتهای عادی و در جنگهای معمولی کشتن افراد بی گناه، زن، بچه و افراد پیر و سالمند بلکه هر گونه عمل غیر انسانی مانند کشتن حیوانات و تخریب منابع طبیعی و کشاورزی و... جایز نیست . 2. از نظر فقه، دفاع از کیان و جامعه اسلامی، با تمام قدرت و امکانات و ابزار و به هر وسیله ای که امکان دارد، واجب است، حتی اگر کفار عده ای از مسلمانان را اسیر کنند و سپر خودشان دهند؛ در اینجا همه ی فقهاء می گویند اگر دفاع از اسلام و جامعه اسلامی منوط به کشتن مسلمانان اسیر باشد و راه دیگری وجود نداشته باشد، کشتن آنها جایز بلکه واجب است. گرچه آنها نیز در نزد خداوند مأجور خواهند بود، پس اگر در جایی مسلمان سپر انسانی قرار گیرد کشتن وی جایز است در مورد غیر مسلمان حکم روشن خواهد بود. حملات موشکی حزب الله جنبه دفاعی و جلوگیری داشته است و حزب الله زمانی آغاز به حملات موشکی نمود که صدها زن و بچه ی بی گناه لبنانی در اثر حملات هواپیماها ، توپخانه و موشک های اسرائیل قطعه قطعه شده بودند، و هدف اسرائیل از این حملات این بود که مردم لبنان را زیر فشار روانی قرار دهد تا دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند؛ در چنین موقعیتی عقل هر انسانی حق دفاع و مقابله به مثل را به آنها می دهد؛ چنانکه قرآن کریم هم می فرماید: ( هر کس بر شما تجاوز نموده است شما هم مقابله به مثل نمایید.) 3. اکثر ساکنین شهرک های صهیونیست نشین (مگر کودکان و...) به دلیل همکاری و پشتیبانی نیروهای مسلح خود نمی توانند بی طرف و بی گناه باشند، بلکه به نوعی آنها نیز طرف مخاصمه محسوب می شوند. 4. حزب الله پس از اخطار به ساکنین شهرک های صهیونیست نشین مبنی بر ترک سرزمین های اشغالی اقدام به مقابله به مثل و حملات موشکی نموده است. پس فرق اساسی بین حزب الله و اسرائیل در خصوص موشک باران شهرها علاوه بر تفاوت ماهیت این دو با هم، این است که اسرائیل متجاوز و آغاز گر آن بوده است اما حزب الله برای دفاع مجبور شده به آن اقدام کند. پاسخ تفصیلی: قبل از آغاز به پاسخ، مناسب است در باره جنبش صهیونیزم، تقسیم صهیونیزم به مذهبی و سیاسی، و طرز تفکر صهیونیزم سیاسی به اختصار مطالبی را بیان کنیم: پیدایش جنبش صهیونیزم در اویل دهه شصت قرن نوزدهم، بعضی از متفکران یهود برای فعالیت در راه بازگشت به فلسطین و عمران آن، دعوت خود را آغاز کردند. نخستین آنها (هیرش کالیشر) خاخام یا عالم یهودی بود که این دعوت را در کتاب (در جست و جوی صهیون) در سال 1861م. آغاز کرد. چند تن دیگر از یهودیان متفکر نیز آثاری در این زمینه به رشته تحریر آورده و زمینه مهاجرت هر چه بیشتر یهودیان و تشکیل دولت صهیونیستی را در اذهان آماده کردند. صهیونیزم مذهبی و صهیونیزم سیاسی در میان متفکران یهودی، دو گونه اندیشه و طرز فکر را میتوان مشاهده کرد. برخی از آنها روحیه مذهبی داشتند و بیشتر جنبه عرفان یهودی را مطرح میکردند، براساس این اصل در هنگام ظهور قائم در آخر الزمان، سلطنت خداوند که تمام اقوام و قبایل زمین، با او میثاق بستهاند، برای تمام بشریت تحقق خواهد یافت و تمام بشریت، به سوی سرزمینهایی که تورات، سرگذشت ابراهیم و موسی (ع) را به آن مکانها ذکر کرده، روان خواهند شد؛ در دورهای نزدیکتر به زمان - در قرن نوزدهم - هدف (عشاق صهیون)، ایجاد یک کانون روحانی جهت نشر عقاید و فرهنگ یهودی در سرزمین صهیون بود. جالب توجه است صهونیزم مذهبی که فقط در بین گروههای محدودی رایج بود، هرگز به دشمنی با مسلمانان - که خود را به عنوان وابستگان به فرزندان ابراهیم و پیرو دین او تلقی میکردند - برنخاست. این صهیونیزم روحانی، بیگانه و به دور از هر گونه برنامه سیاسی برای ایجاد یک