وقتی منصور دوانقی در سال 136 هجری به خلافت رسید و حکومت خود را تثبیت کرد، دوران اختناق شدید بر شیعیان شروع شد وی قصد داشت که همه شخصیتهای برجسته خاندان علی علیه السّلام را از سر راه خود بردارد به همین خاطر، بارها امام صادق علیه السّلام را بحضور طلبیده و او را مورد بازجوئی قرار داد. تا اینکه بالاخره در سال 148 ه ق بوسیله عامل خود در مدینه آن امام را مسموم و به شهادت رسانید. امام صادق علیه السّلام در سال 114 به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان که از این تاریخ شروع شد. در میان ائمه اطهار علیهم السّلام عصر امام صادق علیه السّلام منحصر بفرد بوده. زیرا آن دوره از نظر سیاسی، دوران ضعف حکومت بنیامیه و قدرت بنیعباس بوده است با قدرت گرفتن بنیعباس، آنها از وجود مبارک امام صادق علیه السّلام بیمناک بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامی که ابوالعباس (اولین خلیفه عباسی) از دنیا رفت برادرش منصور دوانقی که مردی ستمگر و خونریز بود به مقام خلافت رسید. وی پس از اینکه به مقام خلافت رسید از کثرت شیعیان و پیروان امام صادق علیه السّلام اطلاع یافت. منصور بخوبی میدانست که پیشوای ششم شیعیان، مرکز ثقل مبارزات اسلامی، به شمار میروند، لذا چندین مرتبه تصمیم به قتل آن حضرت میگیرد ولی هربار بنابه عللی از قتل آن حضرت منصرف میشود. وی همواره از فعالیت امام صادق علیه السّلام سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام علیه السّلام بر این بیم و نگرانی میافزود.[1] بعلاوه منصور شیعیان را نیز در مدینه به شدّت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که گزارش آنها را به او میدادند و کسانی را که با امام صادق علیه السّلام رفت و آمد داشتند، گردن میزدند).[2] امام علیه السّلام نیز یاران خود را از همکاری با دربار خلافت منع میکرد تا کمکی به ستمگران نشود. لذا میفرمود: (من دوست ندارم که برای آنها (بنیعباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خدا میان بندگان خود حکم کند.)[3] (روزی منصور دوانقی به امام صادق علیه السّلام نوشت: چرا مانند دیگران نزد ما نمیآیی؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار گردیم و... منصور نوشت: بیایید ما را نصیحت کنید. امام پاسخ داد: اگر کسی اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمیکند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمیآید).[4] به همین علّت، منصور دوانقی به تکریم و احترام دیگران پرداخت تا امام را تحقیر کند. (سخنگوی بنیعباس در شهر مدینه اعلام کرد که: جز مالک بن انس و ابن ابی ذئب کسی حق ندارد در مسائل اسلامی فتوا بدهد).[5] بدنبال این جریان حکومت وقت با تمام امکانات خود به طرفداری از مالک و ترویج و تبلیغ وی پرداخت تا از این رهگذر، مردم را از مکتب امام صادق علیه السّلام دور کند. روزی منصور به مالک گفت: اگر زنده بمانم فتاوای تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم کرد به آنها عمل کنند).[6] میتوانیم بگوییم که دوران منصور یکی از پر اختناقترین دورههای تاریخ اسلام بود و امام صادق علیه السّلام ده سال از اواخر عمر خود را در چنین دورانی سپری ساخت، منصور بعد از اینکه متوجه شد که نمیتواند از نظر علمی و شخصیتی امام صادق علیه السّلام را مغلوب سازد به فکر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اینکه بعد از چندین مرتبه که شبانه به منزل آن حضرت یورش بردند و در دل شب از منزل بیرون کشیدند و به تبعید مجبور ساختند، بالاخره در سال 148 (بیست و پنجم شوال) بوسیله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانیدند).[7] مرحوم مطفر در کتاب الامام الصادق علیه السّلام بعد از بیان شهادت آن حضرت در سال 148 ه ق میگوید: (تمام نویسندگان شیعه بر این عقیده میباشند که منصور توسط عامل خود در مدینه بوسیله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانید و علاوه برتمام موّرخین، و نویسندگان شیعه عدّهای از بزرگان اهل سنت نیز شهادت آن حضرت را بوسیله سمّ میدانند از جمله آنها صاحب کتاب (نورالابصار)[8] (تذکرة الخواص) و (الصواعق المحرقه) و... را میتوان نام برد).[9] (بعلاوه مسعودی در مروج الذهب جلد 2، ص 212، ابن الصباغ مالکی در الفصول المهمه ص 120 و... به موضوع مسموم شدن امام صادق علیه السّلام اشاره کردهاند). معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی. 2. دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق(ع)، عقیقی بخشایشی. 3. منتهی الامال، شیخ عباس قمی. 4. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مجلسی در بحارالانوار، فصل مستقلی را به برخوردهای میان امام صادق علیه السّلام و منصور اختصاص داده است. ر.ک: ج47، ص162212. [2] . طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال)، تحقیق، حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 282. [3] . حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج12، ص129. [4] . مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص184. [5] . ابن خلکان. وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، قم، منشورات الرضی، چاپ 2، ج4، ص135. [6] . ذهبی، شمسالدین محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج1، ص212. [7] . عقیقی بخشایشی، دورنمائی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السّلام ، انتشارات نسل جوان، ص 309. [8] . نورالابصار، شبلنجی، ص 144، ابن حجر هیثمی مکی در الصواعق المحرقه، ص 120. [9] . مطفری، محمدحسین، الامام صادق علیه السّلام النجف، انتشارات حیدریه، ج2، ص112.
