شکست مفتضحانه فرقه بهائیت با پیروزی انقلاب اسلامی و از دست رفتن اهداف و جایگاهی که بواسطه نفوذ در دولت پهلوی و حمایت های بیگانگان از آن برخوردار بودند، موجب گردید تا بهائیت در مقابل جمهوری اسلامی از موضع مظلومیت نمایی وارد گردیده و در این راستا به هرگونه روشی تمسک جوید. این ترفند که همواره یکی از اهرم های قوی تشکیلات بهائیت برای حفظ و صیانت از خود و همچنین جلب ترحم و احیاناً کسب حمایت عمومی، است در موارد بسیاری به گونه ای با دروغ پردازی، انکار حقایق و واقعیات همراه است که نقل آن در نشریات بهائی و رسانه های جهانی، چیزی جز دست کم گرفتن شعور و عقلانیت مخاطبان نمی باشد. دلایل مظلوم نمایی مهمترین دلایل طرح مظلومیت بهائی ها که از سابقه ای دیرین در نزد سردمداران این فرقه برخوردار بوده و تشکیلات کنونی آن نیز اصرار دارد تا جامعه بهائیت ایران با مظلوم نمایی و تمسک به حربه های دروغین توجه جهانیان را به وضع خود معطوف دارند، عبارتند از: 1. تخریب وجهه اسلام و انقلاب اسلامی، 2. سرپوش گذاشتن بر ضعف های عمیق عقیدتی، 3. توجیه جنایات و خیانت های خود در ایران و جهان اسلام، 4. جذب نیرو و جلب توجه جهانیان و امکانات مختلف مجامع بین المللی، 5. تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی. در ادامه به تبیین نمونه هایی از این شگرد مضحک می پردازیم: مظلوم نمایی و شانتاژهای ماهرانه از دیدگاه فضل اللّه مهتدی معروف به صبحی که به مدت دوازده ساله نزد عبدالبهاء به عنوان مبلغ زبر دست بهائیت ونویسنده مکاتبات وی اقامت داشته و از نزدیک شاهد عینی عملکرد رهبری بهائی گری بوده و پس از کشف حقیقت و تحول عقیدتی به افشای ماهیت این فرقه ضاله پرداخت1، در خاطرات خویش پیرامون مهارت خاص بهائیان در شانتاژ، جوسازی و فضاسازی مظلوم نمایانه می نویسد: (هر تبهکاری و آشوب از آنها [بهائیان] سر می زند و چون کسی از آنها بیزاری جست ناله ستمدیدگی بلند می کنند و داد و فریاد به راه می اندازند که ای مردم جهان! ما در ایران آزادی نداریم. ما می خواهیم دشمنی و بدخواهی را از بیخ و بن براندازیم. ما می گوییم مردم خاور و باختر از هر نژاد و کیش باید برابر و برادر باشند. ما مردم جهان را به این چیزها می خوانیم ولی ایرانیان نمی خواهند که ما این روش را داشته باشیم و می خواهند رستگاران را به هم بزنند.) صبحی برای بیان دغل کاری و نیرنگ سازی بهائیان شاهد غیرقابل انکاری ارائه می دهد؛ عدم تعلق خاطر بهائیان و رهبران آن به ایران و ایرانیان از اینجا مشخص می شود که علی رغم ارسال مبالغ سرسام آور پول به شوقی افندی از ایران، (در این سال ها چندین بار مردم برخی از ده ها و شهرها دچار زمین لرزه و سیلاب و دیگر آسیب ها شدند و نیکخواهان جهان کمک ها کردند. آیا شنیدید که شوقی دست کم ده لیره بدهد و با بینوایان همراهی کند؟ کسی نیست به این مرد بگوید تو که دم از این سخن می زنی: (که ای اهل عالم همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار)، چرا کوتاهی کردی و از پول گزافی که هر سال با نیرنگ و افسون از کیسه مردم نادان این آب خاک در می یاری اندکی از آن را بخشش نکردی؟). در جایی دیگر از نوشته های صبحی می خوانیم: (بسیار پیش آمده است که در شهری یا در دهی میان دو نفر بر سر یک کار کوچک جنگی در گرفته و یکی از آنها در زد و خورد سرش شکسته، بی درنگ نزد او رفته و عکسی از او برداشته و در روزنامه های جهان پخش کرده که ای مردم! بر ستمدیدگی ما دلسوزی کنید و ببینید چگونه در برابر یک کار کوچک، یک مسلمان سر یک بهائی را می شکند. سپس می گویند این که چیزی نیست در فلان شهر در نیمه شب به خانه یکی از هم کیشان ما ریختند و همه را از زن و مرد کشتند و یک تن را به جا نگذاشتند هر چند کودک شیرخواری بود، باور نمی کنید این هم عکس آنها. آن وقت یک عکس درست می کنند که سه چهار نفر زن و مرد لخت بر روی زمین افتاده و یک سر بریده کودک هم در دست یک نفر است که نشان بیننده می دهد! این عکس را به همه روزنامه های جهان می دهند و چاپ می کنند و آبروی کشوری را می برند که صدگونه سود از آنجا می برند و هزار جور نادرستی می کنند.) دسیسه، جوسازی و سوء استفاده از ناآگاهی مردم، شگرد همیشگی این فرقه بوده و هست. این دسیسه بازی و شانتاژهای زیرکانه را در اغلب قضایا می توان دید: (اینها با دست های نهانی آشوب ها به پا می کنند و کارهای زشت می نمایند و مردم ساده را برمی انگیزند تا شورشی به راه بیندازند آن گاه به بیگانگان بگویند ببینید این مسلمانان به ما چه می کنند. ما در این کشور از دست اینها روز خوش و آسایش نداریم. ای سروران جهان به داد ما برسید و به فرمانروایان ما بگویید مگر ما نباید آزادانه زندگی کنیم؟).2 اتهام نقض حقوق بشر پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل محرز شدن جاسوسی عده ای از سران تشکیلات در شهرهای مختلف کشور به عنوان ستون پنجم بیگانگان در جنگ عراق علیه