دولت یا هر نوع سلطهای بر فلسطین بود و هرگز رفتاری دال بر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب - مسلمان یا مسیحی - در پیش نگرفت. اما صهیونیزم سیاسی با (تئودور هرتزل) زاده شد که دکترین خود را از سال 1882 م. تدارک میدید. او این تئوری را در کتاب خود به نام (دولت یهود) مدون ساخت و پس از نخستین کنگره صهیونیست جهانی در شهر (بال) سوئیس (1897م.) به کاربرد عملی آن پرداخت. (هرتزل) برخلاف صهیونیستهای مذهبی، به طول کامل به خدا شکاک بود. او که اشتغال خاطرش عمدتا نه مذهبی، بلکه سیاسی بود، مساله صهیونیزم را به شکلی جدیدی مطرح کرد. طرز تفکر صهیونیزم سیاسی در مجموع میتوان عناوین اصلی طرز تفکر صهیونیزم سیاسی او را در مطالب ذیل خلاصه کرد: 1- یهودیان سراسر دنیا، در هر کشوری که باشند، در مجموع یک قوم را تشکیل میدهند. 2- یهودیان، غیر قابل جذب و ادغام در ملتهایی هستند که در بین آنان زندگی میکنند و در آن تحلیل نمیروند. (نژاد پرستی) 3- یهودیان همه وقت و هم جا تحت آزار و ظلم بودهاند. راهحلهایی که (تئودرو هرتزل) از عناصر بالا استخراج میکند، نفی و رد ادغام یهودیان در ملتهای دیگر، ایجاد نه تنها یک کانون و مرکز فرهنگی برای اشاعه ایمان یهودی، بلکه دولتی یهودی است که تمام یهودیان جهان در آن مجتمع شوند. نکته دیگر این که این دولتها باید در یک محل خالی و بیمدعی مستقر شوند؛ این بدان معنا است که نباید به مردم بومی اهمیت داد و آنها را به حساب آورد. در فرمول بندی (هرتزل) به حضور مردم فلسطین، نه در کتاب او و نه در مجالس پایه گذاری نهضت جهانی صهیونیزم هیچ گونه اشارهای نشده است. عدم وجود مردم فلسطین از اصول مسلم و اساسی صهیونیزم سیاسی است و این اصل مسلم ریشه و منشا تمام جنایات بعدی آن است. خانم (گلدمایر) در (روزنامه ساندی تایمز) اعلام میکند: (فلسطینی وجود ندارد این طور نیست که تصور کنیم که یک خلق فلسطینی در فلسطین وجود داشته که خود را به عنوان یک خلق فلسطینی تلقی میکردهاند و ما آمدهایم آنان را بیرون کرده و کشورشان را گرفتهایم، آنان اصلا وجود ندارند.) (پروفسور بنزیون دینر) که نخستین وزیر آموزش ملی دولت اسرائیل و دوست صمیمی (داوود بن گورین) بنیانگذار دولت اسرائیل بود، در سال 1945م. در مقدمه کتاب (تاریخ هاگاناه) از انتشارات سازمان صهیونیزم جهانی مینویسد: (در کشور ما جا برای کسی به جز یهودیان نیست؛ ما به اعراب خواهیم گفت: بیرون. اگر موافق نباشند یا مقاومت کنند، ما آنان را بیرون خواهیم کرد.) این ادعا در حالی صورت میگیرد که پس از بیست سال فعالیت صهیونیزم سیاسی برای (بازگشت) بیانیه بالفور در سال (1917م.) به تصویب رسید. عده فراوانی از یهودیان روسیه، لهستان و رومانی در قبل و بعد از این تاریخ گریختند و به سرزمین فلسطین وارد شدند. طبق سرشماری انگلیسیها در 31 دسامبر (1922م.) تعداد 757000 نفر در سرزمین فلسطین ساکن بودهاند که از این عده 663000 عرب (590000 عرب مسلمان و 73000 عرب مسیحی) و 83000 یهودی بودهاند؛ به عبارتی 88 درصد عرب و 11 درصد یهودی. (هرتزل) پس از تلاشهای فراوان، در نهایت توانست حمایت رسمی انگلستان را جلب کند؛ این حمایت در قالب (اعلامیه بالفور) که در دوم نوامبر 1917م. به شکل نامهای از (بالفور) وزیر خارجه انگلستان به (لرد روچیلد) ثروتمند یهودی انگلیس صادر شد، تبلور یافت. در (اعلامیه بالفور) آشکارا آمده است: (دولت شاهنشاهی انگلستان، نظر لطف مخصوصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد و در آیندهای نزدیک، نهایت سعی و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد.) صهیونیزم سیاسی و سوء استفاده از تورات صهیونیستها جهت همراه سازی همه یهودیان با اهداف و سیاستهای خویش، در پروتکلها و مکالمات خود عموما از واژه یهود بهره میگیرند و سنگ ملت یهود را بر سینه میزنند و چنین القا میکنند که منافع ملت یهود را دنبال میکنند؛ در حالی که جنبش صهیونیزم، جنبشی سیاسی و فرزند استعمار انگلیس و امریکا است؛ هر چند مبانی فکری نژاد پرستانه خود را از کتابهای تحریف شده یهود گرفتهاند. خانم (گلدمایر) و (بگین) میگویند: (این زمین به ما وعده داده شده بود و ما بر آن حق داریم.) (موشه دایان) نیز میگوید: (اگر بر تورات مسلطیم، اگر خود را قوم تورات میدانیم، بایستی بر سرزمین توراتی نیز مسلط شویم. سرزمینهای قضات و ریش سفیدان، بیت المقدس، حبرون، اریحا و باز هم جاهای دیگر.) آنان پیوسته یک ادعای ارضی و یک (حق الاهی) مالکیت بر فلسطین را ادعا میکنند. آنان میگویند همه چیز بر ما مجاز میشود. وقتی (قوم برگزیده) خداوند و عامل مطلق باشیم، بر این اساس شکنجه و بدرفتاری، تروریسم، تهدید ارعاب و دستگیریها، نقل و انتقال اجباری و تبعید دسته جمعی، انهدام اموال و مصادره آنها و قتلهای دسته جمعی را برای خود محفوظ میدارند. بارزترین نمونه، همانا کشتار (دیریاسین) است. در نهم آوریل 1948م. با روش خاص نازیها در (اورا دور)، 254 نفر سکنه این دهکده (مردها، زنها، کودکان و سالمندان) به دست گروه مسلح (ایرگون) به ریاست (مناخم بگین) کشته شدند. این مفهوم و وعدهها و حربههای تحقق آن، مثل واژه (قوم برگزیده) و (اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات)، اساس ایدئولوژیک صهیونیزم سیاسی را تشکیل میدهد. استعمار گران همه زمانها و همه اقوام، همواره برای ضمیمه سازیها، غصب، تصرفات و سلطهگریهای خود، توجیهی تراشیدهاند. معمولا بهانه آنان یک (برتری فرهنگی) بوده است که به مهاجم و غاصب، به اصطلاح (یک ماموریت تمدن بخش از طرف نژاد خود برای دیگران) را اعطا میکرده است و بهانه مذهبی، پوششی برای سلطه یک گروه اجتماعی بر دیگری بوده است. اندیشه (قوم برگزیده) از نظر تاریخی و سیاسی جنایت آفرین است؛ چه همواره تهاجمات، توسعه طلبیها و سلطه گریها را مقدس وانموده کرده است. اندیشه قوم برگزیده از نظر مذهبی غیر قابل تحمل است؛ چه هر جا که برگزیدگان باشند، (طرد شدگان) نیز هستند. [1] پس از بیان این مقدمه و شناخت ماهیت صهیونیزم در پاسخ باید چند نکته را توجه داشت: 1. شکی نیست که از نظر اسلام در حالتهای عادی و در جنگهای معمولی، کشتن افراد بی گناه، زن، بچه و افراد سالمند بلکه هر گونه عمل غیر انسانی مانند کشتن حیوانات و تخریب منابع طبیعی و کشاورزی و ... بلکه آغاز جنگ جایز نیست. امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند، زیرا سپاس خداوندی را که حجت با شماست، و آغاز گر جنگ نبودن تا آنکه دشمن بجنگ روی آورد حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود، اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند آن کس را که پشت کرده مکشید، و آن که را که نمی تواند دفاع کند آسیب نرسانید، و مجروحان را نکشید، زنان را با آزار تحریک نکنید.... [2] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر وقت عده ای را برای جنگ می فرستاد می فرمود: خیانت و نیرنگ ننمایید، بدن کشته ها را قطعه قطعه و مثله نکنید، پیران، بچه ها و زنان را نکشید و درختان را قطع نکنید. [3] 2. از نظر فقه، دفاع از کیان و جامعه اسلامی، با تمام قدرت و امکانات و ابزار و به هر وسیله ای که امکان دارد، واجب است [4] ، حتی اگر کفار عده ای از مسلمانان را اسیر کنند و سپر خودشان دهند؛ در اینجا همه ی فقهاء می گویند اگر دفاع از اسلام و جامعه اسلامی منوط به کشتن مسلمانان اسیر باشد و راه دیگری وجود نداشته باشد، کشتن آنها جایز بلکه واجب است [5] . گرچه آنها نیز در نزد خداوند مأجور خواهند بود، پس اگر در جایی مسلمانان سپر انسانی قرار گیرند کشتن آنها جایز است در مورد غیر مسلمان حکم روشن خواهد بود. حملات موشکی حزب الله جنبه دفاعی و جلوگیری داشته است و حزب الله زمانی آغاز به حملات موشکی نمود که صدها زن و بچه های خردسال در اثر حملات موشکی و توپخانه و هواپیماهای اسرائیل قطعه قطعه شده بودند، و هدف اسرائیل از این حملات این بود که مردم لبنان را زیر فشار روانی قرار دهد تا دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند؛ در چنین موقعیتی عقل هر انسانی حق دفاع و مقابله به مثل را به آنها می دهد؛ چنانکه قرآن کریم هم می فرماید: ( هر کس بر شما تجاوز نموده است شما هم مقابله به مثل نمایید.) [6] 3. اکثر ساکنین شهرک های صهیونیست نشین (مگر کودکان و...) به دلیل همکاری و پشتیبانی نیروهای مسلح خود نمی توانند بی طرف و بی گناه باشند، بلکه به نوعی آنها نیز طرف مخاصمه محسوب می شوند. 4. حزب الله پس از اخطار به ساکنین شهرک های صهیونیست نشین مبنی بر ترک سرزمین های اشغالی اقدام به مقابله به مثل و حملات موشکی نموده است. پس فرق اساسی بین حزب الله و اسرائیل در خصوص موشک باران شهرها علاوه بر تفاوت ماهیت این دو با هم، این است که اسرائیل متجاوز و آغازگر آن بوده است اما حزب الله برای دفاع مجبور شده به آن اقدام کند. پی نوشتها: [1] نک: سایت موسسه ی فرهنگی شهید آوینی. [2] نهج البلاغه، نامه14. [3] الکافی، ج5، ص 27، باب وصیة رسول الله ص و أمیر المؤمنین؛ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ أَنْ یَبْعَثَ سَرِیَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ یَقُولُ سِیرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَیْخاً فَانِیاً وَ لَا صَبِیّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَیْهَا وَ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَی الْمُسْلِمِینَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَی رَجُلٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّی یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَکُمْ فَأَخُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ إِنْ أَبَی فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ عَلَیْهِ. [4] توضیح المسائل مراجع، ج2،صص762، 769، 779و 787. [5] میرزای قمی، جامع الشتات، ج1، ص396. [6] بقره،194.فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم. منبع: www.islamquest.net
آیا حملات موشکی حزب الله و کشتن بی گناهانی که در شهرک های صهیونیست نشین ساکن بودند با منطق اسلام سازگار بود؟
شرح پرسش:
سؤالی در مورد جنگ لبنان و اسراییل دارم. در اینکه حزب الله در مقابل اسراییل حق دفاع از خود را دارد شکی نیست. اما همانطور که می دانیم در این جنگ حزب الله موشک هایی به شهرک های صهیونیست نشین می انداخت که ساکنان آن را کسانی تشکیل می داد که بی گناه بودند. آیا شما با این عمل حزب الله ، موافقید! حتی اگر تنها راه پیروزی حزب الله بر اسراییل منوط به این مسأله بوده باشد آیا این اعمال از جبهه اسلامی درست است! پس ما چه فرقی با آنها داریم!!)؟
پاسخ اجمالی:
در پاسخ به این پرسش چند نکته را متذکر می شویم:
1. شکی نیست که از نظر اسلام در حالتهای عادی و در جنگهای معمولی کشتن افراد بی گناه، زن، بچه و افراد پیر و سالمند بلکه هر گونه عمل غیر انسانی مانند کشتن حیوانات و تخریب منابع طبیعی و کشاورزی و... جایز نیست .
2. از نظر فقه، دفاع از کیان و جامعه اسلامی، با تمام قدرت و امکانات و ابزار و به هر وسیله ای که امکان دارد، واجب است، حتی اگر کفار عده ای از مسلمانان را اسیر کنند و سپر خودشان دهند؛ در اینجا همه ی فقهاء می گویند اگر دفاع از اسلام و جامعه اسلامی منوط به کشتن مسلمانان اسیر باشد و راه دیگری وجود نداشته باشد، کشتن آنها جایز بلکه واجب است. گرچه آنها نیز در نزد خداوند مأجور خواهند بود، پس اگر در جایی مسلمان سپر انسانی قرار گیرد کشتن وی جایز است در مورد غیر مسلمان حکم روشن خواهد بود.
حملات موشکی حزب الله جنبه دفاعی و جلوگیری داشته است و حزب الله زمانی آغاز به حملات موشکی نمود که صدها زن و بچه ی بی گناه لبنانی در اثر حملات هواپیماها ، توپخانه و موشک های اسرائیل قطعه قطعه شده بودند، و هدف اسرائیل از این حملات این بود که مردم لبنان را زیر فشار روانی قرار دهد تا دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند؛ در چنین موقعیتی عقل هر انسانی حق دفاع و مقابله به مثل را به آنها می دهد؛ چنانکه قرآن کریم هم می فرماید: ( هر کس بر شما تجاوز نموده است شما هم مقابله به مثل نمایید.)
3. اکثر ساکنین شهرک های صهیونیست نشین (مگر کودکان و...) به دلیل همکاری و پشتیبانی نیروهای مسلح خود نمی توانند بی طرف و بی گناه باشند، بلکه به نوعی آنها نیز طرف مخاصمه محسوب می شوند.
4. حزب الله پس از اخطار به ساکنین شهرک های صهیونیست نشین مبنی بر ترک سرزمین های اشغالی اقدام به مقابله به مثل و حملات موشکی نموده است.
پس فرق اساسی بین حزب الله و اسرائیل در خصوص موشک باران شهرها علاوه بر تفاوت ماهیت این دو با هم، این است که اسرائیل متجاوز و آغاز گر آن بوده است اما حزب الله برای دفاع مجبور شده به آن اقدام کند.
پاسخ تفصیلی:
قبل از آغاز به پاسخ، مناسب است در باره جنبش صهیونیزم، تقسیم صهیونیزم به مذهبی و سیاسی، و طرز تفکر صهیونیزم سیاسی به اختصار مطالبی را بیان کنیم:
پیدایش جنبش صهیونیزم
در اویل دهه شصت قرن نوزدهم، بعضی از متفکران یهود برای فعالیت در راه بازگشت به فلسطین و عمران آن، دعوت خود را آغاز کردند. نخستین آنها (هیرش کالیشر) خاخام یا عالم یهودی بود که این دعوت را در کتاب (در جست و جوی صهیون) در سال 1861م. آغاز کرد. چند تن دیگر از یهودیان متفکر نیز آثاری در این زمینه به رشته تحریر آورده و زمینه مهاجرت هر چه بیشتر یهودیان و تشکیل دولت صهیونیستی را در اذهان آماده کردند.