وقتی منصور دوانقی در سال 136 هجری به خلافت رسید و حکومت خود را تثبیت کرد، دوران اختناق شدید بر شیعیان شروع شد وی قصد داشت که همه شخصیتهای برجسته خاندان علی علیه السّلام را از سر راه خود بردارد به همین خاطر، بارها امام صادق علیه السّلام را بحضور طلبیده و او را مورد بازجوئی قرار داد. تا اینکه بالاخره در سال 148 ه ق بوسیله عامل خود در مدینه آن امام را مسموم و به شهادت رسانید.
امام صادق علیه السّلام در سال 114 به امامت رسید. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان که از این تاریخ شروع شد.
در میان ائمه اطهار علیهم السّلام عصر امام صادق علیه السّلام منحصر بفرد بوده. زیرا آن دوره از نظر سیاسی، دوران ضعف حکومت بنیامیه و قدرت بنیعباس بوده است با قدرت گرفتن بنیعباس، آنها از وجود مبارک امام صادق علیه السّلام بیمناک بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامی که ابوالعباس (اولین خلیفه عباسی) از دنیا رفت برادرش منصور دوانقی که مردی ستمگر و خونریز بود به مقام خلافت رسید. وی پس از اینکه به مقام خلافت رسید از کثرت شیعیان و پیروان امام صادق علیه السّلام اطلاع یافت. منصور بخوبی میدانست که پیشوای ششم شیعیان، مرکز ثقل مبارزات اسلامی، به شمار میروند، لذا چندین مرتبه تصمیم به قتل آن حضرت میگیرد ولی هربار بنابه عللی از قتل آن حضرت منصرف میشود. وی همواره از فعالیت امام صادق علیه السّلام سخت نگران بود. محبوبیت عمومی و عظمت علمی امام علیه السّلام بر این بیم و نگرانی میافزود.[1] بعلاوه منصور شیعیان را نیز در مدینه به شدّت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود به طوری که در مدینه جاسوسانی داشت که گزارش آنها را به او میدادند و کسانی را که با امام صادق علیه السّلام رفت و آمد داشتند، گردن میزدند).[2] امام علیه السّلام نیز یاران خود را از همکاری با دربار خلافت منع میکرد تا کمکی به ستمگران نشود. لذا میفرمود: (من دوست ندارم که برای آنها (بنیعباس) گرهی بزنم یا درِ مشکی را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسیاری بدهند. زیرا کسانی که به ستمگران کمک کنند در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خدا میان بندگان خود حکم کند.)[3] (روزی منصور دوانقی به امام صادق علیه السّلام نوشت: چرا مانند دیگران نزد ما نمیآیی؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از جهات اُخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار گردیم و... منصور نوشت: بیایید ما را نصیحت کنید. امام پاسخ داد: اگر کسی اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمیکند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمیآید).[4]
به همین علّت، منصور دوانقی به تکریم و احترام دیگران پرداخت تا امام را تحقیر کند. (سخنگوی بنیعباس در شهر مدینه اعلام کرد که: جز مالک بن انس و ابن ابی ذئب کسی حق ندارد در مسائل اسلامی فتوا بدهد).[5] بدنبال این جریان حکومت وقت با تمام امکانات خود به طرفداری از مالک و ترویج و تبلیغ وی پرداخت تا از این رهگذر، مردم را از مکتب امام صادق علیه السّلام دور کند. روزی منصور به مالک گفت: اگر زنده بمانم فتاوای تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم کرد به آنها عمل کنند).[6] میتوانیم بگوییم که دوران منصور یکی از پر اختناقترین دورههای تاریخ اسلام بود و امام صادق علیه السّلام ده سال از اواخر عمر خود را در چنین دورانی سپری ساخت، منصور بعد از اینکه متوجه شد که نمیتواند از نظر علمی و شخصیتی امام صادق علیه السّلام را مغلوب سازد به فکر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اینکه بعد از چندین مرتبه که شبانه به منزل آن حضرت یورش بردند و در دل شب از منزل بیرون کشیدند و به تبعید مجبور ساختند، بالاخره در سال 148 (بیست و پنجم شوال) بوسیله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانیدند).[7]
مرحوم مطفر در کتاب الامام الصادق علیه السّلام بعد از بیان شهادت آن حضرت در سال 148 ه ق میگوید: (تمام نویسندگان شیعه بر این عقیده میباشند که منصور توسط عامل خود در مدینه بوسیله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانید و علاوه برتمام موّرخین، و نویسندگان شیعه عدّهای از بزرگان اهل سنت نیز شهادت آن حضرت را بوسیله سمّ میدانند از جمله آنها صاحب کتاب (نورالابصار)[8] (تذکرة الخواص) و (الصواعق المحرقه) و... را میتوان نام برد).[9] (بعلاوه مسعودی در مروج الذهب جلد 2، ص 212، ابن الصباغ مالکی در الفصول المهمه ص 120 و... به موضوع مسموم شدن امام صادق علیه السّلام اشاره کردهاند).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
2. دور نمایی از زندگانی امام جعفر صادق(ع)، عقیقی بخشایشی.
3. منتهی الامال، شیخ عباس قمی.
4. الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسی در بحارالانوار، فصل مستقلی را به برخوردهای میان امام صادق علیه السّلام و منصور اختصاص داده است. ر.ک: ج47، ص162212.
[2] . طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال)، تحقیق، حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 282.
[3] . حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج12، ص129.
[4] . مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص184.
[5] . ابن خلکان. وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، قم، منشورات الرضی، چاپ 2، ج4، ص135.
[6] . ذهبی، شمسالدین محمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج1، ص212.
[7] . عقیقی بخشایشی، دورنمائی از زندگانی امام جعفر صادق علیه السّلام ، انتشارات نسل جوان، ص 309.
[8] . نورالابصار، شبلنجی، ص 144، ابن حجر هیثمی مکی در الصواعق المحرقه، ص 120.
[9] . مطفری، محمدحسین، الامام صادق علیه السّلام النجف، انتشارات حیدریه، ج2، ص112.
- [سایر] چرا در زمان امامت امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) معارف شیعه شکوفا گردید؟
- [سایر] آیا در میان شاگردان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) از زنان هم کسی بود؟
- [سایر] آیا امام صادق علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [سایر] امام صادق (علیه السلام) در وصف برنج چه فرمودند؟
- [سایر] امام صادق علیه السلام دختران را چگونه توصیف نموده است؟
- [سایر] مختصری از زندگانی امام صادق (علیه السلام) را بفرمایید؟
- [سایر] امام صادق علیه السلام هنگام بیماری چه دعایی می کردند؟
- [سایر] دعای امام صادق علیه السلام هنگام بیماری چه بود؟
- [سایر] امام صادق علیه السلام هنگام مصیبت چه می فرمودند؟
- [سایر] آیا نسل امام صادق علیه السلام به ابوبکر می رسد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله وحید خراسانی] الله اکبر یعنی الله بزرگتر از ان است که وصف شود اشهد ان لا اله الا الله یعنی شهادت می دهم که نیست خدایی معبودی به غیر از الله اشهد ان محمدا رسول الله یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه واله وسلم فرستاده خداست حی علی الصلاه یعنی بشتاب برای نماز حی علی الفلاح یعنی بشتاب برای رستگاری حی علی خیر العمل یعنی بشتاب برای بهترین کارها قد قامت الصلاه یعنی به تحقیق که نماز بر پا شد لا اله الا الله یعنی نیست معبودی مگر الله
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .
- [امام خمینی] "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعداز "اشهد ان محمدا رسول الله" به قصد قربت گفته شود. ترجمه اذان و اقامه "الله اکبر" یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند."اشهد ان لا اله الا الله" یعنی شهادت می دهم که غیر خدایی که یکتا و بی همتا است، خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. "اشهد ان محمدا رسول الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و سلم، پیغمبر و فرستاده خدا است. "اشهد ان علیا امیر المؤمنین ولی الله" یعنی شهادت می دهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام، امیر المؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. "حی علی الصلاه"یعنی بشتاب برای نماز. "حی علی الفلاح" یعنی بشتاب برای رستگاری. "حی علی خیرالعمل" یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. "قد قامت الصلاه" یعنی به تحقیق نماز برپا شد. "لا اله الا الله" یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بی همتا است.
- [آیت الله اردبیلی] (أشْهَدُ أنَّ عَلِیّا أمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِیُّ اللّهِ)(9) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوبست بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) به قصد قربت مطلقه گفته شود. =============================================================================== 1 یعنی: (خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند). 2 یعنی: (شهادت میدهم که معبودی جز خداوند یکتا و بیهمتا، نیست). 3 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیامبر و فرستاده خدا است). 4 یعنی: (بشتاب برای نماز). 5 یعنی: (بشتاب برای رستگاری). 6 یعنی: (بشتاب برای بهترین کارها که نماز است). 7 یعنی: (معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا، نیست). 8 یعنی: (به تحقیق نماز بر پاشد). 9 یعنی: (شهادت میدهم که حضرت علی علیهالسلام امیرالمؤمنین، ولیّ خدا بر خلق است).