ایران و نیز کمک به تثبیت نظام شاهنشاهی و نیز حیف و میل اموال مسلمین و سرازیر کردن بیت المال به جیب صهیونیست ها، تعدادی از آنان دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه های انقلاب اسلامی به تناسب جرم و خیانت، به حبس های متفاوت و اعدام محکوم شدند. در مقابل این احکام، دولت آمریکا که در حقیقت حامی اصلی آنان به حساب می آمد، عکس العمل نشان داد و رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به این احکام اعتراض نمود. در پاسخ آن، حضرت امام(ره) طی بیاناتی مهم می فرمایند: (صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه دنیا استمداد کردند برای این که این بهائی که در ایران هستند و مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند و ایران برای همین که این ها مراسم مذهبی شان را به جا می آورند 22 نفرشان را محکوم به قتل کرده اند؛ ایشان از همه دنیا استمداد کرده که اینها که جاسوس نیستند،... از آن طرف وقتی که حزب توده را می گیرند، شوروی صدایش بلند می شود که یک عده مردم بی گناهی که با جمهوری اسلامی هم موافق بودند، پشتیبان بودند، جمهوری اسلامی را هم این ها مثل دیگران همراهی کردند و حالا هم همین طور هستند، دولت ایران بیخودی آمده است اینها را گرفته و حبس کرده. از آن طرف هم آقای ریگان می گوید که این بهائی ها بیچاره ها مردم آرام ساکتی مشغول عبادت هستند، جهات مذهبی خودشان را به جا می آورند و ایران برای خاطر همین که اینها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان درنمی آمد. شما برای خاطر این که اینها دسته ای هستند که به نفع شما هستند. والا... آمریکا را می شناسیم که انسان دوستی اش گل نکرده است که حالا برای خاطر 22 نفر بهائی که در ایران به قول ایشان گرفتار شدند، برای انسان دوستی یک وقت همچو صدا کرده و فریاد کرده و به همه عالم متشبث شده است که به فریاد اینها برسید... لکن ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائی را به واسطه بهائی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. اینها مسائل دارند. حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهایشان را زدند و سابقه دارند. اینها بهائی ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند. یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. اینها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوس نباشند خوب بسیاری از مردم دیگر هم هستند که اینها انحرافات عقیدتی دارند، کمونیست هستند، چیزهای دیگر هستند. لکن مردم و محاکم ما به واسطه کمونیست بودن آنها یا انحراف عقیده داشتن آنها را نگرفتند و حبس بکنند... مسئله این است که طرفدار این ها شما آقای ریگان هستید... و این دلیل بر این است که این ها یک وضع خاصی دارند که آن ها به این ها نفع می رسانند و این ها نفع می رسانند؛ نفع رساندن این ها غیر از این می تواند باشد که اخبار ما را به آن ها بدهند، جاسوسی بکنند بین ملت ایران و دولت ایران با آن ها...).3 حمایت از خیانت و جاسوسی پس از اثبات حقایق و رسوائی عمال بیگانه، سران این فرقه نیز با مظلوم نمایی به پخش شایعات روی آورده و از ایران به مجامع جهانی شکایت بردند. دولت های غربی نیز با به کار گرفتن رسانه های تبلیغاتی خود با آنها همصدایی نموده و افرادی چون گالیندوپل و کاپیتورن به عنوان نمایندگان (حقوق بشر) سازمان ملل متحد اعلام داشتند که بهائیان در ایران مورد آزار قرار می گیرند. آنان اعدام چند نفر مجرم بهائی نظیر هویدا در آغاز انقلاب را مستمسک قرار دادند؛ اما هرگز به مخاطبین خود و افکار عمومی جهان نگفتند که بهائیانی در ایران بازداشت یا اعدام شدند که جنایات و فعالیت جاسوسی آنها و نیز تلاش آنان برای حیف و میل اموال مسلمین و غارت بیت المال، محرز شده بود. چنانکه در پاسخ کانون رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائی ایران به رئیس جمهور می خوانیم: (بهت و تعجب ما از نامه سرانتان به رئیس جمهور زمانی به اوج خود میرسد که آنان از 161 سال تحمل درد و رنج و تبعیضات سخن میرانند، و در جایی از نامه خود از قتل و اعدام و حبس بی حساب و کتاب بی گناهانشان پس از انقلاب پرده دری می کنند!! شاید گذشت بیش از 26 سال از انقلاب اسلامی ایران باعث فراموشی قسمتی از حقایق دوران ستمشاهی برای نسل جدید و جوان جامعه ایرانیان بهائی شده باشد ولی تعجب ما از آن است که این کلمات از زبان هایی شنیده می شود که نامشان در تاریخ ثبت شده و گویا تاریخ زندگانی خود را هم به فراموشی سپرده اند!! ملت ایران هنوز جنایات بهائی معروف سپهبد صنیعی، آجودان مخصوص شاه و وزیر جنگ وی را در قتل عام مسلمانان در تهران و شهرهای دیگر ایران فراموش نکرده اند. امیر عباس هویدا، نخست وزیر بهائی رژیم سلطنتی که مدت زمامداریش در دوران طاغوت از همه نخست وزیران دیگر طولانی تر بود، لکه ننگ دیگری در تاریخ ماندگار ایران بود. شما سرلشگر ایادی پزشک مخصوص شاه، هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه تهران و شیراز، فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، شاهقلی وزیر بهداری، مهتدی مسوول دفتر هویدا و صدها مقام سیاسی و نظامی دیگر این رژیم را که همگی متدین به دیانت بهائی بودند فراموش کرده اید؟ هرگز! این ملت فراموش کنند که مقامات بهائی از دبستان تا دانشگاه (وزیر آموزش و پرورش تا رئیس دانشگاه) برای تغییر عقاید حقه این مردمان برنامه ریزی کرده بودند و با تمام قوای نظامی رژیم پهلوی (از آجودان مخصوص شاه تا وزیر جنگ) به جان و مال و ناموس این مردمان تجاوز کرده بودند، طوری که سرلشکر فردوست، رئیس ساواک رژیم نیز در کتاب مشهور خاطراتش می نویسد: (بهائیانی را که من دیدم واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس بالفطره هستند). با همه اینها آیا باز هم مردم ایران حق نداشتند این جانیان بالفطره را به مجازات خیانت ها و جنایت هایشان برسانند؟! گرچه اکثر قریب به اتفاق آنان در اواخر حکومت ستمشاهی به همراه میلیاردها میلیارد اموال و دارائی های ملت مظلوم ایران به دامان اربابان آمریکائی و انگلیسی و اسرائیلی خود پناه برده و فراری شدند. چه بسیار هزینه های کلان جنایات بزرگ بشری علیه ملل مظلوم عراق و فلسطین که توسط متمولین بهائی پرداخت گردید تا شاید چند صباحی دیگر آنان را به رسمیت شناخته و از حقوق این مظلومان معصوم حمایت به عمل آید!!... ببینید که با حمایت کورکورانه شما از بیت العدل، در گسترش تبلیغات علیه نظام ایران، اکنون ملت جمهوری اسلامی که راه خود را برای کسب علم و پیشرفت در علوم جدید و مخصوصاً انرژی هسته ای هموار کرده بود، در فشارهای بین المللی برای دست کشیدن از این تکنولوژی قرار دادید. علمی که به اعتراف دانشمندان جهان می توانست مقام ایران را تا 5 کشور برتر علمی جهان بالا بیاورد. سر و صداهای اخیر و مخصوصا نامه مضحکی که در تمام ایران و جهان توزیع گردید فشارهای سیاسی بر ایران را دو چندان کرده طوریکه همگام با این نامه نخست وزیر و وزیر خارجه کشور انگلستان اعلام کردند که باید پرونده حقوق بشر ایران بررسی شود، و اسرائیل ایران را به حمله نظامی تهدید نمود و آمریکا فشارهای تبلیغاتی خود را بر مسئله انرژی هسته ای ایران افزایش داد. البته واضح و مبرهن است که همه اینها از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود و نامه مزبور نیز بخشی از سناریوی استکبار و استعمار جهانی بود و بیت العدل نیز بار دیگر به وظیفه وجودی خود عمل نمود4. قطعنامه های سیاسی در فاصله سال های 1361 تا 1373 یعنی در طول دوازده سال، نمایندگان آمریکا شش قطعنامه به تصویب رساندند که در آنها به جانبداری و حمایت از بهائیت پرداخته و بنا به اعتراف بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا: (ایالات متحده می کوشد یک همکاری بین المللی برای زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامی ایران به منظور رعایت حقوق اقلیت های مذهبی به وجود آورد).5 در سال های بعد نیز کشورهای غربی با حمایت قاطع خود از بهائیت در پیش نویس قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران6، بار دیگر به منافع حاصل از وجود جاسوسان خود در کسوت بهائی اعتراف کردند. در قطعنامه ای که مجلس نمایندگان آمریکا در سال 1375 تصویب کرد از دولت ایران خواست که از اعمال تبعیض علیه بهائیان ایران خودداری کند. در نامه نمایندگان آمریکا تأکید شده بود: (بهائیان ایران عاملی مهم در هرگونه روابط آینده آن کشور با ایالات متحده است).7 همچنین برایان کسیدی، نماینده انگلیسی پارلمان اروپا پس از بازدید از ایران و بازگشت به لندن، از رفتار با بهائیان انتقاد کرد و حمایت بین المللی از بهائیان جاسوس در ایران را به نمایش گذاشت.8 علاوه بر آن موریس کاپیتورن - نماینده کمیسیون حقوق بشر - نیز در جریان بازدید از ایران مدعی نقض حقوق بهائیان در ایران شد.9 اخیراً نیز گروهی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا در پیش نویس قطعنامه دولت ایران را به نقض حقوق بشر محکوم کرده و از باراک اوباما، رئیس جمهوری و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا خواسته اند که دولت ایران را محکوم کنند.10 ریشه یابی ریشه این شگرد تبلیغاتی و صدور قطعنامه های مکرر علیه جمهوری اسلامی ایران و حمایت دلسوزانه! و بشردوستانه! از فرقه استعماری بهائیت و دین و مذهب نامیدن آن و خواستار آزادی فعالیت های گمراه کننده و انحراف آفرین بهائیان ایران شدن، که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون توسط آمریکا و بنگاه های تبلیغاتی استکبار به شدت پیگیری می شود، به فلسفه تشکیل بهائیت و اهدافی که استعمار از شکل گیری و ایجاد این فرقه ضاله در کشور ما داشته و دارند بازمی گردد. در حقیقت آن چه هر روز درباره وضع بهائیان ایران در غرب تکرار می