صهیونیزم مذهبی و صهیونیزم سیاسی
در میان متفکران یهودی، دو گونه اندیشه و طرز فکر را میتوان مشاهده کرد. برخی از آنها روحیه مذهبی داشتند و بیشتر جنبه عرفان یهودی را مطرح میکردند، براساس این اصل در هنگام ظهور قائم در آخر الزمان، سلطنت خداوند که تمام اقوام و قبایل زمین، با او میثاق بستهاند، برای تمام بشریت تحقق خواهد یافت و تمام بشریت، به سوی سرزمینهایی که تورات، سرگذشت ابراهیم و موسی (ع) را به آن مکانها ذکر کرده، روان خواهند شد؛ در دورهای نزدیکتر به زمان - در قرن نوزدهم - هدف (عشاق صهیون)، ایجاد یک کانون روحانی جهت نشر عقاید و فرهنگ یهودی در سرزمین صهیون بود. جالب توجه است صهونیزم مذهبی که فقط در بین گروههای محدودی رایج بود، هرگز به دشمنی با مسلمانان - که خود را به عنوان وابستگان به فرزندان ابراهیم و پیرو دین او تلقی میکردند - برنخاست. این صهیونیزم روحانی، بیگانه و به دور از هر گونه برنامه سیاسی برای ایجاد یک دولت یا هر نوع سلطهای بر فلسطین بود و هرگز رفتاری دال بر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب - مسلمان یا مسیحی - در پیش نگرفت.
اما صهیونیزم سیاسی با (تئودور هرتزل) زاده شد که دکترین خود را از سال 1882 م. تدارک میدید. او این تئوری را در کتاب خود به نام (دولت یهود) مدون ساخت و پس از نخستین کنگره صهیونیست جهانی در شهر (بال) سوئیس (1897م.) به کاربرد عملی آن پرداخت. (هرتزل) برخلاف صهیونیستهای مذهبی، به طول کامل به خدا شکاک بود. او که اشتغال خاطرش عمدتا نه مذهبی، بلکه سیاسی بود، مساله صهیونیزم را به شکلی جدیدی مطرح کرد.
طرز تفکر صهیونیزم سیاسی
در مجموع میتوان عناوین اصلی طرز تفکر صهیونیزم سیاسی او را در مطالب ذیل خلاصه کرد:
1- یهودیان سراسر دنیا، در هر کشوری که باشند، در مجموع یک قوم را تشکیل میدهند.
2- یهودیان، غیر قابل جذب و ادغام در ملتهایی هستند که در بین آنان زندگی میکنند و در آن تحلیل نمیروند. (نژاد پرستی)
3- یهودیان همه وقت و هم جا تحت آزار و ظلم بودهاند.
راهحلهایی که (تئودرو هرتزل) از عناصر بالا استخراج میکند، نفی و رد ادغام یهودیان در ملتهای دیگر، ایجاد نه تنها یک کانون و مرکز فرهنگی برای اشاعه ایمان یهودی، بلکه دولتی یهودی است که تمام یهودیان جهان در آن مجتمع شوند.
نکته دیگر این که این دولتها باید در یک محل خالی و بیمدعی مستقر شوند؛ این بدان معنا است که نباید به مردم بومی اهمیت داد و آنها را به حساب آورد. در فرمول بندی (هرتزل) به حضور مردم فلسطین، نه در کتاب او و نه در مجالس پایه گذاری نهضت جهانی صهیونیزم هیچ گونه اشارهای نشده است. عدم وجود مردم فلسطین از اصول مسلم و اساسی صهیونیزم سیاسی است و این اصل مسلم ریشه و منشا تمام جنایات بعدی آن است. خانم (گلدمایر) در (روزنامه ساندی تایمز) اعلام میکند:
(فلسطینی وجود ندارد این طور نیست که تصور کنیم که یک خلق فلسطینی در فلسطین وجود داشته که خود را به عنوان یک خلق فلسطینی تلقی میکردهاند و ما آمدهایم آنان را بیرون کرده و کشورشان را گرفتهایم، آنان اصلا وجود ندارند.)
(پروفسور بنزیون دینر) که نخستین وزیر آموزش ملی دولت اسرائیل و دوست صمیمی (داوود بن گورین) بنیانگذار دولت اسرائیل بود، در سال 1945م. در مقدمه کتاب (تاریخ هاگاناه) از انتشارات سازمان صهیونیزم جهانی مینویسد:
(در کشور ما جا برای کسی به جز یهودیان نیست؛ ما به اعراب خواهیم گفت: بیرون. اگر موافق نباشند یا مقاومت کنند، ما آنان را بیرون خواهیم کرد.)
این ادعا در حالی صورت میگیرد که پس از بیست سال فعالیت صهیونیزم سیاسی برای (بازگشت) بیانیه بالفور در سال (1917م.) به تصویب رسید. عده فراوانی از یهودیان روسیه، لهستان و رومانی در قبل و بعد از این تاریخ گریختند و به سرزمین فلسطین وارد شدند. طبق سرشماری انگلیسیها در 31 دسامبر (1922م.) تعداد 757000 نفر در سرزمین فلسطین ساکن بودهاند که از این عده 663000 عرب (590000 عرب مسلمان و 73000 عرب مسیحی) و 83000 یهودی بودهاند؛ به عبارتی 88 درصد عرب و 11 درصد یهودی.
(هرتزل) پس از تلاشهای فراوان، در نهایت توانست حمایت رسمی انگلستان را جلب کند؛ این حمایت در قالب (اعلامیه بالفور) که در دوم نوامبر 1917م. به شکل نامهای از (بالفور) وزیر خارجه انگلستان به (لرد روچیلد) ثروتمند یهودی انگلیس صادر شد، تبلور یافت. در (اعلامیه بالفور) آشکارا آمده است:
(دولت شاهنشاهی انگلستان، نظر لطف مخصوصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد و در آیندهای نزدیک، نهایت سعی و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد.)
صهیونیزم سیاسی و سوء استفاده از تورات
صهیونیستها جهت همراه سازی همه یهودیان با اهداف و سیاستهای خویش، در پروتکلها و مکالمات خود عموما از واژه یهود بهره میگیرند و سنگ ملت یهود را بر سینه میزنند و چنین القا میکنند که منافع ملت یهود را دنبال میکنند؛ در حالی که جنبش صهیونیزم، جنبشی سیاسی و فرزند استعمار انگلیس و امریکا است؛ هر چند مبانی فکری نژاد پرستانه خود را از کتابهای تحریف شده یهود گرفتهاند.
خانم (گلدمایر) و (بگین) میگویند:
(این زمین به ما وعده داده شده بود و ما بر آن حق داریم.)
(موشه دایان) نیز میگوید:
(اگر بر تورات مسلطیم، اگر خود را قوم تورات میدانیم، بایستی بر سرزمین توراتی نیز مسلط شویم. سرزمینهای قضات و ریش سفیدان، بیت المقدس، حبرون، اریحا و باز هم جاهای دیگر.)
آنان پیوسته یک ادعای ارضی و یک (حق الاهی) مالکیت بر فلسطین را ادعا میکنند. آنان میگویند همه چیز بر ما مجاز میشود. وقتی (قوم برگزیده) خداوند و عامل مطلق باشیم، بر این اساس شکنجه و بدرفتاری، تروریسم، تهدید ارعاب و دستگیریها، نقل و انتقال اجباری و تبعید دسته جمعی، انهدام اموال و مصادره آنها و قتلهای دسته جمعی را برای خود محفوظ میدارند. بارزترین نمونه، همانا کشتار (دیریاسین) است. در نهم آوریل 1948م. با روش خاص نازیها در (اورا دور)، 254 نفر سکنه این دهکده (مردها، زنها، کودکان و سالمندان) به دست گروه مسلح (ایرگون) به ریاست (مناخم بگین) کشته شدند.
این مفهوم و وعدهها و حربههای تحقق آن، مثل واژه (قوم برگزیده) و (اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات)، اساس ایدئولوژیک صهیونیزم سیاسی را تشکیل میدهد. استعمار گران همه زمانها و همه اقوام، همواره برای ضمیمه سازیها، غصب، تصرفات و سلطهگریهای خود، توجیهی تراشیدهاند. معمولا بهانه آنان یک (برتری فرهنگی) بوده است که به مهاجم و غاصب، به اصطلاح (یک ماموریت تمدن بخش از طرف نژاد خود برای دیگران) را اعطا میکرده است و بهانه مذهبی، پوششی برای سلطه یک گروه اجتماعی بر دیگری بوده است.
اندیشه (قوم برگزیده) از نظر تاریخی و سیاسی جنایت آفرین است؛ چه همواره تهاجمات، توسعه طلبیها و سلطه گریها را مقدس وانموده کرده است. اندیشه قوم برگزیده از نظر مذهبی غیر قابل تحمل است؛ چه هر جا که برگزیدگان باشند، (طرد شدگان) نیز هستند. [1]
پس از بیان این مقدمه و شناخت ماهیت صهیونیزم در پاسخ باید چند نکته را توجه داشت:
1. شکی نیست که از نظر اسلام در حالتهای عادی و در جنگهای معمولی، کشتن افراد بی گناه، زن، بچه و افراد سالمند بلکه هر گونه عمل غیر انسانی مانند کشتن حیوانات و تخریب منابع طبیعی و کشاورزی و ... بلکه آغاز جنگ جایز نیست. امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند، زیرا سپاس خداوندی را که حجت با شماست، و آغاز گر جنگ نبودن تا آنکه دشمن بجنگ روی آورد حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود، اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند آن کس را که پشت کرده مکشید، و آن که را که نمی تواند دفاع کند آسیب نرسانید، و مجروحان را نکشید، زنان را با آزار تحریک نکنید.... [2]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر وقت عده ای را برای جنگ می فرستاد می فرمود: خیانت و نیرنگ ننمایید، بدن کشته ها را قطعه قطعه و مثله نکنید، پیران، بچه ها و زنان را نکشید و درختان را قطع نکنید. [3]
2. از نظر فقه، دفاع از کیان و جامعه اسلامی، با تمام قدرت و امکانات و ابزار و به هر وسیله ای که امکان دارد، واجب است [4] ، حتی اگر کفار عده ای از مسلمانان را اسیر کنند و سپر خودشان دهند؛ در اینجا همه ی فقهاء می گویند اگر دفاع از اسلام و جامعه اسلامی منوط به کشتن مسلمانان اسیر باشد و راه دیگری وجود نداشته باشد، کشتن آنها جایز بلکه واجب است [5] . گرچه آنها نیز در نزد خداوند مأجور خواهند بود، پس اگر در جایی مسلمانان سپر انسانی قرار گیرند کشتن آنها جایز است در مورد غیر مسلمان حکم روشن خواهد بود.
حملات موشکی حزب الله جنبه دفاعی و جلوگیری داشته است و حزب الله زمانی آغاز به حملات موشکی نمود که صدها زن و بچه های خردسال در اثر حملات موشکی و توپخانه و هواپیماهای اسرائیل قطعه قطعه شده بودند، و هدف اسرائیل از این حملات این بود که مردم لبنان را زیر فشار روانی قرار دهد تا دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند؛ در چنین موقعیتی عقل هر انسانی حق دفاع و مقابله به مثل را به آنها می دهد؛ چنانکه قرآن کریم هم می فرماید: ( هر کس بر شما تجاوز نموده است شما هم مقابله به مثل نمایید.) [6]
3. اکثر ساکنین شهرک های صهیونیست نشین (مگر کودکان و...) به دلیل همکاری و پشتیبانی نیروهای مسلح خود نمی توانند بی طرف و بی گناه باشند، بلکه به نوعی آنها نیز طرف مخاصمه محسوب می شوند.
4. حزب الله پس از اخطار به ساکنین شهرک های صهیونیست نشین مبنی بر ترک سرزمین های اشغالی اقدام به مقابله به مثل و حملات موشکی نموده است.
پس فرق اساسی بین حزب الله و اسرائیل در خصوص موشک باران شهرها علاوه بر تفاوت ماهیت این دو با هم، این است که اسرائیل متجاوز و آغازگر آن بوده است اما حزب الله برای دفاع مجبور شده به آن اقدام کند.
پی نوشتها:
[1] نک: سایت موسسه ی فرهنگی شهید آوینی.
[2] نهج البلاغه، نامه14.
[3] الکافی، ج5، ص 27، باب وصیة رسول الله ص و أمیر المؤمنین؛ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا أَرَادَ أَنْ یَبْعَثَ سَرِیَّةً دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ یَقُولُ سِیرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَیْخاً فَانِیاً وَ لَا صَبِیّاً وَ لَا امْرَأَةً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَیْهَا وَ أَیُّمَا رَجُلٍ مِنْ أَدْنَی الْمُسْلِمِینَ أَوْ أَفْضَلِهِمْ نَظَرَ إِلَی رَجُلٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ فَهُوَ جَارٌ حَتَّی یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ فَإِنْ تَبِعَکُمْ فَأَخُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ إِنْ أَبَی فَأَبْلِغُوهُ مَأْمَنَهُ وَ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ عَلَیْهِ.
[4] توضیح المسائل مراجع، ج2،صص762، 769، 779و 787.
[5] میرزای قمی، جامع الشتات، ج1، ص396.
[6] بقره،194.فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم.
منبع: www.islamquest.net