این واقعهء دردناک تاریخی قلب هر شیعهای را به درد میآورد و باور کردن آن را دشوار میسازد؛ چرا که شجاعتهای آن حضرت در مقاطع حساس زمان حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله مانع از سهولت پذیرش این حادثه میشود ولی اهمیت به دست آوردن خلافت بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله از یک طرف و اهمیت بیعت گرفتن خلیفه از حضرت علی علیه السّلام از سوی دیگر و مهمتر از همه صبر امیرالمؤمنین علیه السّلام برای بقای زحمات پیامبر صلّی الله علیه و آله و احکام نورانی اسلام، راه را برای پذیرش این قسمت از تاریخ که با تلخیهای فراوان همراه است، هموار میسازد. سلیم بن قیس در حدیثی مفصّل از سلمان فارسی جریان وقایع بعد از وفات رسول خدا را نقل کرده، وی بعد از بیان چگونگی به قدرت رسیدن ابوبکر و بیعت گرفتن او از مردم چنین آورده است: امیرالمؤمنین علیه السّلام شبانه با همراهی حضرت زهرا و امام حسین علیه السّلام همه اصحاب را به پذیرش امامت و ولایت خود دعوت کرد؛ و لکن تنها چهار نفر دعوت او را پذیرفتند، آن حضرت با مشاهدة گمراهی مردم و اطاعت آنان از ابوبکر تصمیم گرفت در خانه بماند. روزی عمر به ابوبکر گفت: چرا برای بیعت گرفتن از علی علیه السّلام کسی را به سراغ او نمیفرستی؟ ابوبکر گفت: چه کسی را برای این کار بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را میفرستیم چون که مردی تندخوست. ابوبکر قنفذ را با عدّهای به در خانة علی علیه السّلام فرستاد، آنان اجازة ورود خواستند. حضرت به آنان اجازه نداد؛ به مسجد برگشتند و جریان را به ابوبکر و عمر گفتند. عمر گفت: برگردید و اگر اجازة ورود ندادند بدون اجازه وارد شوید! آنان برای بار دوّم آمدند و اجازه خواستند، حضرت فاطمه علیها سلام فرمود: به شما اجازه نمیدهم که بدون اجازه وارد خانة من شوید، قنفذ ماند و همراهیان او برگشتند و کلام حضرت زهرا را به ابوبکر و عمر گفتند، عمر غضبناک شد و گفت ما را با زنان کاری نیست. آن گاه به عدّهای دستور داد که هیزم حمل کرده و خود با آنان به در خانة حضرت آمد و با صدای بلند به نحوی که امیرالمؤمنین و فاطمه علیهم السلام صدای او را بشنوند گفت: یا علی باید از خانه بیرون آیی و با خلیفة رسول خدا بیعت کنی وگرنه خانهات را آتش میزنم. حضرت زهرا(س) فرمود: عمر، ما را با تو کاری نیست. عمر گفت: در را باز کن والا خانهتان را به آتش میکشیم. فاطمه(س) فرمود: ای عمر، آیا از خدا نمیترسی و اراده کردهای به خانة ما وارد شوی؟ عمر از بازگشت امتناع کرد و خانه را آتش زد، آن گاه وارد شد، فاطمه(س) جلو آمد و صیحه کنان فرمود: (ای پدر، ای رسول خدا) عمر شمشیر غلاف کرده خود را به پهلوی حضرت زهرا(س) زد، نالة زهرا بلند شد (یا أبتاه) اما عمر بازیگر تازیانه خود را به بازوی فاطمه(س) زد. فاطمه (س) ندا داد: ای رسول خدا بعد از تو ابوبکر و عمر چه خطاهایی را مرتکب شدند. امیرالمؤمنین علیه السّلام با شتاب خود را رسانید و از کمربند عمر گرفت و خواست او را به قتل برساند، ناگاه به یاد سفارشات رسول خدا صلّی الله علیه و آله افتاد و فرمود: ای عمر قسم به خدایی که محمد صلّی الله علیه و آله را با نبوت تکریم کرد اگر نبود عهدی را