به نظر شما یک معلم چگونه با نفوذ در دانش آموزان در آنها تأثیر بگذارد؟
از اهداف مهم تعلیم و تربیت، یادگیری است و یادگیری هم چیزی نیست جز تغییر رفتار فرد. لازمة این تغییر رفتار، نفوذ در دانش آموزان و تأثیرپذیری دانش آموزان از معلم خویش است. معلم پاک و خداشناس، می تواند تأثیر خوبی بر شاگردان خویش، خاصّه نونهالان داشته باشد. و از سوی دیگر، تأثیر زیانبخش معلم ناشایست بر این انسانهای پاک نهاد، بر هیچکس پوشیده نیست. شاگردان، به دلیل نفوذ روحی و معنوی معلم، تأثیرات شگرفی از او می گیرند. معلم، با نفوذ کلامش می تواند فرزند شقی ترین افراد را نیز به راه راست رهنمود سازد مانند پسر یزید بن معاویه (لع) که تحت تأثیر معلم لایقش به اهل بیت علیهم السلام گرایش کرده بود. بیشتر انسانهای موفق، کامیابی خود را مدیون معلمان خود می دانند و نیز افرادی هستند که سرخوردگی و شکستهای زندگیشان، ناشی از برخورد بد معلمان است. برای نیل به موفقیت، و نفوذ در شاگردان، باید روشهای تعلیم و تربیت، چه آنهائی که علم به آن رسیده و چه آنهائی که علم هنوز به آنها نرسیده ولی در کتاب های اخلاقی و روایی ما آمده است را مدنظر قرار بدهیم. با توجه به این مهم، معلم برای ارتباط برقرار کردن و نفوذ در شاگردان و در نتیجه، تأثیرگذاری بر آنها باید به تقویت سه حوزه، در خود بپردازد. این سه حوزه عبارتند از: 1. حوزة اخلاقی و تربیتی. 2. حوزة علم و دانش. 3. حوزة فنون و مهارتهای تدریس. هر یک از این سه حوزه، درصدی از موفقیت را در ارتباط برقرار کردن و نفوذ در دانش آموزان در بردارد. اهتمام جدی به رعایت و تقویت این سه حوزه به ما در پیش برد اهدافمان کمک می کند. البته شاید نتوان این سه حوزه را دورنمای همة عوامل نفوذ دانست اما می توان گفت که اکثر این عوامل را شامل می شود. در ذیل، با ملاک قرار دادن این سه حوزه، به بعضی از عوامل نفوذ در دانش آموزان و تأثیرگذاری بر آنها اشاره می کنیم: الف: حوزة اخلاق و تربیت اکثر عوامل تأثیرگذار، در این حوزه قرار دارند. به همین خاطر، تقویت این حوزه برای نفوذ و تأثیرگذاری بسیار مهم است و باید توجه بیشتری به آن شود. برای تقویت این حوزه، باید به تمام آنچه را که در کتابهای اخلاقی برای تربیت گفته اند عمل کنیم. البته متناسب با موقعیت زمانی و مکانی و... در زیر به تعدادی از آنها اشاره می کنیم: 1. در کلاس درس، علاوة بر موضوع درس، باید به مباحث و رفتارهای تربیتی و اخلاقی خود و دانش آموزان توجه داشته باشیم، زیرا آموزش و تربیت دو بال هستند و انسان با یک بال نمی تواند پرواز کند. امام خمینی (ره) در درسها، مطالب علمی و اخلاقی را جدا از هم نمی دانستند. درس ایشان تنها یک سلسله مباحث خشک علمی نبود. بلکه در درسهایشان مطالبی را می فرمودند که طلبة واقعی را تربیت می کرد، شاگردی که برای آیندة اسلام مفید باشد.[1] 2. دانش آموزان به طور فطری صداقت و راستی را دوست دارند. معلم باید از دروغگوئی دوری کند. دروغ گفتن، شیوة مردان بی ایمان است، زیرا دروغگوئی و عدم صداقت باعث سلب اعتماد، و مخل به ارتباط متقابل بین معلم و شاگرد می شود. در نتیجه شاگردان نمی توانند به دیگر سخنان معلم حتی سخنان درست معلم اعتماد کنند. 3. رعایت عدالت و انصاف نیز در برخورد با شاگردان بسیار مهم است. اگر معلم به بعضی از شاگردان بسیار اهمیت بدهد، یا رعایت انصاف، در برخورد با عمل خلاف دانش آموزان نداشته باشد، موجب بدبینی به معلم می شود، و این بدبینی مانع نفوذ در شاگردان است. 4. با دانش آموزان باید با تواضع و فروتنی برخورد کرد نه با رفتاری شکوهمندانه و بزرگ مآبانه. هیچگاه نباید علم و دانائی ما باعث اینگونه رفتارها شود. سقراط می گوید: (من فقط یک چیز می دانم که آن اینکه هیچ چیز نمی دانم).[2] اینگونه برخورد کردن منجر به راحتی شاگرد در کنار معلم و ارتباط بیشتر با او می شود، و این بهترین زمان برای نفوذ در دل آنهاست. البته این را نیز باید توجه داشت که این تواضع نباید به شکست نفسی بینجامد یعنی خود را کمتر از آنچه که هستیم نشان بدهیم. 5. دلسوزی معلم نسبت به شاگرد و تفقد از احوالات ایشان یکی از عوامل مهم نفوذ در دل شاگردان است. یکی از شاگردان امام خمینی (ره) در خاطره ای از ایام حضور امام در قم می گوید: طلبه ای گمنام بودم، یک ماه بیمار شدم، امام خمینی (ره) تمام چهارشنبه ها به عیادت من می آمدند.[3] 6. داشتن شخصیت اجتماعی مثبت از دیدگاه دانش آموز را نیز می توان یکی از این عوامل دانست. مثلاً اگر معلمی با دیگر همکارانش با احترام برخورد نکرد یا رفتار زننده ای داشته باشد، یقیناً دانش آموزان نیز رعایت احترام و حریم را نمی کنند. اینگونه افراد هیچگونه تأثیری نمی توانند بر روی دانش آموزان داشته باشند. 7. از دیگر عوامل این حوزه می توان این عوامل را بطور خلاصه ذکر کرد: داشتن اخلاص و توجه به خدا. تناسب بین کردار و رفتار معلم. اطلاع از نام و مشخصات شاگردان و صدا زدن آنها به اسم مورد علاقه آنها. احترام به شخصیت شاگرد و اعتراف کردن به اهمیت افکار او و... . ب: حوزة علم و دانش در این حوزه، آنچه که مربوط به علم و دانش است مورد توجه قرار می گیرد. به عنوان نمونه به سه مورد آن اشاره می کنیم که رعایت آنها باعث تأثیرگذاری بیشتر معلم در دانش آموزان می شود: 1. قبل از هر چیز، باید سعی کنیم به علممان رنگ و بوی الهی داده و به آثار آن توجه داشته باشیم. در زیر به سه مورد آن اشاره می کنیم: دانش الهی، باعث ایجاد پرهیزگاری و تقویت ایمان می شود. انسانِ عالم و آگاه، متقی تر و مؤمن تر و خضوع و خشوعش در مقابل آیات الهی بیشتر است. آیات 105 تا 107 سورة اسراء به همین موضوع اشاره می کند. علم، مخصوصاً علمی که رنگ و بوی خدائی در آن باشد، جلوی انحرافات را می گیرد، زیرا جهل، منشأ انحراف است. یادگیری و آموختن علم در وضعیت مردگان نیز تأثیر می گذارد. آقانجفی قوچانی در کتاب خود آورده است که: اصحاب پیامبر عذاب مرده ای را دیدند که پس از مدتی مرتفع شد. پیامبر فرمود: از خانوادة مرده بپرسید که امروز چه کرده اند؟ گفتند: این مرده طفلی داشته است که او را به مکتب فرستاده اند و امروز بسم الله را آموخته است. با توجه به این آثار، وقتی علم رنگ و بوی خدائی گرفت و اخلاص حاکم شد، دیگر آنچه را که معلم می گوید از دل او بر آمده و از روی حب نفس، شهرت و مقام طلبی نیست در نتیجه تأثیر آن در دانش آموزان بیشتر می شود و بهتر نفوذ می کند. 2. معلم باید هنگام بیان موضوع درس، احاطة کامل به آن موضوع داشته باشد و همة جوانب بحث را بداند و برای آن طرح و برنامه داشته باشد، در غیر این صورت چنین معلمی در ذهن دانش آموز، یا به انسانی می ماند که به هیچ چیز اهمیت نمی دهد حتی به درسی که وظیفة اوست، و یا او را انسانی تصور می کند که جهل به وظیفه اش دارد. این تصورات باعث می شود سخنان معلم برای داشن آموزان گیرائی و تأثیری نداشته باشد و دانش آموزان آنها را نیز حمل بر بی اهمیتی و جهل معلم می کنند. 3. معلم باید مقام و حیثیت علم و دانش را ارج نهد و آنرا به سوی ابتذال و فرومایگی سوق ندهد، مثلاً آنرا با پول و هدیه معامله نکند. اینگونه نگاه بزرگ داشتن به علم و ارج نهادن به آن، باعث می شود شاگرد احساس کند که می تواند علم را از چنین معلمی دریافت کند، و این معلم، علم برایش ارزش ذاتی دارد و چیزی را با علم معامله نمی کند، به همین خاطر با او احساس انس و الفت بیشتری پیدا می کند و خودش را بیشتر به او نزدیک می کند و بالتبع تأثیرپذیری بیشتری دارد. ج: حوزة فنون و مهارتهای تدریس تقویت این حوزه نیز، زمینه را برای نفوذ و تأثیرگذاری فراهم می کند که در ذیل به چند نمونة آن اشاره می کنیم: 1. معلم موفق کسی است که در کنار هدایت شاگردان، توانائی ادارة کلاس را نیز داشته باشد. عواملی همچون شوخی زیاد، مجال و میدان دادن بیش از حد به دانش آموزان و... باعث می شود که در ذهن دانش آموز از معلم، تصویری نامطلوب و ناتوان نفش ببندد و در نتیجه میزان نفوذپذیری را پائین بیاورد. 2. حفظ خونسردی و آرامش، عاملی بزرگ برای ایجاد تصویری مثبت از علم در نزد دانش آموزان است. عواملی همچون سروصدای خارج از کلاس، پرسشهای پیاپی شاگردان، اشتباه در بیان یک مطلب از سوی معلم و... ممکن است آرامش معلم را از بین ببرد که در این صورت باید خونسردی خود را حفظ کند و آشفته و سراسیمه نگردد. زیرا شخصیتی متین و آرام، در دانش آموزان بیشتر می تواند تأثیر بگذارد تا شخصیتی ناآرام و عصبی. 3. استفاده نابجا از شیوه های تشویق و تنبیه، باعث ایجاد کدورت در ارتباط معلم و شاگرد می شود و شاگردان، معلم را کسی می دانند که به حق و انصاف اهمیتی نمی دهد. آنها با تعمیم دادن این برداشت، به سخنان معلم، سخنان او را هم عاری از حق و انصاف می دانند، و در این صورت معلم هر چه تلاش کند نمی تواند تأثیر بسزائی در شاگردان داشته باشد. خلاصه اینک: معلمین باید با همة فنون و مهارتها (چه مهارتهای قبل از از تدیس، چه ضمن تدریس، چه پس از تدریس) آشنا باشد و از آنها درست و بجا استفاده کند تا به همان اندازه تأثیرگذار باشد، زیرا همة این مهارتها، با تأثیرگذاری پیوندی عمیق دارند. به عنوان نمونه، اگر معلمان برای اندازه گیری خود از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، از آزمون های معایر شده استفاده کنند، این آزمونها چون عینی نیستند و از مقایسة عملکرد فرد با سائر همکلاسی ها استنتاج شده، باعث می شود که دانش آموزان، با توجه به تفاوتهای فردی در افراد این نوع یادگیری را منصفانه ندانند. این عدم انصاف به بقیة رفتارها و گفتارهای معلم تعمیم داده می شود و تأثیرگذاری را کم می کند امّا اگر برای اندازه گیری، از آزمونهای هنجاری استفاده کند چنین برداشتی پیش نمی آید و دیگر مخلّ ارتباط معلّم و شاگرد نیست. منابع کمکی: 1. حاجی ده آبادی، محمدعلی، درآمدی بر نظام تربیت اسلام، قم انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377. 2. حجتی، محمدباقر، اسلام و تعلیم و تربیت (2 جلد)، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلام، بی تا. 3. خنیفر، حسین، نگاهی دوباره به روشها و فنون تدریس، قم: انتشارات بوستان کتاب، 1381. 4. شهید ثانی، آداب تعلیم و تربیت در اسلام (منیة المرید)، ترجمة: دکتر سید محمدباقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359. ---------------------------------------- [1] . مجله حضور. شماره 1، صفحة 24. [2] . معلم موفق، حسین دهنوی، ص 70، قم: انتشارات ظفر، 1377. [3] . مجله نور علم، شمارة 7، صفحة 100. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

به نظر شما یک معلم چگونه با نفوذ در دانش آموزان در آنها تأثیر بگذارد؟


پاسخ:

از اهداف مهم تعلیم و تربیت، یادگیری است و یادگیری هم چیزی نیست جز تغییر رفتار فرد. لازمة این تغییر رفتار، نفوذ در دانش آموزان و تأثیرپذیری دانش آموزان از معلم خویش است.
معلم پاک و خداشناس، می تواند تأثیر خوبی بر شاگردان خویش، خاصّه نونهالان داشته باشد. و از سوی دیگر، تأثیر زیانبخش معلم ناشایست بر این انسانهای پاک نهاد، بر هیچکس پوشیده نیست.
شاگردان، به دلیل نفوذ روحی و معنوی معلم، تأثیرات شگرفی از او می گیرند. معلم، با نفوذ کلامش می تواند فرزند شقی ترین افراد را نیز به راه راست رهنمود سازد مانند پسر یزید بن معاویه (لع) که تحت تأثیر معلم لایقش به اهل بیت علیهم السلام گرایش کرده بود. بیشتر انسانهای موفق، کامیابی خود را مدیون معلمان خود می دانند و نیز افرادی هستند که سرخوردگی و شکستهای زندگیشان، ناشی از برخورد بد معلمان است.
برای نیل به موفقیت، و نفوذ در شاگردان، باید روشهای تعلیم و تربیت، چه آنهائی که علم به آن رسیده و چه آنهائی که علم هنوز به آنها نرسیده ولی در کتاب های اخلاقی و روایی ما آمده است را مدنظر قرار بدهیم.
با توجه به این مهم، معلم برای ارتباط برقرار کردن و نفوذ در شاگردان و در نتیجه، تأثیرگذاری بر آنها باید به تقویت سه حوزه، در خود بپردازد. این سه حوزه عبارتند از:
1. حوزة اخلاقی و تربیتی.
2. حوزة علم و دانش.
3. حوزة فنون و مهارتهای تدریس.
هر یک از این سه حوزه، درصدی از موفقیت را در ارتباط برقرار کردن و نفوذ در دانش آموزان در بردارد. اهتمام جدی به رعایت و تقویت این سه حوزه به ما در پیش برد اهدافمان کمک می کند. البته شاید نتوان این سه حوزه را دورنمای همة عوامل نفوذ دانست اما می توان گفت که اکثر این عوامل را شامل می شود.
در ذیل، با ملاک قرار دادن این سه حوزه، به بعضی از عوامل نفوذ در دانش آموزان و تأثیرگذاری بر آنها اشاره می کنیم:
الف: حوزة اخلاق و تربیت اکثر عوامل تأثیرگذار، در این حوزه قرار دارند. به همین خاطر، تقویت این حوزه برای نفوذ و تأثیرگذاری بسیار مهم است و باید توجه بیشتری به آن شود. برای تقویت این حوزه، باید به تمام آنچه را که در کتابهای اخلاقی برای تربیت گفته اند عمل کنیم. البته متناسب با موقعیت زمانی و مکانی و... در زیر به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
1. در کلاس درس، علاوة بر موضوع درس، باید به مباحث و رفتارهای تربیتی و اخلاقی خود و دانش آموزان توجه داشته باشیم، زیرا آموزش و تربیت دو بال هستند و انسان با یک بال نمی تواند پرواز کند. امام خمینی (ره) در درسها، مطالب علمی و اخلاقی را جدا از هم نمی دانستند. درس ایشان تنها یک سلسله مباحث خشک علمی نبود. بلکه در درسهایشان مطالبی را می فرمودند که طلبة واقعی را تربیت می کرد، شاگردی که برای آیندة اسلام مفید باشد.[1]
2. دانش آموزان به طور فطری صداقت و راستی را دوست دارند. معلم باید از دروغگوئی دوری کند. دروغ گفتن، شیوة مردان بی ایمان است، زیرا دروغگوئی و عدم صداقت باعث سلب اعتماد، و مخل به ارتباط متقابل بین معلم و شاگرد می شود. در نتیجه شاگردان نمی توانند به دیگر سخنان معلم حتی سخنان درست معلم اعتماد کنند.
3. رعایت عدالت و انصاف نیز در برخورد با شاگردان بسیار مهم است. اگر معلم به بعضی از شاگردان بسیار اهمیت بدهد، یا رعایت انصاف، در برخورد با عمل خلاف دانش آموزان نداشته باشد، موجب بدبینی به معلم می شود، و این بدبینی مانع نفوذ در شاگردان است.
4. با دانش آموزان باید با تواضع و فروتنی برخورد کرد نه با رفتاری شکوهمندانه و بزرگ مآبانه. هیچگاه نباید علم و دانائی ما باعث اینگونه رفتارها شود. سقراط می گوید: (من فقط یک چیز می دانم که آن اینکه هیچ چیز نمی دانم).[2] اینگونه برخورد کردن منجر به راحتی شاگرد در کنار معلم و ارتباط بیشتر با او می شود، و این بهترین زمان برای نفوذ در دل آنهاست.
البته این را نیز باید توجه داشت که این تواضع نباید به شکست نفسی بینجامد یعنی خود را کمتر از آنچه که هستیم نشان بدهیم.
5. دلسوزی معلم نسبت به شاگرد و تفقد از احوالات ایشان یکی از عوامل مهم نفوذ در دل شاگردان است. یکی از شاگردان امام خمینی (ره) در خاطره ای از ایام حضور امام در قم می گوید: طلبه ای گمنام بودم، یک ماه بیمار شدم، امام خمینی (ره) تمام چهارشنبه ها به عیادت من می آمدند.[3]
6. داشتن شخصیت اجتماعی مثبت از دیدگاه دانش آموز را نیز می توان یکی از این عوامل دانست. مثلاً اگر معلمی با دیگر همکارانش با احترام برخورد نکرد یا رفتار زننده ای داشته باشد، یقیناً دانش آموزان نیز رعایت احترام و حریم را نمی کنند. اینگونه افراد هیچگونه تأثیری نمی توانند بر روی دانش آموزان داشته باشند.
7. از دیگر عوامل این حوزه می توان این عوامل را بطور خلاصه ذکر کرد:
داشتن اخلاص و توجه به خدا.
تناسب بین کردار و رفتار معلم.
اطلاع از نام و مشخصات شاگردان و صدا زدن آنها به اسم مورد علاقه آنها.
احترام به شخصیت شاگرد و اعتراف کردن به اهمیت افکار او
و... .
ب: حوزة علم و دانش در این حوزه، آنچه که مربوط به علم و دانش است مورد توجه قرار می گیرد. به عنوان نمونه به سه مورد آن اشاره می کنیم که رعایت آنها باعث تأثیرگذاری بیشتر معلم در دانش آموزان می شود:
1. قبل از هر چیز، باید سعی کنیم به علممان رنگ و بوی الهی داده و به آثار آن توجه داشته باشیم. در زیر به سه مورد آن اشاره می کنیم:
دانش الهی، باعث ایجاد پرهیزگاری و تقویت ایمان می شود. انسانِ عالم و آگاه، متقی تر و مؤمن تر و خضوع و خشوعش در مقابل آیات الهی بیشتر است. آیات 105 تا 107 سورة اسراء به همین موضوع اشاره می کند.
علم، مخصوصاً علمی که رنگ و بوی خدائی در آن باشد، جلوی انحرافات را می گیرد، زیرا جهل، منشأ انحراف است.
یادگیری و آموختن علم در وضعیت مردگان نیز تأثیر می گذارد. آقانجفی قوچانی در کتاب خود آورده است که: اصحاب پیامبر عذاب مرده ای را دیدند که پس از مدتی مرتفع شد. پیامبر فرمود: از خانوادة مرده بپرسید که امروز چه کرده اند؟ گفتند: این مرده طفلی داشته است که او را به مکتب فرستاده اند و امروز بسم الله را آموخته است.
با توجه به این آثار، وقتی علم رنگ و بوی خدائی گرفت و اخلاص حاکم شد، دیگر آنچه را که معلم می گوید از دل او بر آمده و از روی حب نفس، شهرت و مقام طلبی نیست در نتیجه تأثیر آن در دانش آموزان بیشتر می شود و بهتر نفوذ می کند.
2. معلم باید هنگام بیان موضوع درس، احاطة کامل به آن موضوع داشته باشد و همة جوانب بحث را بداند و برای آن طرح و برنامه داشته باشد، در غیر این صورت چنین معلمی در ذهن دانش آموز، یا به انسانی می ماند که به هیچ چیز اهمیت نمی دهد حتی به درسی که وظیفة اوست، و یا او را انسانی تصور می کند که جهل به وظیفه اش دارد. این تصورات باعث می شود سخنان معلم برای داشن آموزان گیرائی و تأثیری نداشته باشد و دانش آموزان آنها را نیز حمل بر بی اهمیتی و جهل معلم می کنند.
3. معلم باید مقام و حیثیت علم و دانش را ارج نهد و آنرا به سوی ابتذال و فرومایگی سوق ندهد، مثلاً آنرا با پول و هدیه معامله نکند. اینگونه نگاه بزرگ داشتن به علم و ارج نهادن به آن، باعث می شود شاگرد احساس کند که می تواند علم را از چنین معلمی دریافت کند، و این معلم، علم برایش ارزش ذاتی دارد و چیزی را با علم معامله نمی کند، به همین خاطر با او احساس انس و الفت بیشتری پیدا می کند و خودش را بیشتر به او نزدیک می کند و بالتبع تأثیرپذیری بیشتری دارد.
ج: حوزة فنون و مهارتهای تدریس تقویت این حوزه نیز، زمینه را برای نفوذ و تأثیرگذاری فراهم می کند که در ذیل به چند نمونة آن اشاره می کنیم:
1. معلم موفق کسی است که در کنار هدایت شاگردان، توانائی ادارة کلاس را نیز داشته باشد. عواملی همچون شوخی زیاد، مجال و میدان دادن بیش از حد به دانش آموزان و... باعث می شود که در ذهن دانش آموز از معلم، تصویری نامطلوب و ناتوان نفش ببندد و در نتیجه میزان نفوذپذیری را پائین بیاورد.
2. حفظ خونسردی و آرامش، عاملی بزرگ برای ایجاد تصویری مثبت از علم در نزد دانش آموزان است. عواملی همچون سروصدای خارج از کلاس، پرسشهای پیاپی شاگردان، اشتباه در بیان یک مطلب از سوی معلم و... ممکن است آرامش معلم را از بین ببرد که در این صورت باید خونسردی خود را حفظ کند و آشفته و سراسیمه نگردد. زیرا شخصیتی متین و آرام، در دانش آموزان بیشتر می تواند تأثیر بگذارد تا شخصیتی ناآرام و عصبی.
3. استفاده نابجا از شیوه های تشویق و تنبیه، باعث ایجاد کدورت در ارتباط معلم و شاگرد می شود و شاگردان، معلم را کسی می دانند که به حق و انصاف اهمیتی نمی دهد. آنها با تعمیم دادن این برداشت، به سخنان معلم، سخنان او را هم عاری از حق و انصاف می دانند، و در این صورت معلم هر چه تلاش کند نمی تواند تأثیر بسزائی در شاگردان داشته باشد.
خلاصه اینک: معلمین باید با همة فنون و مهارتها (چه مهارتهای قبل از از تدیس، چه ضمن تدریس، چه پس از تدریس) آشنا باشد و از آنها درست و بجا استفاده کند تا به همان اندازه تأثیرگذار باشد، زیرا همة این مهارتها، با تأثیرگذاری پیوندی عمیق دارند. به عنوان نمونه، اگر معلمان برای اندازه گیری خود از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، از آزمون های معایر شده استفاده کنند، این آزمونها چون عینی نیستند و از مقایسة عملکرد فرد با سائر همکلاسی ها استنتاج شده، باعث می شود که دانش آموزان، با توجه به تفاوتهای فردی در افراد این نوع یادگیری را منصفانه ندانند. این عدم انصاف به بقیة رفتارها و گفتارهای معلم تعمیم داده می شود و تأثیرگذاری را کم می کند امّا اگر برای اندازه گیری، از آزمونهای هنجاری استفاده کند چنین برداشتی پیش نمی آید و دیگر مخلّ ارتباط معلّم و شاگرد نیست.
منابع کمکی:
1. حاجی ده آبادی، محمدعلی، درآمدی بر نظام تربیت اسلام، قم انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1377.
2. حجتی، محمدباقر، اسلام و تعلیم و تربیت (2 جلد)، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلام، بی تا.
3. خنیفر، حسین، نگاهی دوباره به روشها و فنون تدریس، قم: انتشارات بوستان کتاب، 1381.
4. شهید ثانی، آداب تعلیم و تربیت در اسلام (منیة المرید)، ترجمة: دکتر سید محمدباقر حجتی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1359.
----------------------------------------
[1] . مجله حضور. شماره 1، صفحة 24.
[2] . معلم موفق، حسین دهنوی، ص 70، قم: انتشارات ظفر، 1377.
[3] . مجله نور علم، شمارة 7، صفحة 100.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین