چند همسری برای مرد و چند شوهری برای زن از زمانهای قدیم مورد بحث بوده و در برهه های مختلف تاریخ، نظرات مختلفی ارائه شده است. یکی از بارزترین نظرات قبل از اسلام و مسیحیّت نظریة افلاطون بود که می گفت: (هر زنی می تواند با هر مردی رابطه جنسی داشته باشد و هر مردی هم می تواند با هر زنی رابطة جنسی داشته باشد.) این نظریة افلاطون آنقدر مضحک بود که خود افلاطون و اطرافیان نتوانستند در عمل آن را اجراء کنند و او مجبور شد نظریة خود را پس بگیرد. پس از ظهور مسیحیّت تک همسری به صورت قانونی در آمد و کسی حقّ نداشت بیشتر از یک همسر را انتخاب نماید. در ضمن بحث اشکالات این نظریّه به خودی خود ظاهر خواهد شد. امّا در دوران ظهور اسلام در جزیرة العرب چند همسری به صورت نامحدود و بدون هیچ قید و شرطی رواج داشت، که اسلام آن را به صورت محدود و با در نظر گرفتن شرایط سختی اجازه داد. امّا چند شوهری را اسلام به هیچ وجه جایز نمی داند و آن را ضد فطرت بشری می داند. ما در این بحث چند همسری و چند شوهری را از لحاظ فردی و اجتماعی بررسی خواهیم کرد، تا روشن شود که این عوامل فردی و اجتماعی چگونه حکم به جواز چند همسری و عدم جواز چند شوهری می کند. البته خواننده محترم در هنگام قضاوت، باید شروط قضاوت یعنی بی طرفی و جامع نگری را رعایت کنند، و گرنه هیچوقت به سر منزل نخواهند رسید. مقایسة زن و مرد از لحاظ چند شوهری و چند همسری: این مقایسه، از دو جهت قابل طرح است و در نظر گرفتن هر دو جهت، برای نتیجه گیری ضرورت دارد. مقایسه از لحاظ فردی: 1. از نظر روان شناسی، تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان شناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی (تک شوهرگرا) می باشند و فطرتاً از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرد می باشند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتاً تنوع گرا و (چند زن گرا) می باشند و چنان که می دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگی ها و خصلت های ذاتی انسان وضع گردیده است.[1] 2. تفاوتِ مبنی بر تناسبی که در مرد و زن هست این است که به مرد تسلّط جسمانی و ظاهری و به زن تسلّط نهانی و قلبی داده شده است. و نیز مرد طبعاً خشن و زن طبعاً لطیف و نیز مرد فکری و زن عاطفی و نیز مرد عاشق و زن جمیل آفریده شده است. نه تنها نوع علاقة مرد به زن با علاقة مرد به اشیاء متفاوت است، بلکه نوع علاقة مرد به زن با نوع علاقة زن به مرد نیز متفاوت است و هر کدام شکل خاصّ و مظاهر و تجلّی خاصّی دارد. اینکه به مرد میل به تغزّل و به زن میل به تبرّج داده شده ناشی از دو حس متفاوتی است که میان آنها هست. مرد می خواهد از لحاظ قلبی مقهور و از لحاظ جسمی صاحب و بی رقیب باشد و زن می خواهد از لحاظ قلبی قاهر و از لحاظ جسمی تحت حمایت باشد.[2] 3. چند زنی برای یک مرد می توانسته امتیازی شمرده شود، امّا چند شوهری هیچ وقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علّت این تفاوت این است که مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او. برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد اهمیّتی ندارد که قلب زن را از دست بدهد. از این رو مرد اهمیتی نمی داده که در چند زنی قلب و عواطف زن را از دست می دهد. ولی برای زن قلب و عواطف مرد اصالت دارد. اگر آن را از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است. به عبارت دیگر، در امر زناشویی دو عنصر دخالت دارد. یکی مادی و دیگری معنوی. عنصر مادّی زناشویی جنبه های جنسی آن است که در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجاً رو به کاهش و آرامش می رود. جنبة معنوی آن عواطف رقیق و صمیمانه ای است که میان آنها حکمفرما می شود. و احیاناً هر چه زمان می گذرد نیرومندتر می گردد. یکی از تفاوتهای زن و مرد این است که برای زن عنصر دوم (معنوی) بیشتر از عنصر اول (مادی) اهمیّت دارد، برخلاف مرد. زناشویی برای زن بیشتر جنبة معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبة مادی و لااقل جنبة مادی و معنوی زناشویی برای مرد مساوی است.[3] از لحاظ اجتماعی: 1. به چند دلیل میزان زنان واجد شرایط ازدواج خیلی بیشتر از مردان واجد شرایط ازدواج می باشد: دلیل اوّل: آمارهای موجود در سطح جهان نشان می دهد میزان تولد دختر غالباً بیش از پسر می باشد. بنابراین (تک زنی) باعث می شود همواره تعدادی از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و این ظلمی فاحش در حقّ آنهاست. دلیل دوّم: در طول تاریخ، همواره بر اثر حوادث اجتماعی مثل جنگ، تصادفات، غرق شدن، سقوط کردن، زیر آوار ماندن، دچار درنده گان شدن و هزاران حادثه دیگر تلفات مردها خیلی بیشتر از زنها بوده است و چون زنها، دیگر کارهای سخت را به عهده نمی گرفتند تلفات کمتری داشتند. و اکثراً بی شوهر می ماندند و طبیعی است که غالب مردان جوان حاضر به ازدواج با چنین کسانی برای اوّلین بار نیستند. جالب است بدانید که پس از جنگ جهانی دوم در آلمان چند هزار بیوه زن که سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداختند و از کلیسا درخواست کردند که چند همسری را مجاز بدانند، ولی کلیسا در برابر این درخواست سرسختی نشان داد و همین باعث شد که پس از آن فساد و بزهکاری در آلمان به شدّت رواج یابد.[4] دلیل سوّم: مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها می باشد. چیزی که اخیراً در پرتو علوم پزشکی کشف شده است و آن اینکه مقاومت مرد در برابر بیماری ها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مردان به واسطة بیماریها از تلفات زن بیشتر است.[5] نتایج: 1. فزونی عدد زنِ آمادة ازدواج بر عدد مردِ آمادة ازدواج، برای طبقة زنان تولید (حقّ) می کند و برای مردان و زنان متأهل ایجاد (وظیفه). یعنی تعدد همسر به خاطرضرورت های اجتماعی حقّ زنان بی سرپرست می باشد نه مردان. 2. بخاطر فزونی عدد زنان آمادة ازدواج بر مردان آمادة ازدواج، تک همسری مطلق عملاً به خطر افتاده است. تک همسری مطلق که شامل تمام خانواده ها بشود افسانه ای بیش نیست. یکی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدّد زوجات و یا رواج معشوقه بازی؛ به عبارت دیگر یا چند همسر شدن محدودی از مردان متأهل، که حتماً از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد، و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بی شوهر و یا باز گذاشتن راه معشوقه بازی؛ و چون در صورت دوم هر معشوقه ای می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملاً دارای چند همسر خواهند بود.[6] و این فاجعه ای عظیم می باشد که عملاً در غرب در جریان است. و این خود برای تمام زنان دغدغه های فکری ایجاد خواهد کرد. و چه بسیار مفاسد که از این دغدغه های فکری، تولید می شود. 3. از این فزونی زنان، همچنین معلوم می شود که از لحاظ اجتماعی هم تک شوهری ضرورت دارد و هم چند همسری. 4. از اینجا معلوم می شود که چند همسری یک ضرورت اجتماعی است که به خاطر یک مشکل اجتماعی که برای زنان به وجود آمده، اجازه داده شده است و اسلام آن را ترویج نمی کند بلکه به خاطر اینکه جامعه اسلامی دچار بحران اجتماعی، اخلاقی نشود فقط اجازه داده است. و برای این تجویز، شرایط مالی، اخلاقی، جسمی و جنسی قرار داده است، که مهمترین شرایط، عدالت بین زوجات و تمکن مالی برای ادارة آنهاست. همچنین اگر مرد عدالت را اجرا کند، زن از تعدّد زوجات ناراحت نمی شود، و اصلاً زن طبیعتاً مخالف تعدّد زوجات نمی باشد، نگرانی زن از روی گردانی شوهر و بی مهری و بی عدالتی که در خانواده های اینچنینی دیده یا شنیده است می باشد. به همین خاطر در قرآن هم به بسیاری از مردان گفته شده که به یک همسر قانع باشید و در پی امیال خود نروید، چون نمی توانید عدالت را رعایت کنید (سورة نساء، آیه 129)[7]. 2. قدرت باروری زنان محدود است و غالب زنان پس از سنّ پنجاه سالگی به نازائی می رسند، در حالی که توانایی مردان بیش از این است و تا سالهای طولانی ادامه دارد و لذا اگر مردی قصد فرزنددار شدن داشته باشد، تعدّد زوجات می تواند مسأله را حلّ کند. همچنین زنان ممکن است به دلایل مختلف (مثل قاعدگی، بارداری و وضع حمل، مریضی، ناتوانی جنسی) از انجام وظایف زناشویی بازمانند. در این صورت، تنها راه حلّ برای مردانی که میل جنسی زیادی دارند و ممکن است به روابط نامشروع روی بیاورند، تعدّد زوجات می باشد.[8] 3. چند شوهری با اصل اطمینان پذیری مخالف است، مرد نه به همسر می تواند اطمینان داشته باشد نه به فرزند که آیا فرزند خودش هست یا نه؟. علاقه به فرزند امری طبیعی و غریزی بشر است. بشر به طور طبیعی می خواهد تولید نسل کند و رابطه اش با نسل آینده و گذشته مشخص و اطمینان بخش باشد. می خواهد بداند پدرِ کدام فرزند است و فرزندِ کدام پدر است. و این ارتباط نسلی یک هویت و اعتمادی در پدر ایجاد می کند، که روحیّة دلگرمی به خانواده و فداکاری و جانفشانی برای زن و بچه را به دنبال دارد. می توان گفت زن در تولید نسل نقش اصلی را عهده دار است و در مراحل بارداری، وضع حمل، شیردهی، بزرگ کردن کودک تا وقت مدرسه، نقش او بیشتر از مرد است، به عبارتی اوست که نسل آینده را آماده می کند و از طرفی، از لحاظ عاطفی مرد را هم تأمین می کند و آماده ورود به جامعه می کند. پس زن است که مرد را ساخته و در واقع اجتماع را ساخته است.[9] پس زن ستون خانواده است و پشتوانة او محبّت مرد می باشد و این محبّت و یکی بودن، زن را پر انرژی می سازد تا هم به فرزندان محبّت افشانی کند و هم مایة آرامش مرد و آسایش روحی او باشد. و این امر میسّر نمی شود مگر در تک شوهری. چند شوهری عوارض دیگری دارد که این عوارض گریبانگیر غرب شده است، از جمله: محرومیت زوجین از لذّت و صفای اتّحاد دو روح، محرومیت فرزندان از لذت مهر والدین و از عواطف انسانی، پیدایش ولد الزناها (یعنی انسانهای سرگردان و عقده دار که بالطبیعه موجودات بدبخت و جانی خواهند بود و یکی از عوامل وحشت غرب همین ولد الزناها می باشند)، تنفر از مادری، شیوع سقط جنین و کورتاژ، وقوع جنایتهای وحشتناک.[10] 4. تک شوهری و تک همسری در اسلام اصل می باشد و فطرتاً زن و مرد در زندگی زناشویی، می خواهند به وحدت برسند و بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا می شود. پس مشکل این نیست که تک همسری بهتر است یا چند همسری، مشکلی که بر سر راه بشر قرار گرفته این است که به واسطة ضرورتهای اجتماعی، مخصوصاً فزونی نسبی عدة زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تک همسری مطلق عملاً به خطر افتاده است. و بهترین راهی که کمترین آفات را دربردارد همین تعدّد زوجات می باشد. و می توان آفات آن را با تعلیم و تربیت اسلامی حلّ کرد ولی آفاتی که زنان بی سرپرست در صورت ازدواج نکردن به جامعه می زنند را نمی توان با تعلیم و تربیت حلّ کرد. و چه مشکلات فراوانی که این زنان بر جوامع وارد کرده اند.[11] در آخر تذکّری خدمتتان عرض می کنم و آن اینکه با در نظر گرفتن تمام دلایل ببینید آیا زن با در دل داشتن محبّت مردی می تواند عاشق مرد دیگری هم بشود؟ به نظر می رسد نسبت به مرد اوّل محبّت ندارد و از زندگی خود راضی نیست و به همین خاطر می تواند عشق دیگری را در دل بگیرد وگرنه عشق دو مرد در دل یک زن امکان ندارد. و این روحیّة زن با مرد متفاوت است و مرد بیشتر دل می دهد و جسم می گیرد. به عبارت دیگر خداوند مرد را عاشق و طالب و زن را محبوب و معشوق و مطلوب قرار داده است. منابع بیشتر برای مطالعه: 1. نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ 27، ص 283355. 2. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه: استاد سید محمد خامنه، ناشر: اسماعیلیان، قم، چاپ 5، جلد 4، ص 314. 3. پرسش ها و پاسخ ها، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر هفتم، ص 252. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم : ان کانت عنه الرجل امرأتان فلم یعدل بینهما، جاء یوم القیامة و شِقُّهُ ساقط اگر مردی دو زن داشته باشد و میان آنان به عدالت و برابری رفتار نکند روز قیامت در حالی آورده می شود که نیمی از بدنش افتاده است. میزان الحکمة، ری شهری، حدیث شماره 7914 [1] . پرسش ها و پاسخ ها، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، دفتر هفتم، ص 252. [2] . یادداشتهای استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ اول، جلد 5، ص 103. [3] . نظام حقوق زن در اسلام، مجموعه آثار، ج 19، ص 312، استاد مطهری، چاپ اول، سال 76. [4] . علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد خامنه، بنیاد علمی و فکری علامه، ج 4، ص 314. [5] . نظام حقوق زن در اسلام، همو، ص 320. [6] . نظام حقوق زن در اسلام، همو، ص 331. [7] . المیزان، علامه طباطبایی، همان، ص 314. [8] . المیزان، همان، ص 314 به بعد. [9] . [10] . یادداشتهای شهید مطهری، انتشارات صدرا، ج 5، ص 76. [11] . نظام حقوق زن، همان، ص 331. ( اندیشه قم )
چند همسری برای مرد و چند شوهری برای زن از زمانهای قدیم مورد بحث بوده و در برهه های مختلف تاریخ، نظرات مختلفی ارائه شده است. یکی از بارزترین نظرات قبل از اسلام و مسیحیّت نظریة افلاطون بود که می گفت: (هر زنی می تواند با هر مردی رابطه جنسی داشته باشد و هر مردی هم می تواند با هر زنی رابطة جنسی داشته باشد.) این نظریة افلاطون آنقدر مضحک بود که خود افلاطون و اطرافیان نتوانستند در عمل آن را اجراء کنند و او مجبور شد نظریة خود را پس بگیرد. پس از ظهور مسیحیّت تک همسری به صورت قانونی در آمد و کسی حقّ نداشت بیشتر از یک همسر را انتخاب نماید. در ضمن بحث اشکالات این نظریّه به خودی خود ظاهر خواهد شد. امّا در دوران ظهور اسلام در جزیرة العرب چند همسری به صورت نامحدود و بدون هیچ قید و شرطی رواج داشت، که اسلام آن را به صورت محدود و با در نظر گرفتن شرایط سختی اجازه داد. امّا چند شوهری را اسلام به هیچ وجه جایز نمی داند و آن را ضد فطرت بشری می داند. ما در این بحث چند همسری و چند شوهری را از لحاظ فردی و اجتماعی بررسی خواهیم کرد، تا روشن شود که این عوامل فردی و اجتماعی چگونه حکم به جواز چند همسری و عدم جواز چند شوهری می کند. البته خواننده محترم در هنگام قضاوت، باید شروط قضاوت یعنی بی طرفی و جامع نگری را رعایت کنند، و گرنه هیچوقت به سر منزل نخواهند رسید.
مقایسة زن و مرد از لحاظ چند شوهری و چند همسری:
این مقایسه، از دو جهت قابل طرح است و در نظر گرفتن هر دو جهت، برای نتیجه گیری ضرورت دارد.
مقایسه از لحاظ فردی:
1. از نظر روان شناسی، تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روان شناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی (تک شوهرگرا) می باشند و فطرتاً از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرد می باشند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتاً تنوع گرا و (چند زن گرا) می باشند و چنان که می دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگی ها و خصلت های ذاتی انسان وضع گردیده است.[1]
2. تفاوتِ مبنی بر تناسبی که در مرد و زن هست این است که به مرد تسلّط جسمانی و ظاهری و به زن تسلّط نهانی و قلبی داده شده است. و نیز مرد طبعاً خشن و زن طبعاً لطیف و نیز مرد فکری و زن عاطفی و نیز مرد عاشق و زن جمیل آفریده شده است.
نه تنها نوع علاقة مرد به زن با علاقة مرد به اشیاء متفاوت است، بلکه نوع علاقة مرد به زن با نوع علاقة زن به مرد نیز متفاوت است و هر کدام شکل خاصّ و مظاهر و تجلّی خاصّی دارد.
اینکه به مرد میل به تغزّل و به زن میل به تبرّج داده شده ناشی از دو حس متفاوتی است که میان آنها هست. مرد می خواهد از لحاظ قلبی مقهور و از لحاظ جسمی صاحب و بی رقیب باشد و زن می خواهد از لحاظ قلبی قاهر و از لحاظ جسمی تحت حمایت باشد.[2]
3. چند زنی برای یک مرد می توانسته امتیازی شمرده شود، امّا چند شوهری هیچ وقت برای زن امتیازی نبوده و نخواهد بود. علّت این تفاوت این است که مرد طالب شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداکاریهای او. برای مرد مادامی که شخص زن را در اختیار دارد اهمیّتی ندارد که قلب زن را از دست بدهد. از این رو مرد اهمیتی نمی داده که در چند زنی قلب و عواطف زن را از دست می دهد. ولی برای زن قلب و عواطف مرد اصالت دارد. اگر آن را از دست بدهد، همه چیز را از دست داده است. به عبارت دیگر، در امر زناشویی دو عنصر دخالت دارد. یکی مادی و دیگری معنوی. عنصر مادّی زناشویی جنبه های جنسی آن است که در جوانی در منتهای اوج و غلیان است و تدریجاً رو به کاهش و آرامش می رود. جنبة معنوی آن عواطف رقیق و صمیمانه ای است که میان آنها حکمفرما می شود. و احیاناً هر چه زمان می گذرد نیرومندتر می گردد. یکی از تفاوتهای زن و مرد این است که برای زن عنصر دوم (معنوی) بیشتر از عنصر اول (مادی) اهمیّت دارد، برخلاف مرد. زناشویی برای زن بیشتر جنبة معنوی دارد و برای مرد بیشتر جنبة مادی و لااقل جنبة مادی و معنوی زناشویی برای مرد مساوی است.[3]
از لحاظ اجتماعی:
1. به چند دلیل میزان زنان واجد شرایط ازدواج خیلی بیشتر از مردان واجد شرایط ازدواج می باشد:
دلیل اوّل: آمارهای موجود در سطح جهان نشان می دهد میزان تولد دختر غالباً بیش از پسر می باشد. بنابراین (تک زنی) باعث می شود همواره تعدادی از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و این ظلمی فاحش در حقّ آنهاست.
دلیل دوّم: در طول تاریخ، همواره بر اثر حوادث اجتماعی مثل جنگ، تصادفات، غرق شدن، سقوط کردن، زیر آوار ماندن، دچار درنده گان شدن و هزاران حادثه دیگر تلفات مردها خیلی بیشتر از زنها بوده است و چون زنها، دیگر کارهای سخت را به عهده نمی گرفتند تلفات کمتری داشتند. و اکثراً بی شوهر می ماندند و طبیعی است که غالب مردان جوان حاضر به ازدواج با چنین کسانی برای اوّلین بار نیستند. جالب است بدانید که پس از جنگ جهانی دوم در آلمان چند هزار بیوه زن که سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداختند و از کلیسا درخواست کردند که چند همسری را مجاز بدانند، ولی کلیسا در برابر این درخواست سرسختی نشان داد و همین باعث شد که پس از آن فساد و بزهکاری در آلمان به شدّت رواج یابد.[4]
دلیل سوّم: مقاومت بیشتر زن در برابر بیماریها می باشد. چیزی که اخیراً در پرتو علوم پزشکی کشف شده است و آن اینکه مقاومت مرد در برابر بیماری ها از مقاومت زن کمتر است و در نتیجه تلفات مردان به واسطة بیماریها از تلفات زن بیشتر است.[5]
نتایج: 1. فزونی عدد زنِ آمادة ازدواج بر عدد مردِ آمادة ازدواج، برای طبقة زنان تولید (حقّ) می کند و برای مردان و زنان متأهل ایجاد (وظیفه). یعنی تعدد همسر به خاطرضرورت های اجتماعی حقّ زنان بی سرپرست می باشد نه مردان.
2. بخاطر فزونی عدد زنان آمادة ازدواج بر مردان آمادة ازدواج، تک همسری مطلق عملاً به خطر افتاده است. تک همسری مطلق که شامل تمام خانواده ها بشود افسانه ای بیش نیست. یکی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدّد زوجات و یا رواج معشوقه بازی؛ به عبارت دیگر یا چند همسر شدن محدودی از مردان متأهل، که حتماً از 10 درصد تجاوز نخواهد کرد، و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بی شوهر و یا باز گذاشتن راه معشوقه بازی؛ و چون در صورت دوم هر معشوقه ای می تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملاً دارای چند همسر خواهند بود.[6] و این فاجعه ای عظیم می باشد که عملاً در غرب در جریان است. و این خود برای تمام زنان دغدغه های فکری ایجاد خواهد کرد. و چه بسیار مفاسد که از این دغدغه های فکری، تولید می شود.
3. از این فزونی زنان، همچنین معلوم می شود که از لحاظ اجتماعی هم تک شوهری ضرورت دارد و هم چند همسری.
4. از اینجا معلوم می شود که چند همسری یک ضرورت اجتماعی است که به خاطر یک مشکل اجتماعی که برای زنان به وجود آمده، اجازه داده شده است و اسلام آن را ترویج نمی کند بلکه به خاطر اینکه جامعه اسلامی دچار بحران اجتماعی، اخلاقی نشود فقط اجازه داده است. و برای این تجویز، شرایط مالی، اخلاقی، جسمی و جنسی قرار داده است، که مهمترین شرایط، عدالت بین زوجات و تمکن مالی برای ادارة آنهاست. همچنین اگر مرد عدالت را اجرا کند، زن از تعدّد زوجات ناراحت نمی شود، و اصلاً زن طبیعتاً مخالف تعدّد زوجات نمی باشد، نگرانی زن از روی گردانی شوهر و بی مهری و بی عدالتی که در خانواده های اینچنینی دیده یا شنیده است می باشد. به همین خاطر در قرآن هم به بسیاری از مردان گفته شده که به یک همسر قانع باشید و در پی امیال خود نروید، چون نمی توانید عدالت را رعایت کنید (سورة نساء، آیه 129)[7].
2. قدرت باروری زنان محدود است و غالب زنان پس از سنّ پنجاه سالگی به نازائی می رسند، در حالی که توانایی مردان بیش از این است و تا سالهای طولانی ادامه دارد و لذا اگر مردی قصد فرزنددار شدن داشته باشد، تعدّد زوجات می تواند مسأله را حلّ کند. همچنین زنان ممکن است به دلایل مختلف (مثل قاعدگی، بارداری و وضع حمل، مریضی، ناتوانی جنسی) از انجام وظایف زناشویی بازمانند. در این صورت، تنها راه حلّ برای مردانی که میل جنسی زیادی دارند و ممکن است به روابط نامشروع روی بیاورند، تعدّد زوجات می باشد.[8]
3. چند شوهری با اصل اطمینان پذیری مخالف است، مرد نه به همسر می تواند اطمینان داشته باشد نه به فرزند که آیا فرزند خودش هست یا نه؟. علاقه به فرزند امری طبیعی و غریزی بشر است. بشر به طور طبیعی می خواهد تولید نسل کند و رابطه اش با نسل آینده و گذشته مشخص و اطمینان بخش باشد. می خواهد بداند پدرِ کدام فرزند است و فرزندِ کدام پدر است. و این ارتباط نسلی یک هویت و اعتمادی در پدر ایجاد می کند، که روحیّة دلگرمی به خانواده و فداکاری و جانفشانی برای زن و بچه را به دنبال دارد. می توان گفت زن در تولید نسل نقش اصلی را عهده دار است و در مراحل بارداری، وضع حمل، شیردهی، بزرگ کردن کودک تا وقت مدرسه، نقش او بیشتر از مرد است، به عبارتی اوست که نسل آینده را آماده می کند و از طرفی، از لحاظ عاطفی مرد را هم تأمین می کند و آماده ورود به جامعه می کند. پس زن است که مرد را ساخته و در واقع اجتماع را ساخته است.[9] پس زن ستون خانواده است و پشتوانة او محبّت مرد می باشد و این محبّت و یکی بودن، زن را پر انرژی می سازد تا هم به فرزندان محبّت افشانی کند و هم مایة آرامش مرد و آسایش روحی او باشد. و این امر میسّر نمی شود مگر در تک شوهری.
چند شوهری عوارض دیگری دارد که این عوارض گریبانگیر غرب شده است، از جمله: محرومیت زوجین از لذّت و صفای اتّحاد دو روح، محرومیت فرزندان از لذت مهر والدین و از عواطف انسانی، پیدایش ولد الزناها (یعنی انسانهای سرگردان و عقده دار که بالطبیعه موجودات بدبخت و جانی خواهند بود و یکی از عوامل وحشت غرب همین ولد الزناها می باشند)، تنفر از مادری، شیوع سقط جنین و کورتاژ، وقوع جنایتهای وحشتناک.[10]
4. تک شوهری و تک همسری در اسلام اصل می باشد و فطرتاً زن و مرد در زندگی زناشویی، می خواهند به وحدت برسند و بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا می شود. پس مشکل این نیست که تک همسری بهتر است یا چند همسری، مشکلی که بر سر راه بشر قرار گرفته این است که به واسطة ضرورتهای اجتماعی، مخصوصاً فزونی نسبی عدة زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تک همسری مطلق عملاً به خطر افتاده است. و بهترین راهی که کمترین آفات را دربردارد همین تعدّد زوجات می باشد. و می توان آفات آن را با تعلیم و تربیت اسلامی حلّ کرد ولی آفاتی که زنان بی سرپرست در صورت ازدواج نکردن به جامعه می زنند را نمی توان با تعلیم و تربیت حلّ کرد. و چه مشکلات فراوانی که این زنان بر جوامع وارد کرده اند.[11]
در آخر تذکّری خدمتتان عرض می کنم و آن اینکه با در نظر گرفتن تمام دلایل ببینید آیا زن با در دل داشتن محبّت مردی می تواند عاشق مرد دیگری هم بشود؟ به نظر می رسد نسبت به مرد اوّل محبّت ندارد و از زندگی خود راضی نیست و به همین خاطر می تواند عشق دیگری را در دل بگیرد وگرنه عشق دو مرد در دل یک زن امکان ندارد. و این روحیّة زن با مرد متفاوت است و مرد بیشتر دل می دهد و جسم می گیرد. به عبارت دیگر خداوند مرد را عاشق و طالب و زن را محبوب و معشوق و مطلوب قرار داده است.
منابع بیشتر برای مطالعه:
1. نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ 27، ص 283355.
2. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ترجمه: استاد سید محمد خامنه، ناشر: اسماعیلیان، قم، چاپ 5، جلد 4، ص 314.
3. پرسش ها و پاسخ ها، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، دفتر هفتم، ص 252.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم :
ان کانت عنه الرجل امرأتان فلم یعدل بینهما، جاء یوم القیامة و شِقُّهُ ساقط
اگر مردی دو زن داشته باشد و میان آنان به عدالت و برابری رفتار نکند روز قیامت در حالی آورده می شود که نیمی از بدنش افتاده است.
میزان الحکمة، ری شهری، حدیث شماره 7914
[1] . پرسش ها و پاسخ ها، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، دفتر هفتم، ص 252.
[2] . یادداشتهای استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ اول، جلد 5، ص 103.
[3] . نظام حقوق زن در اسلام، مجموعه آثار، ج 19، ص 312، استاد مطهری، چاپ اول، سال 76.
[4] . علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد خامنه، بنیاد علمی و فکری علامه، ج 4، ص 314.
[5] . نظام حقوق زن در اسلام، همو، ص 320.
[6] . نظام حقوق زن در اسلام، همو، ص 331.
[7] . المیزان، علامه طباطبایی، همان، ص 314.
[8] . المیزان، همان، ص 314 به بعد.
[9] .
[10] . یادداشتهای شهید مطهری، انتشارات صدرا، ج 5، ص 76.
[11] . نظام حقوق زن، همان، ص 331.
( اندیشه قم )
- [سایر] ازدواج مجدد مرد بدون علت باشد در این صورت حق طلاق با زن است یا نه؟
- [سایر] به لحاظ قانونی، یکی از موارد برای ازدواج مجدد مرد عقیم بودن زن است. حال اگر زنی با داشتن دو فرزند، به لحاظ پزشکی از بارداری مجدد منع شود و شوهر خواهان فرزند دیگری باشد، آیا جایز است مرد بدون اجازه همسر ازدواج مجدد کند؟
- [سایر] اگر همسر کسی از انجام وظایف زناشویی خود داری کند و ازدواج مجدد یا طلاق زن امکانپذیر نیست و مرد احتمال دهد منحرف شود، چه بکند؟
- [آیت الله بهجت] آیا مرد می تواند ضمن عقد نکاح حق ازدواج مجدد را از خود سلب کند؟
- [سایر] چرا مرد، پس از 3طلاقه کردن همسرش، برای ازدواج مجدد با او، باید اول با کسی دیگر ازدواج کند؟
- [سایر] زن و مردی که ازدواج موقّت کردهاند، اگر بخواهند مدت آن را افزایش دهند؛ آیا صیغه مجدّد لازم است؟
- [سایر] آیا صحت ازدواج مجدد مشروط به رضایت زن اول است؟ آیا عقد ازدواج بدون داشتن علاقه صحیح است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا زن میتواند در شرایط ضمن عقد خود حق ازدواج مجدد را از همسرش سلب نماید؟
- [آیت الله بهجت] مردی ضمن عقد شرط کرده بود که ازدواج مجدد ننماید، آیا در صورت تخلف و تجدید فراش، زن حق فسخ عقد را دارد یا مرد فقط عمل حرامی مرتکب شده است؟
- [آیت الله سیستانی] اگر یک مرد متأهل بنا به مسائل پزشکی با زن خود که حامله است. بمدت یکسال نزدیکی نکند آیا بعد از زایمان زنش می بایست صیغه را مجدد بخوانند؟ یا خیر و در طول مدت یکسال خواهر همین زن را که خود مطلقه می باشند را می توان صیغه کرد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] وکالت مرد از طرف زن، یا زن از طرف مرد، برای خواندن صیغه مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] در زناشویی، چه دائم و چه موقّت، باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد میخوانند یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند و اگر زن و مرد نتوانند صیغه را صحیح بخوانند، باید وکیل بگیرند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در زناشویی؛ چه دائم و چه غیر دائم، باید صیغه خوانده شود، و تنها راضیبودن زن و مرد کافی نیست، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد میخوانند، یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زناشویی چه دائم وچه غیر دائم باید صیغه خوانده شود وتنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد میخوانند یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند.
- [آیت الله بهجت] در زناشویی دائم یا غیر دائم، باید صیغه عقد خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست، و صیغه را یا خود زن و مرد میخوانند، یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند.
- [آیت الله خوئی] در زناشویی چه دائم، چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغ عقد را یا خود زن و مرد میخوانند یا دیگری را وکیل میکنند که از طرف آنان بخواند.
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله بهجت] وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم میتواند برای خواندن صیغه از طرف دیگری وکیل شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم) (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم میتواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا) بلکه اگر در جواب تنها بگوید: (قَبِلْتُ) یا (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ) و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت میکند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ) و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ) صحیح میباشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنیست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، میتواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغهای که مرد و زن میخوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ (زوّجتک) صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ (قبلت النّکاح) آن را قبول کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] در ازدواج موقّت بین زن و شوهر ارث نیست مگر این که در ضمن عقد شرط کنند که از یکدیگر ارث ببرند و یا فقط مرد از زن و یا فقط زن از مرد ارث ببرد؛ ولی فرزندی که از ازدواج موقّت به دنیا میآید، مانند فرزندان زن دائم ارث میبرد.