شود به دلیل پیوندهای استوار و نزدیک سران این فرقه با نومحافظه کاران و لابی صهیونیستی در دولت های اروپای غربی است که برای فشار بر ایران از کاه کوه می سازند.11 در این راستا بهائیت با مظلوم نمایی در جوامع و نهادهای بین المللی، در صدد بسترسازی برای فشارهای مضاعف قدرت های استکباری بر جمهوری اسلامی در جهت عقب نشینی از حقوق حقه ملت مسلمان و آزادی خواه ایران است. بعنوان نمونه وقتی جامعه بهائی نامه ای به آقای خاتمی (رئیس جمهوری وقت ایران) می نویسند و تظلم خواهی می کنند، برخی سازمان های بین المللی، با استناد به همین نامه، ایران را به نقض حقوق بشر محکوم می کنند. به گفته یکی از صاحب نظران، این نامه در شرایطی - به صورت گسترده - توزیع شد که در کنار تهدید ایران به وسیله اسرائیل، فشار آمریکا و اروپا بر ضد فعالیت های هسته ای ایران اوج گرفته و آنها هر روز بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی خود را در این باره انجام می دهند، تا جایی که تونی بلر و جک استراو، نخست وزیر و وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کردند که پس از پرونده هسته ای، پرونده حقوق بشر در ایران در دستور کار قرار می گیرد و در این بین، جامعه بهائیان هم مورد استفاده ابزاری صهیونیسم ها قرار گرفته است.12 روشن است که در دنیای سیاست و جهان مبتنی بر اصالت سود، قدرت خارجی از هیچ فرد، گروه یا جریانی حمایت نمی کنند مگر آن که آن را در پیوند با خود و در راستای منافع خویش بدانند. به راستی صرف نظر از نقض حقوق بشر در سطح کلان و گسترده به وسیله قدرت های استکباری در جهان - از جمله جنایات غزه، عراق، افغانستان - و از جمله در ایران عصر پهلوی که جوانان تحصیل کرده و علما و اندیشمندان به جرم مبارزه برای آزادی کسب استقلال حفظ هویت ملی و دینی خویش، به مسلخ فرستاده می شدند. و از قضا بهائیان نیز در اجرای آن فجایع نقش داشتند، چگونه است که ملت ایران چندان حمایتی از سوی قدرت های جهانی مدعی حقوق بشر نمی دیدند؟ و اکنون چگونه است که همان قدرت ها از هیچ کوششی نه تنها برای رهایی جاسوسان بهائی از زندان، که برای ترویج و تبلیغ آنها دریغ نمی ورزند؟ پاسخ با توجه به ماهیت نظام سلطه، و پیشینه و فلسفه وجودی این فرقه، ناگفته پیدا است.13 پی نوشت: 1. خاطرات صبحی تحت عنوان کتاب صبحی در سال 1312 ش در مطبعه دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال 1335 تحت عناون پیام پدر منتشر شد. 2. ر.ک: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17. 3. صحیفه نور، ج 17، صص 267-266. 4. جوابیه مردمی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائی ایران به رئیس جمهور، واحد فرق انحرافی، آدرس اینترنتی:www.rahpouyan.us/images/10.htm 5. رادیو اسرائیل، مورخه 21/7/1373. 6. جمهوری اسلامی، مورخه 17/9/1374. 7. همان، به نقل از بخش فارسی رادیو آمریکا، مورخه 10/1/1375. 8. همان، مورخه 30/3/1375. 9. همان، مورخه 19/8/1375. 10. مطرح شدن قطعنامه در کنگره آمریکا درباره بهائیان، بی بی سی فارسی، دوشنبه 16 فوریه 2009، 28 بهمن 1387. 11. برخی ملاحظات تاریخی، عبداللّه شهبازی، یادداشت های پراکنده، پایگاه اینترنتی شهبازی 5/11/1384. 12. سایت بازتاب، 23 آذر 1383، مقاله شهریار رضوان طلب، ذیل عنوان (پشت پرده شب نامه بهائیان). 13. ر.ک: بهائیت و سیاست؛ تناقض شعار و عمل، سید مصطفی تقوی، ویژه نامه ایام ش 29. منبع: www.porseman.org
علت این همه مظلوم نمایی بهائیان در داخل و خارج کشور و حمایت بی وقفه قدرت های استکباری و مجامع بین المللی از این فرقه چیست؟
شکست مفتضحانه فرقه بهائیت با پیروزی انقلاب اسلامی و از دست رفتن اهداف و جایگاهی که بواسطه نفوذ در دولت پهلوی و حمایت های بیگانگان از آن برخوردار بودند، موجب گردید تا بهائیت در مقابل جمهوری اسلامی از موضع مظلومیت نمایی وارد گردیده و در این راستا به هرگونه روشی تمسک جوید. این ترفند که همواره یکی از اهرم های قوی تشکیلات بهائیت برای حفظ و صیانت از خود و همچنین جلب ترحم و احیاناً کسب حمایت عمومی، است در موارد بسیاری به گونه ای با دروغ پردازی، انکار حقایق و واقعیات همراه است که نقل آن در نشریات بهائی و رسانه های جهانی، چیزی جز دست کم گرفتن شعور و عقلانیت مخاطبان نمی باشد.
دلایل مظلوم نمایی
مهمترین دلایل طرح مظلومیت بهائی ها که از سابقه ای دیرین در نزد سردمداران این فرقه برخوردار بوده و تشکیلات کنونی آن نیز اصرار دارد تا جامعه بهائیت ایران با مظلوم نمایی و تمسک به حربه های دروغین توجه جهانیان را به وضع خود معطوف دارند، عبارتند از:
1. تخریب وجهه اسلام و انقلاب اسلامی،
2. سرپوش گذاشتن بر ضعف های عمیق عقیدتی،
3. توجیه جنایات و خیانت های خود در ایران و جهان اسلام،
4. جذب نیرو و جلب توجه جهانیان و امکانات مختلف مجامع بین المللی،
5. تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی.