که آن حضرت با من بسته است به تو میفهماندم که نباید وارد خانة ما میشدی. در این هنگام هجوم دسته جمعی به خانة حضرت شد، علی علیه السّلام به طرف شمشیر خود رفت ولی آنان زودتر شمشیر را برداشتند، علی علیه السّلام را دستگیر کرده و ریسمانی را به گردن حضرت انداختند. فاطمة زهرا(س) میان علی علیه السّلام و آنان حایل شد، اینجا بود که قنفذ تازیانهای را به بازوی فاطمه(س) زد که اثر آن تا زمان شهادت آن بانو باقی ماند، پس کشان کشان علی علیه السّلام را به مجلس ابوبکر بردند.[1] با روایت فوق دو مطلب روشن می شود: 1. خلیفة اول با همفکری و همدستی عمر برای استحکام پایههای خلافت خود حاضر شد شخصیت و فضائل اهلبیت علیهم السلام خصوصاً حضرت علی و زهرا علیهما السلام را نادیده بگیرد و خطاهایی را که هرگز در تاریخ اسلام فراموش شدنی نیست مرتکب شود. 2. علی علیه السّلام که در غزوات مختلف شجاعتش به منصه ظهور رسیده بود، در مسئلة خلافت صبر خود را برای بقای اسلام ناب به نمایش گذاشت و خود به عمر فرمود: اگر نبود عهدی را که محمد صلّی الله علیه و آله با من بسته است به تو میفهماندم که نباید وارد خانه ما میشدی. شاهد دیگر بر این مدعا بیان آن حضرت در خطبة شقشقیه است: هان! به خدا سوگند پسر ابوقحافه جامة خلافت را پوشید و میدانست آن محوری که این دستگاه باید بر گِرد آن بچرخد من هستم. سرچشمههای علم و فضیلت از کوهسار شخصیت من سرازیر میشود و پرنده از پریدن به قلّهام گریزان (کنایه از اینکه اندیشة بشری از رسیدن به قلة عظمت علمی و معنوی من عاجز است). وقتی چنین شد دامن از خلافت برچیدم و پهلو از آن کشیدم. در این اندیشه بودم که چه کنم؟ با دست تنها به ستیز برخیزم یا بر این مصیبت بزرگ و تاریک صبر کنم؟ بلایی که پیران در آن فرسوده و خردسالان پیر شوند، بلایی که به واسطه آن دیندار تا زمان دیدار پروردگار خود در چنگال رنج اسیر خواهد بود. سرانجام صبر را ترجیح داده، پس صبر کردم در حالی که دیده از خار غم خسته و آوا در گلو شکسته بود، میراثم ربودة این و آن و من بدان نگران، تا آنکه اولی راهی را که باید در پیش گرفت و دیگری را جانشین خویش گرفت.[2] آری در آن زمان مهمترین چیزی که برای مسلمانان و حفظ دین پیامبر صلّی الله علیه و آله ضروری مینمود اتحاد و همبستگی بین مسلمانان بود چون از یک طرف خطر دشمنان خارج از عربستان مخصوصاً رومیان منافع مسلمانان را شدیداً تحدید میکرد و از طرف دیگر ظهور مدعیان دروغین نبوت و خروج آنها از دین پیامبر صلّی الله علیه و آله برای منافع اساسی اسلام خطرساز بودند. در این اوضاع آشفته مسلمانان، اگر علی علیه السّلام هم دست به شمشیر می برد و عدّهای را دور خود جمع می کرد و دو دستگی در میان مسلمانان ایجاد میکرد، هم از طرف دشمنان داخلی و هم خارجی منافع مسلمانان تهدید میشد و از این اوضاع سوء استفاده میکردند و مسلمانان و معارف اسلام و قرآن را از بین میبردند. به همین خاطر علی علیه السّلام منافع و حق مسلم خود را فدای منافع عمومی مسلمانان نمود و صبر را بر قیام ترجیح داد.[3] بنابراین هیچ منافاتی میان شجاعت امیرالمؤمنین علیه السّلام و آنچه که در تاریخ اسلام بعد از وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله پیش آمده، وجود ندارد، چرا که آن حضرت شجاعت خود را فدای زحمات رسول خدا صلّی الله علیه و آله کرده و همه حوادث ناگوار را در مقابل بقای اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله به جان خریده است. اما و مورد سند حدیث گفتی است؟ اغلب کسانی که این واقعه را آوردهاند، از سلیم بن قیس و کتاب او نقل کردهاند؛ بعضی از صاحب نظران در علم رجال به شخصیت سلیم و کتاب او خدشههایی وارد کردهاند، ولی، عبارتهایی که در تعبیر سلیم و کتابش رسیده صحت مطالب کتاب و شخصیت سلیم را ثابت میکند. حضرت صادق علیه السّلام در این زمینه فرموده است: هر کس از شیعیان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد، از علوم ما بیبهره است. کتاب سلیم ابجد شیعه و سرّی از اسرار آل محمد صلّی الله علیه و آله است.[4] أبان بن أبی عیاش کتاب سلیم را در محضر حضرت زین العابدین علیه السّلام قرائت کرد، آن حضرت فرمود: خدا سلیم را رحمت کند، او راست گفت، این حدیثی است که آن را میشناسیم.[5] برقی دربارة شخصیت سلیم آورده است: (من الأولیاء من أصحاب أمیرالمؤمنین علیه السّلام ) یعنی: سلیم بن قیس از اولیا و بزرگان صحابة امیرالمؤمنین علیه السّلام است.)[6] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. المبعث و المغازی، تالیفژ ابن بن عثمان. 2. حیات فکری و سیاسی امام شیعه، تالیف رسول جعفریان. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1415 ه . ق، جزء 2، صلی الله علیه و آله 587 580؛ الطبرسی، احمد بن علی بن ابیطالب، الاحتجاج، انتشارات اسوه، التابعة لمنظمه الاوقاف والشئون الخیریة، باقری، قم، 1413 ه ق، چاپ اول، صلی الله علیه و آله 213 203، به نقل از سلیم بن قیس. [2] . نهجالبلاغه، ترجمة دکتر سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، چاپ هفدهم، 1379 ه . ش، ص10 9. [3] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، تهران، دارالجبل، ج1، صهیونیزم 308، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین منشورات شریف رضی، صهیونیزم 65، تاریخ یعقوبی، 240، صهیونیزم 126، محرمی، تاریخ تشیع، صهیونیزم 59. [4] . سلیم بن قیس الهلالی، همان، جزء 1، ص 94. [5] . الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، منشورات مدینه العلم، چاپ چهارم، 1409 ه . ق، ج 8، ص 218. [6] . همان، ص 217.
آیا حادثه تلخ انداختن ریسمان به گردن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام با شجاعت و دلاوری آن حضرت سازگاری دارد؟
این واقعهء دردناک تاریخی قلب هر شیعهای را به درد میآورد و باور کردن آن را دشوار میسازد؛ چرا که شجاعتهای آن حضرت در مقاطع حساس زمان حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله مانع از سهولت پذیرش این حادثه میشود ولی اهمیت به دست آوردن خلافت بعد از پیامبر صلّی الله علیه و آله از یک طرف و اهمیت بیعت گرفتن خلیفه از حضرت علی علیه السّلام از سوی دیگر و مهمتر از همه صبر امیرالمؤمنین علیه السّلام برای بقای زحمات پیامبر صلّی الله علیه و آله و احکام نورانی اسلام، راه را برای پذیرش این قسمت از تاریخ که با تلخیهای فراوان همراه است، هموار میسازد.
سلیم بن قیس در حدیثی مفصّل از سلمان فارسی جریان وقایع بعد از وفات رسول خدا را نقل کرده، وی بعد از بیان چگونگی به قدرت رسیدن ابوبکر و بیعت گرفتن او از مردم چنین آورده است:
امیرالمؤمنین علیه السّلام شبانه با همراهی حضرت زهرا و امام حسین علیه السّلام همه اصحاب را به پذیرش امامت و ولایت خود دعوت کرد؛ و لکن تنها چهار نفر دعوت او را پذیرفتند، آن حضرت با مشاهدة گمراهی مردم و اطاعت آنان از ابوبکر تصمیم گرفت در خانه بماند.
روزی عمر به ابوبکر گفت: چرا برای بیعت گرفتن از علی علیه السّلام کسی را به سراغ او نمیفرستی؟
ابوبکر گفت: چه کسی را برای این کار بفرستیم؟
عمر گفت: قنفذ را میفرستیم چون که مردی تندخوست.
ابوبکر قنفذ را با عدّهای به در خانة علی علیه السّلام فرستاد، آنان اجازة ورود خواستند. حضرت به آنان اجازه نداد؛ به مسجد برگشتند و جریان را به ابوبکر و عمر گفتند.
عمر گفت: برگردید و اگر اجازة ورود ندادند بدون اجازه وارد شوید!
آنان برای بار دوّم آمدند و اجازه خواستند، حضرت فاطمه علیها سلام فرمود: به شما اجازه نمیدهم که بدون اجازه وارد خانة من شوید، قنفذ ماند و همراهیان او برگشتند و کلام حضرت زهرا را به ابوبکر و عمر گفتند، عمر غضبناک شد و گفت ما را با زنان کاری نیست.
آن گاه به عدّهای دستور داد که هیزم حمل کرده و خود با آنان به در خانة حضرت آمد و با صدای بلند به نحوی که امیرالمؤمنین و فاطمه علیهم السلام صدای او را بشنوند گفت: یا علی باید از خانه بیرون آیی و با خلیفة رسول خدا بیعت کنی وگرنه خانهات را آتش میزنم.
حضرت زهرا(س) فرمود: عمر، ما را با تو کاری نیست. عمر گفت: در را باز کن والا خانهتان را به آتش میکشیم.
فاطمه(س) فرمود: ای عمر، آیا از خدا نمیترسی و اراده کردهای به خانة ما وارد شوی؟
عمر از بازگشت امتناع کرد و خانه را آتش زد، آن گاه وارد شد، فاطمه(س) جلو آمد و صیحه کنان فرمود: (ای پدر، ای رسول خدا) عمر شمشیر غلاف کرده خود را به پهلوی حضرت زهرا(س) زد، نالة زهرا بلند شد (یا أبتاه) اما عمر بازیگر تازیانه خود را به بازوی فاطمه(س) زد. فاطمه (س) ندا داد: ای رسول خدا بعد از تو ابوبکر و عمر چه خطاهایی را مرتکب شدند.
امیرالمؤمنین علیه السّلام با شتاب خود را رسانید و از کمربند عمر گرفت و خواست او را به قتل برساند، ناگاه به یاد سفارشات رسول خدا صلّی الله علیه و آله افتاد و فرمود: ای عمر قسم به خدایی که محمد صلّی الله علیه و آله را با نبوت تکریم کرد اگر نبود عهدی را که آن حضرت با من بسته است به تو میفهماندم که نباید وارد خانة ما میشدی. در این هنگام هجوم دسته جمعی به خانة حضرت شد، علی علیه السّلام به طرف شمشیر خود رفت ولی آنان زودتر شمشیر را برداشتند، علی علیه السّلام را دستگیر کرده و ریسمانی را به گردن حضرت انداختند. فاطمة زهرا(س) میان علی علیه السّلام و آنان حایل شد، اینجا بود که قنفذ تازیانهای را به بازوی فاطمه(س) زد که اثر آن تا زمان شهادت آن بانو باقی ماند، پس کشان کشان علی علیه السّلام را به مجلس ابوبکر بردند.[1]
با روایت فوق دو مطلب روشن می شود:
1. خلیفة اول با همفکری و همدستی عمر برای استحکام پایههای خلافت خود حاضر شد شخصیت و فضائل اهلبیت علیهم السلام خصوصاً حضرت علی و زهرا علیهما السلام را نادیده بگیرد و خطاهایی را که هرگز در تاریخ اسلام فراموش شدنی نیست مرتکب شود.
2. علی علیه السّلام که در غزوات مختلف شجاعتش به منصه ظهور رسیده بود، در مسئلة خلافت صبر خود را برای بقای اسلام ناب به نمایش گذاشت و خود به عمر فرمود: اگر نبود عهدی را که محمد صلّی الله علیه و آله با من بسته است به تو میفهماندم که نباید وارد خانه ما میشدی.
شاهد دیگر بر این مدعا بیان آن حضرت در خطبة شقشقیه است: هان! به خدا سوگند پسر ابوقحافه جامة خلافت را پوشید و میدانست آن محوری که این دستگاه باید بر گِرد آن بچرخد من هستم. سرچشمههای علم و فضیلت از کوهسار شخصیت من سرازیر میشود و پرنده از پریدن به قلّهام گریزان (کنایه از اینکه اندیشة بشری از رسیدن به قلة عظمت علمی و معنوی من عاجز است). وقتی چنین شد دامن از خلافت برچیدم و پهلو از آن کشیدم. در این اندیشه بودم که چه کنم؟ با دست تنها به ستیز برخیزم یا بر این مصیبت بزرگ و تاریک صبر کنم؟ بلایی که پیران در آن فرسوده و خردسالان پیر شوند، بلایی که به واسطه آن دیندار تا زمان دیدار پروردگار خود در چنگال رنج اسیر خواهد بود. سرانجام صبر را ترجیح داده، پس صبر کردم در حالی که دیده از خار غم خسته و آوا در گلو شکسته بود، میراثم ربودة این و آن و من بدان نگران، تا آنکه اولی راهی را که باید در پیش گرفت و دیگری را جانشین خویش گرفت.[2]
آری در آن زمان مهمترین چیزی که برای مسلمانان و حفظ دین پیامبر صلّی الله علیه و آله ضروری مینمود اتحاد و همبستگی بین مسلمانان بود چون از یک طرف خطر دشمنان خارج از عربستان مخصوصاً رومیان منافع مسلمانان را شدیداً تحدید میکرد و از طرف دیگر ظهور مدعیان دروغین نبوت و خروج آنها از دین پیامبر صلّی الله علیه و آله برای منافع اساسی اسلام خطرساز بودند. در این اوضاع آشفته مسلمانان، اگر علی علیه السّلام هم دست به شمشیر می برد و عدّهای را دور خود جمع می کرد و دو دستگی در میان مسلمانان ایجاد میکرد، هم از طرف دشمنان داخلی و هم خارجی منافع مسلمانان تهدید میشد و از این اوضاع سوء استفاده میکردند و مسلمانان و معارف اسلام و قرآن را از بین میبردند. به همین خاطر علی علیه السّلام منافع و حق مسلم خود را فدای منافع عمومی مسلمانان نمود و صبر را بر قیام ترجیح داد.[3]
بنابراین هیچ منافاتی میان شجاعت امیرالمؤمنین علیه السّلام و آنچه که در تاریخ اسلام بعد از وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله پیش آمده، وجود ندارد، چرا که آن حضرت شجاعت خود را فدای زحمات رسول خدا صلّی الله علیه و آله کرده و همه حوادث ناگوار را در مقابل بقای اسلام ناب محمدی صلّی الله علیه و آله به جان خریده است.
اما و مورد سند حدیث گفتی است؟
اغلب کسانی که این واقعه را آوردهاند، از سلیم بن قیس و کتاب او نقل کردهاند؛ بعضی از صاحب نظران در علم رجال به شخصیت سلیم و کتاب او خدشههایی وارد کردهاند، ولی، عبارتهایی که در تعبیر سلیم و کتابش رسیده صحت مطالب کتاب و شخصیت سلیم را ثابت میکند.
حضرت صادق علیه السّلام در این زمینه فرموده است: هر کس از شیعیان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد، از علوم ما بیبهره است. کتاب سلیم ابجد شیعه و سرّی از اسرار آل محمد صلّی الله علیه و آله است.[4]
أبان بن أبی عیاش کتاب سلیم را در محضر حضرت زین العابدین علیه السّلام قرائت کرد، آن حضرت فرمود: خدا سلیم را رحمت کند، او راست گفت، این حدیثی است که آن را میشناسیم.[5] برقی دربارة شخصیت سلیم آورده است: (من الأولیاء من أصحاب أمیرالمؤمنین علیه السّلام ) یعنی: سلیم بن قیس از اولیا و بزرگان صحابة امیرالمؤمنین علیه السّلام است.)[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. المبعث و المغازی، تالیفژ ابن بن عثمان.
2. حیات فکری و سیاسی امام شیعه، تالیف رسول جعفریان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . الهلالی، العامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1415 ه . ق، جزء 2، صلی الله علیه و آله 587 580؛ الطبرسی، احمد بن علی بن ابیطالب، الاحتجاج، انتشارات اسوه، التابعة لمنظمه الاوقاف والشئون الخیریة، باقری، قم، 1413 ه ق، چاپ اول، صلی الله علیه و آله 213 203، به نقل از سلیم بن قیس.
[2] . نهجالبلاغه، ترجمة دکتر سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی تهران، چاپ هفدهم، 1379 ه . ش، ص10 9.
[3] . ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، تهران، دارالجبل، ج1، صهیونیزم 308، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین منشورات شریف رضی، صهیونیزم 65، تاریخ یعقوبی، 240، صهیونیزم 126، محرمی، تاریخ تشیع، صهیونیزم 59.
[4] . سلیم بن قیس الهلالی، همان، جزء 1، ص 94.
[5] . الخوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، منشورات مدینه العلم، چاپ چهارم، 1409 ه . ق، ج 8، ص 218.
[6] . همان، ص 217.
- [سایر] در حادثه غصب خلافت حضرت علی(ع) حکمت اینکه ایشان سکوت نمودند و حضرت زهرا به صحنه آمدند چه بود؟
- [سایر] چرا حادثه عظیم بیعت مردم با امام علی علیه السلام با نام غدیر معروف شد؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] آیا از لحاظ مقام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برتری دارد؟
- [سایر] اصحاب امام زمان علیه السلام در شجاعت چگونهاند؟
- [سایر] معنای این صلوات شریفه چیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الآخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملأ الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین؟
- [سایر] چرا بهائی ها علی محمد باب و حسین علی نوری را امّی معرفی می کنند؟
- [سایر] قصیده ای از یکی از شاعران شنیدم که در آن ابیاتی به این مضمون آمده است: "کوه ها علی است. زمین علی است. آسمان علی است، ملائکه علی است. بهشت علی است، حشر، حساب، صراط، آدم، نوح و..... محمد، فاطمه، علی(ع) است و.... این شاعر همه اینها را علی (ع) قرار داد است؛ یعنی علی (ع) همه اینها است! نظر شرعی شما در این باره چیست؟
- [سایر] چرا حضرت امیرالمومنین، علی(علیه السلام) در زمان خلافت خلفا در نماز به آنان اقتدا می کردند؟
- [سایر] شباهت غذای امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – با غذای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – چه بود؟
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.