در ادامه به تبیین نمونه هایی از این شگرد مضحک می پردازیم:
مظلوم نمایی و شانتاژهای ماهرانه
از دیدگاه فضل اللّه مهتدی معروف به صبحی که به مدت دوازده ساله نزد عبدالبهاء به عنوان مبلغ زبر دست بهائیت ونویسنده مکاتبات وی اقامت داشته و از نزدیک شاهد عینی عملکرد رهبری بهائی گری بوده و پس از کشف حقیقت و تحول عقیدتی به افشای ماهیت این فرقه ضاله پرداخت1، در خاطرات خویش پیرامون مهارت خاص بهائیان در شانتاژ، جوسازی و فضاسازی مظلوم نمایانه می نویسد: (هر تبهکاری و آشوب از آنها [بهائیان] سر می زند و چون کسی از آنها بیزاری جست ناله ستمدیدگی بلند می کنند و داد و فریاد به راه می اندازند که ای مردم جهان! ما در ایران آزادی نداریم. ما می خواهیم دشمنی و بدخواهی را از بیخ و بن براندازیم. ما می گوییم مردم خاور و باختر از هر نژاد و کیش باید برابر و برادر باشند. ما مردم جهان را به این چیزها می خوانیم ولی ایرانیان نمی خواهند که ما این روش را داشته باشیم و می خواهند رستگاران را به هم بزنند.)
صبحی برای بیان دغل کاری و نیرنگ سازی بهائیان شاهد غیرقابل انکاری ارائه می دهد؛ عدم تعلق خاطر بهائیان و رهبران آن به ایران و ایرانیان از اینجا مشخص می شود که علی رغم ارسال مبالغ سرسام آور پول به شوقی افندی از ایران، (در این سال ها چندین بار مردم برخی از ده ها و شهرها دچار زمین لرزه و سیلاب و دیگر آسیب ها شدند و نیکخواهان جهان کمک ها کردند. آیا شنیدید که شوقی دست کم ده لیره بدهد و با بینوایان همراهی کند؟ کسی نیست به این مرد بگوید تو که دم از این سخن می زنی: (که ای اهل عالم همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار)، چرا کوتاهی کردی و از پول گزافی که هر سال با نیرنگ و افسون از کیسه مردم نادان این آب خاک در می یاری اندکی از آن را بخشش نکردی؟).
در جایی دیگر از نوشته های صبحی می خوانیم: (بسیار پیش آمده است که در شهری یا در دهی میان دو نفر بر سر یک کار کوچک جنگی در گرفته و یکی از آنها در زد و خورد سرش شکسته، بی درنگ نزد او رفته و عکسی از او برداشته و در روزنامه های جهان پخش کرده که ای مردم! بر ستمدیدگی ما دلسوزی کنید و ببینید چگونه در برابر یک کار کوچک، یک مسلمان سر یک بهائی را می شکند. سپس می گویند این که چیزی نیست در فلان شهر در نیمه شب به خانه یکی از هم کیشان ما ریختند و همه را از زن و مرد کشتند و یک تن را به جا نگذاشتند هر چند کودک شیرخواری بود، باور نمی کنید این هم عکس آنها. آن وقت یک عکس درست می کنند که سه چهار نفر زن و مرد لخت بر روی زمین افتاده و یک سر بریده کودک هم در دست یک نفر است که نشان بیننده می دهد! این عکس را به همه روزنامه های جهان می دهند و چاپ می کنند و آبروی کشوری را می برند که صدگونه سود از آنجا می برند و هزار جور نادرستی می کنند.)
دسیسه، جوسازی و سوء استفاده از ناآگاهی مردم، شگرد همیشگی این فرقه بوده و هست. این دسیسه بازی و شانتاژهای زیرکانه را در اغلب قضایا می توان دید: (اینها با دست های نهانی آشوب ها به پا می کنند و کارهای زشت می نمایند و مردم ساده را برمی انگیزند تا شورشی به راه بیندازند آن گاه به بیگانگان بگویند ببینید این مسلمانان به ما چه می کنند. ما در این کشور از دست اینها روز خوش و آسایش نداریم. ای سروران جهان به داد ما برسید و به فرمانروایان ما بگویید مگر ما نباید آزادانه زندگی کنیم؟).2
اتهام نقض حقوق بشر
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل محرز شدن جاسوسی عده ای از سران تشکیلات در شهرهای مختلف کشور به عنوان ستون پنجم بیگانگان در جنگ عراق علیه ایران و نیز کمک به تثبیت نظام شاهنشاهی و نیز حیف و میل اموال مسلمین و سرازیر کردن بیت المال به جیب صهیونیست ها، تعدادی از آنان دستگیر و پس از محاکمه توسط دادگاه های انقلاب اسلامی به تناسب جرم و خیانت، به حبس های متفاوت و اعدام محکوم شدند. در مقابل این احکام، دولت آمریکا که در حقیقت حامی اصلی آنان به حساب می آمد، عکس العمل نشان داد و رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به این احکام اعتراض نمود.
در پاسخ آن، حضرت امام(ره) طی بیاناتی مهم می فرمایند: (صحبت رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه دنیا استمداد کردند برای این که این بهائی که در ایران هستند و مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند و ایران برای همین که این ها مراسم مذهبی شان را به جا می آورند 22 نفرشان را محکوم به قتل کرده اند؛ ایشان از همه دنیا استمداد کرده که اینها که جاسوس نیستند،... از آن طرف وقتی که حزب توده را می گیرند، شوروی صدایش بلند می شود که یک عده مردم بی گناهی که با جمهوری اسلامی هم موافق بودند، پشتیبان بودند، جمهوری اسلامی را هم این ها مثل دیگران همراهی کردند و حالا هم همین طور هستند، دولت ایران بیخودی آمده است اینها را گرفته و حبس کرده. از آن طرف هم آقای ریگان می گوید که این بهائی ها بیچاره ها مردم آرام ساکتی مشغول عبادت هستند، جهات مذهبی خودشان را به جا می آورند و ایران برای خاطر همین که اینها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان درنمی آمد. شما برای خاطر این که اینها دسته ای هستند که به نفع شما هستند. والا... آمریکا را می شناسیم که انسان دوستی اش گل نکرده است که حالا برای خاطر 22 نفر بهائی که در ایران به قول ایشان گرفتار شدند، برای انسان دوستی یک وقت همچو صدا کرده و فریاد کرده و به همه عالم متشبث شده است که به فریاد اینها برسید... لکن ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائی را به واسطه بهائی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند و حکم به حبس دادند. اینها مسائل دارند. حزب توده را خودشان آمدند همه حرفهایشان را زدند و سابقه دارند. اینها بهائی ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند. یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. اینها هم جاسوسند مثل آنها. اگر جاسوس نباشند خوب بسیاری از مردم دیگر هم هستند که اینها انحرافات عقیدتی دارند، کمونیست هستند، چیزهای دیگر هستند. لکن مردم و محاکم ما به واسطه کمونیست بودن آنها یا انحراف عقیده داشتن آنها را نگرفتند و حبس بکنند... مسئله این است که طرفدار این ها شما آقای ریگان هستید... و این دلیل بر این است که این ها یک وضع خاصی دارند که آن ها به این ها نفع می رسانند و این ها نفع می رسانند؛ نفع رساندن این ها غیر از این می تواند باشد که اخبار ما را به آن ها بدهند، جاسوسی بکنند بین ملت ایران و دولت ایران با آن ها...).3
حمایت از خیانت و جاسوسی
پس از اثبات حقایق و رسوائی عمال بیگانه، سران این فرقه نیز با مظلوم نمایی به پخش شایعات روی آورده و از ایران به مجامع جهانی شکایت بردند. دولت های غربی نیز با به کار گرفتن رسانه های تبلیغاتی خود با آنها همصدایی نموده و افرادی چون گالیندوپل و کاپیتورن به عنوان نمایندگان (حقوق بشر) سازمان ملل متحد اعلام داشتند که بهائیان در ایران مورد آزار قرار می گیرند. آنان اعدام چند نفر مجرم بهائی نظیر هویدا در آغاز انقلاب را مستمسک قرار دادند؛ اما هرگز به مخاطبین خود و افکار عمومی جهان نگفتند که بهائیانی در ایران بازداشت یا اعدام شدند که جنایات و فعالیت جاسوسی آنها و نیز تلاش آنان برای حیف و میل اموال مسلمین و غارت بیت المال، محرز شده بود.
چنانکه در پاسخ کانون رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائی ایران به رئیس جمهور می خوانیم: (بهت و تعجب ما از نامه سرانتان به رئیس جمهور زمانی به اوج خود میرسد که آنان از 161 سال تحمل درد و رنج و تبعیضات سخن میرانند، و در جایی از نامه خود از قتل و اعدام و حبس بی حساب و کتاب بی گناهانشان پس از انقلاب پرده دری می کنند!! شاید گذشت بیش از 26 سال از انقلاب اسلامی ایران باعث فراموشی قسمتی از حقایق دوران ستمشاهی برای نسل جدید و جوان جامعه ایرانیان بهائی شده باشد ولی تعجب ما از آن است که این کلمات از زبان هایی شنیده می شود که نامشان در تاریخ ثبت شده و گویا تاریخ زندگانی خود را هم به فراموشی سپرده اند!! ملت ایران هنوز جنایات بهائی معروف سپهبد صنیعی، آجودان مخصوص شاه و وزیر جنگ وی را در قتل عام مسلمانان در تهران و شهرهای دیگر ایران فراموش نکرده اند. امیر عباس هویدا، نخست وزیر بهائی رژیم سلطنتی که مدت زمامداریش در دوران طاغوت از همه نخست وزیران دیگر طولانی تر بود، لکه ننگ دیگری در تاریخ ماندگار ایران بود. شما سرلشگر ایادی پزشک مخصوص شاه، هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه تهران و شیراز، فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش، شاهقلی وزیر بهداری، مهتدی مسوول دفتر هویدا و صدها مقام سیاسی و نظامی دیگر این رژیم را که همگی متدین به دیانت بهائی بودند فراموش کرده اید؟ هرگز! این ملت فراموش کنند که مقامات بهائی از دبستان تا دانشگاه (وزیر آموزش و پرورش تا رئیس دانشگاه) برای تغییر عقاید حقه این مردمان برنامه ریزی کرده بودند و با تمام قوای نظامی رژیم پهلوی (از آجودان مخصوص شاه تا وزیر جنگ) به جان و مال و ناموس این مردمان تجاوز کرده بودند، طوری که سرلشکر فردوست، رئیس ساواک رژیم نیز در کتاب مشهور خاطراتش می نویسد: (بهائیانی را که من دیدم واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملاً محسوس بود و طبعاً این افراد جاسوس بالفطره هستند).
با همه اینها آیا باز هم مردم ایران حق نداشتند این جانیان بالفطره را به مجازات خیانت ها و جنایت هایشان برسانند؟! گرچه اکثر قریب به اتفاق آنان در اواخر حکومت ستمشاهی به همراه میلیاردها میلیارد اموال و دارائی های ملت مظلوم ایران به دامان اربابان آمریکائی و انگلیسی و اسرائیلی خود پناه برده و فراری شدند. چه بسیار هزینه های کلان جنایات بزرگ بشری علیه ملل مظلوم عراق و فلسطین که توسط متمولین بهائی پرداخت گردید تا شاید چند صباحی دیگر آنان را به رسمیت شناخته و از حقوق این مظلومان معصوم حمایت به عمل آید!!... ببینید که با حمایت کورکورانه شما از بیت العدل، در گسترش تبلیغات علیه نظام ایران، اکنون ملت جمهوری اسلامی که راه خود را برای کسب علم و پیشرفت در علوم جدید و مخصوصاً انرژی هسته ای هموار کرده بود، در فشارهای بین المللی برای دست کشیدن از این تکنولوژی قرار دادید. علمی که به اعتراف دانشمندان جهان می توانست مقام ایران را تا 5 کشور برتر علمی جهان بالا بیاورد. سر و صداهای اخیر و مخصوصا نامه مضحکی که در تمام ایران و جهان توزیع گردید فشارهای سیاسی بر ایران را دو چندان کرده طوریکه همگام با این نامه نخست وزیر و وزیر خارجه کشور انگلستان اعلام کردند که باید پرونده حقوق بشر ایران بررسی شود، و اسرائیل ایران را به حمله نظامی تهدید نمود و آمریکا فشارهای تبلیغاتی خود را بر مسئله انرژی هسته ای ایران افزایش داد. البته واضح و مبرهن است که همه اینها از قبل طراحی و برنامه ریزی شده بود و نامه مزبور نیز بخشی از سناریوی استکبار و استعمار جهانی بود و بیت العدل نیز بار دیگر به وظیفه وجودی خود عمل نمود4.
قطعنامه های سیاسی
در فاصله سال های 1361 تا 1373 یعنی در طول دوازده سال، نمایندگان آمریکا شش قطعنامه به تصویب رساندند که در آنها به جانبداری و حمایت از بهائیت پرداخته و بنا به اعتراف بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا: (ایالات متحده می کوشد یک همکاری بین المللی برای زیر فشار قرار دادن حکومت اسلامی ایران به منظور رعایت حقوق اقلیت های مذهبی به وجود آورد).5
در سال های بعد نیز کشورهای غربی با حمایت قاطع خود از بهائیت در پیش نویس قطعنامه حقوق بشر سازمان ملل علیه ایران6، بار دیگر به منافع حاصل از وجود جاسوسان خود در کسوت بهائی اعتراف کردند. در قطعنامه ای که مجلس نمایندگان آمریکا در سال 1375 تصویب کرد از دولت ایران خواست که از اعمال تبعیض علیه بهائیان ایران خودداری کند.
در نامه نمایندگان آمریکا تأکید شده بود: (بهائیان ایران عاملی مهم در هرگونه روابط آینده آن کشور با ایالات متحده است).7
همچنین برایان کسیدی، نماینده انگلیسی پارلمان اروپا پس از بازدید از ایران و بازگشت به لندن، از رفتار با بهائیان انتقاد کرد و حمایت بین المللی از بهائیان جاسوس در ایران را به نمایش گذاشت.8 علاوه بر آن موریس کاپیتورن - نماینده کمیسیون حقوق بشر - نیز در جریان بازدید از ایران مدعی نقض حقوق بهائیان در ایران شد.9 اخیراً نیز گروهی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا در پیش نویس قطعنامه دولت ایران را به نقض حقوق بشر محکوم کرده و از باراک اوباما، رئیس جمهوری و هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا خواسته اند که دولت ایران را محکوم کنند.10
ریشه یابی
ریشه این شگرد تبلیغاتی و صدور قطعنامه های مکرر علیه جمهوری اسلامی ایران و حمایت دلسوزانه! و بشردوستانه! از فرقه استعماری بهائیت و دین و مذهب نامیدن آن و خواستار آزادی فعالیت های گمراه کننده و انحراف آفرین بهائیان ایران شدن، که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون توسط آمریکا و بنگاه های تبلیغاتی استکبار به شدت پیگیری می شود، به فلسفه تشکیل بهائیت و اهدافی که استعمار از شکل گیری و ایجاد این فرقه ضاله در کشور ما داشته و دارند بازمی گردد. در حقیقت آن چه هر روز درباره وضع بهائیان ایران در غرب تکرار می شود به دلیل پیوندهای استوار و نزدیک سران این فرقه با نومحافظه کاران و لابی صهیونیستی در دولت های اروپای غربی است که برای فشار بر ایران از کاه کوه می سازند.11
در این راستا بهائیت با مظلوم نمایی در جوامع و نهادهای بین المللی، در صدد بسترسازی برای فشارهای مضاعف قدرت های استکباری بر جمهوری اسلامی در جهت عقب نشینی از حقوق حقه ملت مسلمان و آزادی خواه ایران است. بعنوان نمونه وقتی جامعه بهائی نامه ای به آقای خاتمی (رئیس جمهوری وقت ایران) می نویسند و تظلم خواهی می کنند، برخی سازمان های بین المللی، با استناد به همین نامه، ایران را به نقض حقوق بشر محکوم می کنند. به گفته یکی از صاحب نظران، این نامه در شرایطی - به صورت گسترده - توزیع شد که در کنار تهدید ایران به وسیله اسرائیل، فشار آمریکا و اروپا بر ضد فعالیت های هسته ای ایران اوج گرفته و آنها هر روز بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی خود را در این باره انجام می دهند، تا جایی که تونی بلر و جک استراو، نخست وزیر و وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کردند که پس از پرونده هسته ای، پرونده حقوق بشر در ایران در دستور کار قرار می گیرد و در این بین، جامعه بهائیان هم مورد استفاده ابزاری صهیونیسم ها قرار گرفته است.12
روشن است که در دنیای سیاست و جهان مبتنی بر اصالت سود، قدرت خارجی از هیچ فرد، گروه یا جریانی حمایت نمی کنند مگر آن که آن را در پیوند با خود و در راستای منافع خویش بدانند. به راستی صرف نظر از نقض حقوق بشر در سطح کلان و گسترده به وسیله قدرت های استکباری در جهان - از جمله جنایات غزه، عراق، افغانستان - و از جمله در ایران عصر پهلوی که جوانان تحصیل کرده و علما و اندیشمندان به جرم مبارزه برای آزادی کسب استقلال حفظ هویت ملی و دینی خویش، به مسلخ فرستاده می شدند. و از قضا بهائیان نیز در اجرای آن فجایع نقش داشتند، چگونه است که ملت ایران چندان حمایتی از سوی قدرت های جهانی مدعی حقوق بشر نمی دیدند؟ و اکنون چگونه است که همان قدرت ها از هیچ کوششی نه تنها برای رهایی جاسوسان بهائی از زندان، که برای ترویج و تبلیغ آنها دریغ نمی ورزند؟
پاسخ با توجه به ماهیت نظام سلطه، و پیشینه و فلسفه وجودی این فرقه، ناگفته پیدا است.13
پی نوشت:
1. خاطرات صبحی تحت عنوان کتاب صبحی در سال 1312 ش در مطبعه دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال 1335 تحت عناون پیام پدر منتشر شد.
2. ر.ک: خاطرات و زندگی صبحی، سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش17.
3. صحیفه نور، ج 17، صص 267-266.
4. جوابیه مردمی کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز به نامه سرگشاده جامعه بهائی ایران به رئیس جمهور، واحد فرق انحرافی، آدرس اینترنتی:www.rahpouyan.us/images/10.htm
5. رادیو اسرائیل، مورخه 21/7/1373.
6. جمهوری اسلامی، مورخه 17/9/1374.
7. همان، به نقل از بخش فارسی رادیو آمریکا، مورخه 10/1/1375.
8. همان، مورخه 30/3/1375.
9. همان، مورخه 19/8/1375.
10. مطرح شدن قطعنامه در کنگره آمریکا درباره بهائیان، بی بی سی فارسی، دوشنبه 16 فوریه 2009، 28 بهمن 1387.
11. برخی ملاحظات تاریخی، عبداللّه شهبازی، یادداشت های پراکنده، پایگاه اینترنتی شهبازی 5/11/1384.
12. سایت بازتاب، 23 آذر 1383، مقاله شهریار رضوان طلب، ذیل عنوان (پشت پرده شب نامه بهائیان).
13. ر.ک: بهائیت و سیاست؛ تناقض شعار و عمل، سید مصطفی تقوی، ویژه نامه ایام ش 29.
منبع: www.porseman.org
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا فرقه ای به نام جهودیت (معروف به پنج امامی) وجود دارد؟ در صورت وجود چنین فرقه ای خرید اجناسی مانند پوشاک از آنها چگونه است؟ (البته ندانسته) و در کل خرید اجناسی که هیچگونه اشاعه فرهنگی نامناسب ندارد از افرادی که شیعه نیستند (مثلا در خارج از کشور یا داخل کشور) چگونه است؟
- [سایر] علت حمایت جمهوری اسلامی از فلسطین چیست؟رهبر انقلاب در خصوص حمایت از فلسطین میفرمایند: (وظیفهی ماست که این کشور را از سلطه و چنگ قدرت غاصب و پشتیبانهای بینالمللیاش در بیاوریم و به دست مردم فلسطین بسپاریم)، اما به راستی چرا این وظیفه بر عهدهی ایران قرار گرفته است؟ اصول اعتقادی- سیاسی اسلام که حمایت از مردم فلسطین و دشمنی با رژیم صهیونیستی را به یکی از اعتقادات ما تبدیل میکند، چه چیزی است؟
- [سایر] همان طور که می دانید شعار مرگ بر آمریکا در مراسم برائت از مشرکین و راهپیمائی ها و در تکبیر گفتن ها مرسوم است. اما می دانیم که آمریکا یک کشور 400 میلیونی با مردمی بعضاً مسلمان، مسیحی، مؤمن و دوست دار کشور خود است که وقتی این شعار را می شنوند قطعاً ناراحت می شوند؛ چون به کشور خود عشق می ورزند. آیا دادن شعار مذکور باعث هتک حرمت و ناراحتی حداقّل تعدادی مسلمان و با ایمان در این کشور نمی شود. احتمالا جواب شما این است که هدف و منظور سردمداران و مسئولین این کشور است که از صهیونیست ها و خوی استکباری حمایت می کنند. بدین ترتیب نمی توان به خاطر تعدادی، افراد بی گناه و بی آزار را نفرین کرد و ناراحت کرد آیا بهتر نیست به جای این شعار، شعار مرگ بر استکبار و مرگ بر صهیونیسم جایگزین شود. اگر جواب شما مثبت است پس پاسخ گوی نفرین های نابه جا که تابه حال گفته شده چه می شود. و آیا مردم ایران مشمول آن روایت می شوند که اگر نفرین نابه جایی گفته شود آن نفرین بالا می رود چون مستحق فرود را نمی بیند بر سر خود گوینده نفرین فرود می آید یا خیر. از طرفی ما در تعالیم دینی می خوانیم که اکثر گروندگان به دین اسلام به خاطر خلق و خوی پیامبر جذب اسلام شدند! آیا بهتر نیست برای صدور انقلاب از سیره نبوی استفاده شود؟ متشکرم
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق